درس 11: حکمت خدا
در این جلسه میخوایم دربارهی «حکمت خدا» صحبت کنیم. خدا حاکم مطلقه. ما اون رو تصدیق کردیم. خدا قادر مطلقه. بر اساس کتابمقدس این رو تصدیق کردیم. اگر خدا حکیم نبود، در این صورت خدایی رو داشتیم که کنترل مقتدرانه رو در اختیار داشت، اما از اون بد استفاده میکرد. چقدر این صفت حکمت مهمه اینکه تمامی انتخابهای خدا، انتخابهای بیعیب هست. اینکه خدا همیشه والاترین اهداف رو در نظر داره و بهترین روشهایی که به وسیلهی اونها به این والاترین اهداف برسه. کتابمقدس در ایوب 9: 4 بیان میکنه: «او در ذهن حکیم است.» ایوب 12: 13 «لیکن حکمت و کبریایی نزد وی است.» حالا دربارهی این دو صفت فکر کنید - حکمت و کبریایی. او با حکمت میدونه که بهترین کار برای انجام دادن چیه؛ یعنی بهترین نقشه.
و با «کبریایی» میتونه اون رو اجرا کنه. اگر خدا حکیم بود، بدون اینکه قادر مطلق باشه، فقط ایدهی خوبی میداشت، اما نمیتونست اون رو اجرا کنه. اگر او قادر مطلق بود اما حکمت نداشت، از قدرتش بد استفاده میکرد؛ اما حکمت و کبریایی نزد وی است. او میدونه چی کار کنه و میتونه اون رو اجرا کنه. همچنین میگه، فهم و دِرایت به او تعلق داره. اشعیا 11: 2 دربارهی ماشیح، خداوند عیسای مسیح صحبت میکنه.
«روح خداوند بر او قرار خواهد گرفت، یعنی روح حکمت و فهم و روح مشورت و قوت و روح معرفت و ترس خداوند.» اینجا ما میبینیم که شخص سوم الوهیت که صاحب حکمته، شخص دوم الوهیت رو مسح خواهد کرد و حکمت رو به مقام فروتن انسانی او خواهد بخشید.
در اشعیا 55: 9 خدا میگه: «طریقهای من از طریقهای شما و افکار من از افکار شما بلندتر میباشد.» ما هرگز نمیتونیم به طور کامل حکمت خدا رو درک کنیم، مگر بخشهایی که او برای ما مکشوف کرده. در رومیان 11: 33 میخونیم «زهی عمق دولتمندی و حکمت و علم خدا! چقدر بعید از غوررسی است احکام او و فوق از کاوش است طریقهای وی.»
در رومیان 11: 27 خدا تنها خدای حکیم خطاب شده. فقط یک شخص حکیم وجود داره و اون هم خداست. کولسیان 2: 3 میگه: «یعنی سر مسیح که در وی تمامی خزاین حکمت و علم مخفی است.» همگی در خداوند عیسای مسیح است. بنابراین اگر کسی مسیح رو نشناسه، حتی یک قطره هم حکمت نداره؛ اونها فقط احمقهای باهوش هستند. ما چقدر به خداوند عیسای مسیح و حکمت او نیاز داریم.
حالا در این جلسه میخوام دو سرفصل مهم رو داشته باشم. تعریف حکمت و بعد، جلوههای حکمت. بیایید اول به تعریف حکمت بپردازیم. حکمت چیه؟ خُب، خدا حکمت مطلقه و این یعنی در انتخابهاش همیشه در پیِ هدف متعالیه. وقتی ما میگیم هدف متعالی، منظورمون برترین نیکویی، و والاترین هدف هست. حکمت همیشه هدف متعالی رو انتخاب میکنه.
اما دومین چیز در کنار این، بهترین روش برای رسیدن به این هدف متعالی هست. این اهداف والا و یا هدف متعالی، همیشه جلال خدا و خیرّیت قوم اوست. و اینها هرگز با هم در تضاد نیستند. خدا همهی کارها رو برای ترقّی جلال خودش انجام میده. او خیلی حکیمه. رومیان 11: 36 «زیرا که از او و به او و تا او همه چیز است؛ و او را تا ابدالاباد جلال باد، آمین.»
خدا برای جلال خودش اشتیاق داره. خدا به طور هدفمند نام خودش و جلال خودش رو بالاتر از همه چیز قرار میده. این کاری هست که خدا در دنیا انجام میده، جلال خودش رو به پیش میبره. رومیان 16: 26 «خدای حکیم وحید را به وسیلهی عیسای مسیح تا ابدالآباد جلال باد.» حکمت و جلال غالباً با هم در ارتباطند، چون والاترین هدف حکمت، جلال خداست.
آیا شما در زندگیتون انتخابهای حکیمانه میکنید؟ حکیمانهترین انتخاب، همیشه چیزی هست که بیشتر از همه خدا رو جلال میده؛ چیزی که بیشتر از همه او رو بزرگ میکنه. این همیشه یک مسئلهی اساسی در تصمیمگیریهای زندگی مسیحی هست. مخصوصاً در قسمتهایی که آیهی صریحی دربارهی چیزی که پیش روی ماست وجود نداره. ما باید بگیم، چه چیزی بیشتر از همه خدا رو جلال و حُرمت میده؟
و وقتی خدا بیشترین جلال رو مییابه، نیکوترین کارها رو هم برای قومش انجام میده. پس حکمت خدا چیه؟ اینکه خدا همیشه والاترین هدف و بهترین روشها رو برای دستیابی به اون هدف والا انتخاب میکنه. این حکمت اوست.
حالا این حکمت کجا دیده میشه؟ من دربارهی ابعاد حکمت صحبت کردم، و در واقع جلوهی حکمت. سه مقولهی اصلی هست که میخوام در رابطه با جلوهی حکمت خدا در موردش فکر کنید. جایی که حکمت خدا رو آشکارا میبینیم. و اولین جا، حکمت او در خلقت هست. دربارهی حکمت خدا در خلقت این جهان فکر کنید. نبوغ محض خدا در این دنیا به نمایش گذاشته شده.
چون خدا همه چیز رو در این دنیا آفریده، این والاترین هدف و بهترین روش برای رسیدن به این هدفه. این والاترین هدف، جلال خداست. مزمور 19: 1 میگه: آسمان چی رو اعلام میکنه؟ - جلال خدا را. حکمت خدا در خلقت، تعاقب و بزرگنماییِ جلال خودشه. اینکه عظمت او دیده بشه. هیبت او در کارهای دستش نمایان بشه.
جان کالون گفته: «کل جهان هستی صحنهی تئاتری است که جلال خدا را نمایش میدهد.» در رومیان 1: 20 میگه: «زیرا که چیزهای نادیدهی او یعنی قوت سرمدی و الوهیتش از حین آفرینش عالم به وسیلهی کارهای او فهمیده و دیده میشود.» پس والاترین هدف خدا، نمایش دادن عظمت و هیبت اوست.
حالا او بهترین روشها رو برای رسیدن به این هدف انتخاب کرده. اول، به وسیلهی نحوهی آفرینش خدا. او انتخاب کرده که خلقت رو به وجود بیاره، نه با یک «انفجار بزرگ در فضا»، نه با ارتعاش جهان هستی. چه چیزی بیشترین جلال رو در نحوهی آفرینش خلقت، به خدا میده؟
چه چیزی بیش از همه، قدرت او و اُبهت او و حکمت او رو نمایان میکنه؟ فقط میتونه این باشه که خدا بگه: «روشنایی بشود» و روشنایی بشه. و در شش روز متوالی، خدا با نظم و طرح عالی، با حکمت غیرقابل درک، بلافاصله و در یک آن، همه چیز رو از هیچ خلق کرد. آه، این بیشترین جلال رو به خدا میده و این حکمت خداست که به این طریق انجام شده.
به این فکر کنید که خدا خلقت رو آفریده - حکمت دیده شدهی او. فقط جهانی رو که من و شما در اون زندگی میکنیم، در نظر بگیرید - یعنی کرهی زمین. چطوری؟ زمین در زاویهی کاملاً درستی قرار گرفته که میتونه با سرعت کاملاً درستی دور بزنه و بچرخه. اینکه باید در یک مدار کاملاً درست در مسیرش به دورِ خورشید باشه. اینکه باید فاصلهی کاملاً درستی رو با خورشید داشته باشه.
اگر ما کمی نزدیکتر بودیم، میسوختیم. اگر دورتر بودیم، تا حد مرگ یخ میزدیم. خدا طوری ارتفاع کوهها و عمق اقیانوسها رو تنظیم کرده که وقتی زمین میچرخه، مثل یک توپ نچرخه – مثل توپِ بازیِ ساحلی که بالانس نداره و به یک طرف تلو تلو میخوره، بلکه زمین با تعادل و دقت کامل میچرخه. دربارهی حکمت خدا فکر کنید که چطور زمین رو در فضا معلق کرده.
قبلاً فکر میکردند که زمین در پشت اطلس یا پشت یک فیل یا یک چنین چیزی قرار داره. اما نبوغ محض و حکمت خدا به وضوح در نحوهی آفرینش این دنیا دیده میشه. زیبایی، تنوع در قلمرو حیوانات، در مناطق، در آب و هوا. به حکمت خدا فکر کنید. فقط خدا میتونست اینها رو برقرار کنه.
آخر کتاب ایوب رو بخونید. گوش کنید که خدا به ایوب میگه: وقتی زمین را بنیاد نهادم کجا بودی؟ به یاد نمیارم که تو هم بوده باشی. این وقتی بود که ایوب برای مدیریت خدا در زندگیش، از او توضیح میخواست. بدونید که خدای حکمتِ کامل که زندگی ما رو مدیریت میکنه، همون خدایی هست که با حکمت کامل دنیا رو به این شکل آفرید. و او ادامه میده و میگه که چطور خدا خط ساحلی رو در جای دقیق قرار داد، ساحل و محل تلاقی زمین و اقیانوس؛ دقیقاً همونطوری که خدا اون رو گسترده. چطور خدا در حکمت کامل میتونه چیزی رو درست کنه که انگار تقریباً یک یخچال در هواست، و برف و یخ، از لایهی نازک هوا میباره. چطوری رودخونهها به سمت اقیانوس جاری میشن و بعد خدا با تبخیر، اونها رو به صورت یک ابر به بالا میبره. و خدا بر اون ابر میدَمه و باد اون رو بالای سر خشکی میبره. و همینطور با رطوبت پُر میشه و پُر میشه تا اینکه بالاخره اون آب رو به زمین خشک بر میگردونه. بعد به طرف نهرها و جویبارها و رودخونهها جاری میشه و در اقیانوس تخلیه میشه. دربارهی حکمت و نبوغ خدا صحبت کنید. دربارهی تغییر فصلها، برداشت محصول، کاشتِ بذرها، یعنی حکمت خدا در خلقت.
دوم، حکمت خدا در مشیت الاهی. چطور خدا به وسیلهی مشیّت عمل میکنه. او والاترین هدف رو در نظر داره، یعنی جلالش رو، و بهترین روش رو برای ما انتخاب می کنه تا با مشیّت الاهی راهنمایی بشیم تا به والاترین هدف دست پیدا کنیم. همهی انتخابهای خدا با حکمت کامل انجام میشن. زمانبندی او در زندگی ما بینقصه. به حکمت خدا فکر کنید، به زمانی از تاریخ که شما رو متولد کرد.
به مکان روی نقشه که شما متولد شدید. اینکه والدین شما چه کسانی باشند. چه ساختار ژنتیکی به شما منتقل بشه و چه تأثیرات مادرزادی رو در شما ایجاد کنه. منطقهای که در اون بزرگ شدید. افراد دور و بر شما. معلمان. دوستان. همهی اینها با طراحیِ حکمتآمیز خداست. و برای عالیترین هدف. تا خودش رو جلال بده. طوریکه وقتی میخوریم یا مینوشیم، همه رو برای جلال خدا بکنیم.
همهی اینها بر اساس حکمت کامل خداست. حتی سختیها و آزمایشات زندگی ما تحت نگاه موشکافانهی حاکمیت مطلق اوست و حکمت کامل خدا رو در بر داره که دقیقاً میدونه چه زمانی، چه چیزی در زندگی ما لازم هست که ما رو فروتن کنه، ما رو هَرَس کنه، ایمان ما رو عمیق کنه، ما رو تغذیه کنه، ما رو رشد بِده، ما رو از دنیا بگیره. ما رو به خودش نزدیکتر کنه، ما رو بیشتر شبیه صورتِ مسیح کنه. خدا با حکمت کامل، نه فقط از مصیبتها و آزمایشات استفاده میکنه، بلکه از شیطان و دیوهای او استفاده میکنه، حتی از ابلیس برای هدف نیکو در زندگی ما استفاده میکنه تا عالیترینِ نیکوییها رو به بار بیاره، که شبیه ساختن ما به صورت پسرش، خداوند عیسای مسیحه.
من به پیدایش 50: 20، پایان زندگی یوسف فکر میکنم. به همهی چیزهایی که یوسف ازَشون عبور کرد، فکر کنید - توسط برادرانش به بردگی فروخته شد، به مصر بُرده شد، ترک شد، رها شد؛ همینطور در زندگی جلو میرفت. زن فوتیفار سعی کرد با او رابطه داشته باشه، او فرار کرد، ناعادلانه رنج کشید، به زندان انداخته شد، آزاد شد و مسیر ترّقی به بالاترین نقطه رو طی کرد.
همهی این مشقتها، همهی این سختیها و با اینحال در انتها میخونیم: «شما دربارهی من بد اندیشیدید، لیکن خدا از آن قصد نیکی کرد.» خدا اینقدر حکیمه که حتی میتونه با یک چوب کج، یک خط صاف بکشه. خدا میتونه حتی از شرّ و مشقت و آزمایشها استفاده کنه تا نیکوترینها رو در زندگی ما به بار بیاره.
به صلیب خداوند عیسای مسیح نگاه کنید. او بر اساس نقشهی از پیش تعیین شده و پیشدانی خدا مصلوب شد. این طرح خدا بود. این هدف خدا بود، با اینحال این قتل عمدی شخص دوم الوهیت یعنی خودِ خداوند عیسای مسیح بود. این شرورانهترین چیزی بود که بر روی کرهی زمین اتفاق افتاد. خدا فقط یک پسر داشت - او یک پسر بیعیب بود و او رو به دنیا فرستاد تا گمشدگان رو جستجو کرده و نجات بده. و این دنیا با توطئهی شرورانه بلند شد و خواستار مصلوب کردن او شد و اون رو بر روی صلیب میخکوب کرد. این عملی کفرآمیز بود، گناهآلود بود و در عین حال تدبیر جاودانی و مقتدرانهی خدا بود که نقشهی کامل نجات رو اجرا کنه. چقدر خدا باید حکیم باشه تا بتونه کاری بکنه که، چنانکه رومیان ۸: 28 میگه: «همهی چیزها برای خیریت ایشان با هم در کار میباشند.» این جملات فراتر از فهم ماست، اما به هرحال باعث تسلّی عظیمی در قلب ما میشه، که بدونیم هیچ چیزی اتفاقی نیست؛ اینکه همه چیز بر اساس یک نقشهی اصلی و هدفی هست که خدا برای زندگی ما داره. حکمت خدا در مشیّت الاهی.
حتی این حقیقت محض که او امروز ما رو با هم به این کلاس آوُرده، چون ما از پیشینههای بسیار متفاوت میایم. ما حتی اینجا افرادی رو داریم که از اون طرف اقیانوس اطلس میان. و افرادی که از اون طرف خلیج مکزیک اومدن. ما افرادی رو اینجا در این اتاق داریم که از قارههای مختلف اومدند و وقتی با هم جمع میشیم، به هر حال، در حکمت خدا، یک هدف و نقشهی عظیمی برای اینجا بودنِ ما هست.
و اون، جلال یافتن نام او از طریق تعلیم صفات اوست، همچنین برای خیریت قومش هم هست که ما بنا و تشویق بشیم. چقدر خدای ما نیکوست که چنین مسیر حکیمانه و کاملی رو در زندگی ما پیش میبره.
اما عظیمترین بخش حکمت در خلقت نیست، و حتی در مشیّت الاهی هم نیست، هر چند که این خیلی فوقالعادهست. عظیمترین نمایش حکمت الاهی که این دنیا تابحال دیده یا خواهد دید، در نجات هست. در صلیب خداوند عیسای مسیح هست. نه فقط در مشیّت الاهی که به واسطهی اون عیسی مصلوب شد، چیزی که یک دقیقه پیش در موردش صحبت کردم.
بلکه در قدرت اون صلیب برای نجات گناهکارانه. فقط خدا میتونست نقشهی نجات رو طراحی کنه. اگر قرار بود ما تا ده هزار سال دیگه هم در این اتاق ملاقات کنیم، هرگز نمیتونستیم نقشهای باشکوهتر، جذابتر و در عین حال ساده و عمیقی رو برای نجات پیدا کنیم، اینکه خدای پدر به شخص دوم الوهیت، یعنی پسر ازلی خدای زنده مأموریت بده که از یک باکره متولد بشه.
این چه نوع حکمتی هست؟ اینکه او وارد نوع بشر بشه، اما بدون ذات گناهآلود. اینکه او به مدت نُه ماه در رَحِم مادرش باشه. تحت شریعت به دنیا بیاد - همون شریعتی که من و شما بارها و بارها و بارها زیر پا گذاشتیم و خودمون رو تحت لعنت این شریعت یافتیم. او خودش تحت این شریعت متولد شد، با اینحال به طور کامل در طول زندگیش از اون اطاعت کرد، همون زندگیای که میخواست برای کسانی که به او ایمان دارند فدا کنه برای اینکه اطاعت کامل و فعالانهی او به حساب ما گذاشته بشه، انگار که ما خودمون در طول زندگیمون به طور کامل تحت شریعت زندگی کرده باشیم؛ اینکه عدالت او و اطاعت او به ما نسبت داده بشه، مثل اینه که ما در اطاعت کامل از این شریعت زندگی کرده باشیم. به علاوه، او در مقابل پیلاطوس محکوم شد. او به مرگ بر روی صلیب محکوم شد - این صلیب، شرمآورترین و هولناکترین مرگی بود که یک نفر میتونست متحمل بشه.
او روی اون صلیب رفت، شاهزادهی حیات، خداوند عیسای مسیح. او بر صلیب بالا برده شد. و او را که گناه نشناخت؛ خدا در راه ما گناه ساخت. خدا چه نبوغی داره. خدا چه حکمتی داره که همهی گناهان ما که به مسیح ایمان داریم، به او منتقل میشه و او گناهان ما رو بر بدن خودش بر روی اون دار میبره. او به خاطر ما بر روی صلیب ملعون میشه. او خونش رو میریزه؛ و با ریختن خونش، همهی گناهان ما رو میشوره تا بز قربانی و بلاگردان ما بشه. گناهان ما بر او قرار گرفت و او برّهی خدا میشه که گناهان جهان رو بر میداره. و بر روی اون صلیب به طور کامل بهای گناه همهی کسانی رو که به خاطرشون مُرد، پرداخت میکنه. او فریاد میزنه: «تمام شد»، به طور کامل پرداخت شد. او رو از روی صلیب پایین میارن، در قبرِ عاریهای میذارند و در روز سوم، خدا او رو از مُردگان بلند میکنه.
او از اون قبر بیرون میاد. یک منجیِ قیام کرده، زنده و پیروز. چهل روز بعد دوباره به آسمان صعود میکنه، بر روی تخت، در دست راست خدای پدر میشینه. «تمامی قدرت در آسمان و زمین به [او] داده شده است.» «زیرا هر که نام خداوند را بخواند نجات خواهد یافت.» خدا چه نقشهی نجاتِ فوقالعاده حکیمانهای رو طراحی کرده. که او بتونه هم عادل و هم برحق باشه. اینکه بهای گناهان من توسط یک جایگزینِ بیگناه، یعنی خداوند عیسای مسیح پرداخت بشه. او به جای من رنج بکشه.
او گناهان من رو متحمل میشه. خشم خدا رو که از آنِ من بود، متحمل میشه و این خشم بر سر او فرود میاد. او فریاد میزنه: «الاهی، الاهی، مرا چرا ترک کردی؟» تا من بتونم مشارکت و رابطهی نزدیک و شخصی با این خدای مقدس داشته باشم. یک خدا هست و یک واسطه بین خدا و انسان، یعنی شخصِ عیسای مسیح؛ که خودش رو برای همگان فدیه کرد. شهادتی که در زمان مناسب متولد شد.
چه نبوغی. چه نقشهی حکیمانهای برای نجات. هیچ انسانی هرگز نمیتونست چنین نقشهی نجاتی رو تصور کنه. هیچ فرقهای هرگز نمیتونست چنین نقشهای رو ابداع کنه. نه! این برترین حکمت اعصاره. این حکمت آسمانه. اینکه خدا یک جانشین بیگناه رو فراهم کرد که به جای ما بر روی صلیب جلجتا بمیره.
تعجبی نداره که ما در اول قرنتیان باب 1 میخونیم: «لکن ما به مسیح مصلوب وعظ میکنیم که... امتها را جهالت است... لکن دعوتشدگان را... مسیح قوت خدا و حکمت خدا است.» این حکمت خداست که به عالیترین شکل در صلیب خداوند عیسی نمایان شد.