درس ۸: رویارویی با دشمن
الان در واقع به آخرین بخش از سه بخش در این مطالعات دربارهی برخی از موارد اساسی رسیدیم که نیاز داریم تا راجع به مسیحی شدن، مسیحی بودن، و به کلیسا تعلق داشتن، بدونیم. و من میخوام که چند جلسهی آینده رو با هم صرف نگاه کردن به بعضی از جوانب این موضوع که زندگی مسیحی چه معنایی داره، بکنیم. و میخوام با موضوعی شروع کنم که ممکنه در ابتدا کمی عجیب به نظر برسه، ولی فکر میکنم که خیلی مهم هست و اسم این جلسه رو «رویارویی با دشمن» میگذارم. و میخوام الان با هم فقط کمی دربارهی این فکر کنیم که زندگی مسیحی چه معنایی داره، با در نظر گرفتن این حقیقت که کتابمقدس به ما میگه شخصی هست که دشمن روح ماست، و قصد نابود کردن ما رو داره.
در حقیقت، این امر در بیانیهی عیسی گنجونده شده، اینطور نیست؟ به یاد دارید که در متی ۱۶: ۱۸ که چند جلسه قبل به اون نگاه کردیم، عیسی میگه، «بر این صخره کلیسای خود را بنا میکنم و ابواب جهنم بر آن استیلا نخواهد یافت.» و داستان خدمت عیسی، داستان شیطان هست که قصد نابود کردن خدمت عیسی رو داره. داستان کلیسای مسیحی، داستان عیسی هست که داره جماعت تازهی خودش رو بر روی قلمروی تحت اشغال دشمن، بنا میکنه.
پس در اونجا، در بیانیهی عیسی، داره به کلیسا مشورت داده میشه که در هر مکان، در هر مرحله وقتی که کلیسای عیسای مسیح ساخته شد، وقتی مردان و زنان و پسران و دختران برای ایمان به عیسای مسیح فرا خونده شدند، اونها در واقع برای زندگی در قلمروی تحت اشغال دشمن، خوانده شدند. اونها با عمل عیسای مسیح از دست اون دشمن نجات داده شدند. ولی دشمن اونها رو رها نمیکنه. و بنابراین یکی از مهمترین چیزهایی که باید به عنوان یک مسیحی یاد بگیریم، به قول خودم، این هست که ما قومی هستیم که یک دشمن داریم.
و احتمالاً بهترین جایی که میشه در عهد جدید به اون مراجعه کرد، تا حداقل بیشترِ اون چیزی که کتابمقدس دربارهی زندگی مسیحی در این چهارچوب میگه رو به دست بیاریم، افسسیان باب 6 و آیات 10 تا 20 هست، جایی که در واقع پولس از قبل در افسسیان گفته که عیسای مسیح در این نبرد تعیینکننده در مبارزه علیه شیطان، پیروز شده.
ولی الان، ما مشغول عملیات پاکسازی دشمن هستیم. و درست مثل افرادی که سربازان کهنهکار ارتش هستند، مخصوصاً در جنگ جهانی دوم، به یاد بیارید که لحظهی سرنوشتسازی در اون جنگ وجود داشت که به هیچ عنوان شکی وجود نداشت که نتیجهی این جنگ چی میشه. ولی بعد، دورهای بعد از اون واقعه بود، همون واقعه که گاهی نبرد نرماندی نامیده میشه که خیلیها در اون مردند، و خیلیها زخمی شدند، حتی با وجود اینکه اون نبرد سرنوشتساز انجام شده بود.
و به نوعی، در زندگی مسیحی هم همینطوره. عیسی در زندگی ما، پیروزِ نبرد شده. «بلکه در همهی این امور از حد زیاده نصرت یافتیم، به وسیلهی او که ما را محبت نمود.» ولی معناش این نیست که این نبرد آسونتر میشه یا دشمن با ما مهربونتر میشه، و برای همین پولس در پایان نامهی عالی خودش برای افسسیان، با اون مسیحیان دربارهی این حقیقت حرف میزنه که اونها نه تنها از طرف دنیا تحت فشار هستند، که اونها در افسس در همین شرایط بودند، بلکه یک دشمن مافوق طبیعی هم وجود داره.
و لازم هست اونها درک کنند که با وجود همهی اینها، بنا به گفتهی پولس، با «خون و جسم» کُشتی نمیگیرند، بلکه با ریاستها و قدرتها در جایهای آسمانی. پس میخوام که اینجا به صورت خلاصه به این سه چیز فکر کنیم. اول، ماهیت نبردی هست که ما در اون درگیریم. دوم، شخصیت دشمنی هست که ما داریم. و سوم، منابعی هست که مسیح برای پیروزی به ما میده.
اول از همه، به چند چیز راجع به ماهیت این نبرد، دقت کنید. این نبرد کجا انجام میشه؟ متوجه میشین که پولس اینجا چی میگه؟ اون میگه، «ما داریم با فوجهای روحانی شرارت در جایهای آسمانی کشتی میگیریم.» حالا اگر ما افسسیان رو از ابتدا خونده باشیم، متوجه میشیم که پولس بیشتر از یک بار از این اصطلاح استفاده میکنه. ولی من فکر میکنم جالب توجهترین جایی که از اون استفاده میکنه، در اولین باب افسسیان هست که اونجا میگه، «متبارک باد خدا و پدر خداوند ما عیسای مسیح که ما را مبارک ساخت به هر برکت روحانی در جایهای آسمانی در مسیح، چنانکه ما را پیش از بنیاد عالم در او برگزید.»
از شما میخوام که اهمیتش رو ببینید. این اصطلاحاتی که پولس استفاده میکنه در برگیرندهی این امر هستند که وقتی شما مسیحی میشین، وارد این قلمرو جدید که اون رو «جایهای آسمانی» توصیف میکنه میشین، ولی این دقیقاً همون قلمرویی هست که این نبرد در اون جریان داره. و البته وقتی که بهش فکر میکنید، با عقل جور در میاد.
تا زمانی که ما زندانی شیطان هستیم، نبردی در کار نیست. این یکی از دلایلی هست که گاهی مسیحیان جوان به شبانان خودشون میگن، «برادر، چرا حالا که من یک مسیحی هستم، به نظر میرسه زندگی برای من سختتر شده؟» و دلیلش این هست که دشمنی وجود داره که سعی میکنه شما رو برگردونه. بنابراین حوزهای که این نبرد در اونجا جریان داره، جایهای آسمانی هست، همون جایی که ما در اونجا در عیسای مسیح زندگی میکنیم.
ولی بعد همینطور که جلو میریم، نمیدونم آیا تا به حال متوجه شدید که پولس قبل از شروع به صحبت راجع به جنگ روحانیای که ما درگیرش هستیم، دربارهی چی حرف میزنه؟ همیشه برام جالب هست که چرا ذهن ما از یک موضوع به موضوع دیگهای میره، و بعضی وقتها جواب دادن به این سوال وقتی که دارید رسالات عهد جدید رو میخونید خیلی سخت هست، اینطور نیست؟ چرا پولس از این مبحث به یک مبحث دیگه میره؟
دقت کردید مبحثی که دقیقاً قبل از این مبحث قرار داره چی هست؟ مبحثی که قبلش مطرح میشه دربارهی زندگی روزمره هست، روابطی که درون خانواده وجود داره – یعنی زن و شوهرها، والدین و بچهها – روابطی که دارای ساختار گستردهتری هستند، مثل اربابان و غلامان اونها. چرا پولس ناگران شروع به صحبت دربارهی این نبرد عظیم مسیحی میکنه؟ چون که اون نبرد در همین حوزه رخ میده.
اگر شما یک واعظ بودید، این نبرد وقتی اتفاق میافتاد که شما بالای منبر بودید، ولی حتی محتملتر بود که این نبرد قبل از اینکه از خونه خارج بشین تا به منبر برسید، اتفاق بیفته، وقتی که یک مشکلی پیش میاد. و آیا موضوع همین نیست که شیطان قصد داره تا ما رو در زندگی عادیمون پایین بکشه؟ چون مطمئناً خداوند عیسی در زندگی عادی ما هست که میخواد جلال خودش رو نشون بده و از ما برای جلال خودش استفاده کنه.
پولس در ادامه میگه که گاهی اوقات این نبرد در روزی که اون بهش میگه «روز شریر» اتفاق میفته. روز شریر چی هست؟ میدونید؟ زمانهایی هست که ما وسوسه شدیم ولی در واقع موقعیتی برای عمل به اون وسوسه وجود نداره. و زمانهایی هست که ما احساس ضعف میکنیم، ولی وسوسه هم نشدیم. اما زمانهایی هم هست که ما در ضعف هستیم و تمایلات قوی داریم، و وسوسه شدیم. و وقتی که چنین اتفاقی میفته، فشار روی ما آغاز میشه و ما در روز شریر هستیم.
و پولس میخواد به ما تعلیم بده که ما مراقب چنین مواقعی باشیم و به یاد بیاریم، همونطور که خواهیم دید، که مسیح به ما منابعی میده تا ایستادگی کنیم. برای همین هست که اون دربارهی ایستادگی صحبت میکنه، آیا در آیهی 10 متوجه میشین؟ اون میگه، «در خداوند و در توانایی قوت او زورآور شوید.»
پس این چیزی هست که اون دربارهی ماهیت این نبرد میگه، و در پایان اونجا در آیهی 10 به ما اشاره میکنه که اگر قرار باشه که قادر به مبارزه در این نبرد باشیم، لازمه که قادر باشیم تا در خداوند قوی باشیم. فکر میکنم در یکی از جلسات قبل اشاره کردم که وقتی نُه ساله بودم خوندن کتابمقدس رو شروع کردم. و وقتی که یک مسیحی شدم، هنوز خوندن افسسیان باب 6، آیات 10 تا 20 رو به یاد داشتم.
و زمانی که پولس دربارهی ایستادگی حرف میزنه، و میگه، «همه کار را به جا آورده، بایستید.» من به دلایلی به طور کاملاً واضحی یادم میاد که فکر میکردم، «آیا همهاش همینه؟» میدونید؟ من حرفهای افرادی رو شنیدم که دربارهی زندگی پیروزمند مسیحی صحبت میکنند، و شاید این اصطلاحات مال زمان من باشه. وقتی خوندم «همه کار را به جا آورده، بایستید.» به نظرم کمی دلسردکننده اومد و واقعاً شبیه یک مسیحیت قدرتمند نبود.
ولی حالا که بعد از سالها به عنوان یک مسیحی به عقب نگاه میکنم، به نظرم شبیه یک معجزه هست که تونستم ایستادگی کنم. پس این پیام خیلی مهمی هست که پولس داره به ما میده تا ماهیت این نبرد رو درک کنیم، تا دشمنمون رو بشناسیم، اگر به قولی میخوایم که سرپا باقی بمونیم.
و این دومین چیزی هست که میخوام روش تمرکز کنیم، پولس در اینجا راجع به شخصیت دشمن چی میگه؟ خب، اون چند تا چیز میگه، درسته؟ اول از همه، اون میگه، یادتون باشه که دشمن شما دارای قدرت مافوق طبیعی هست. «ما را کشتی گرفتن با خون و جسم نیست.» میخوام بدونم آیا تا به حال چنین چیزی دربارهی کلیسا از ذهن شما عبور کرده، اینکه در کلیسا مشکل بدی اتفاق میفته و کلیسا هم همونطور رفتار میکنه که دنیا رفتار میکنه.
دنیا چه کار میکنه؟ وقتی مشکلی پیش میاد به دور و برتون نگاه میکنید و میگید، «تقصیر کی بود؟» وقتی مشکلی در کلیسا پیش میاد ما تمایل داریم که فکر کنیم، و من شنیدم که مردم این رو میگن که، «مسائلی از این قبیل توی کلیسایی مثل کلیسای ما اتفاق نمیفته.» و من دلم میخواد بگم، «تا حالا عهد جدید رو نخوندین؟» مردم نباید چنین رفتاری داشته باشند.
و میدونید که دشمن از پشت به ما حمله کرده، و ما باید اون عبارتی که عیسی در یکی از مثلهاش استفاده میکنه رو به یاد بیاریم، وقتی که اون مرد میگه، «این کار دشمن است.» وقتی زندگی مسیحی از مسیر منحرف میشه، وقتی کلیسا از مسیر منحرف میشه، باید همیشه بیدار و هوشیار باشیم تا حضور و قدرت دشمن رو ببینیم، چون ما با جسم و خون کشتی نمیگیریم، که البته برای همین هم هست که سازماندهیِ کلیسایی هرگز نمیتونه مشکلات کلیسایی رو حل کنه، برای همین هست که دعا تا این حد مهم هست چون مقابله با دشمنان روحانی به استفاده از سلاحهای روحانی نیاز داره. پس ما باید به یاد داشته باشیم که شیطان دارای نیروی مافوق طبیعی هست.
همچنین باید به یاد داشته باشیم، همونطور که فکر میکنم پولس اینجا در آیهی 11 اشاره میکنه، که ابلیس دارای استراتژی بسیار منظمی هست. حالا من فکر نمیکنم که پرسیدن سوالاتی مثل این برای ما مفید باشه که، «فرق بین ریاستها و قدرتها و جهانداران چی هست؟» ولی همهی این اصطلاحات نوعی از اَبَرساختارها در ملکوت تاریکی رو به ما نشون میدند، یعنی یک ساختار منظم، اینطور نیست؟ و عیسی در این باره از قبل در متی باب 16 به ما هشدار میده، «بر این صخره کلیسای خود را بنا میکنم و ابواب جهنم بر آن استیلا نخواهد یافت.»
چرا میگه دروازههای جهنم؟ این یک اصطلاح در عهد عتیق هست. دروازهها در عهد عتیق از چه بابت مهم بودند؟ خب، دروازهی شهر یا روستا جایی بود که کرسیِ مشایخ اون شهر یا جامعه در اونجا قرار داشت. یادتون هست که وقتی بوعز میخواست با روت ازدواج کنه، کجا میره؟ اون به تالار شهر میره، ولی تالار شهر کجاست؟ تالار شهر در دروازهی شهر قرار داره.
و بنابراین عیسی به ما هشدار داده که مسیحیان تحت حملهی استراتژیک قرار دارند، پس ما نباید هرگز استراتژیهای شریر رو دست کم بگیریم. جالب هست که، به یاد دارید که پولس چطور به مسیحیان میگه که، «از استراتژیهای او بیخبر نیستیم.» میدونید؟ گاهی اوقات وقتی این رو در یک موعظه میخونم، دلم میخواد از اعضا سوال کنم، «اونهایی که میتونن بگن استراتژیهای شیطان چیا هستن، دستشون رو بالا بیارن.» و واقعاً عالی هست که این سوال رو از خودتون بپرسین، «عهد جدید دربارهی استراتژیهای شیطان چه تعلیماتی به من میده؟ چون اگر این یک نبرد روحانی باشه، با اینکه هرگز توی ارتش نبودم، حدس من این هست که هر فرماندهی نظامی که باشه به شما میگه، «لازم هست که شما استراتژی دشمن رو درک کنید.»
بنابراین برای ما مسئلهی مهمی هست که این رو ببینیم، و به عنوان مثال به انواع توصیفاتی که از دشمن شده نگاه کنیم. او به عنوان گمراهکننده توصیف شده، و برای همین هست که عهد جدید اغلب به شما میگه واقعاً لازم هست که انجیل رو درک کنید تا گمراه نشین. شما نیاز دارید که به کلام گوش کنید تا اینکه گمراه نشین، مثل حوا که در باغ عدن گمراه شد.
بعضی اوقات مردم ممکنه فکر کنند که گفتنِ این جور چیزها کاملاً ضد فمینیستی هست، «چطور جرئت میکنه بگه حوا فریب خورد؟» ولی حوا خودش گفت که فریب خورده. و موارد زیادی پیش میاد که شبانان افرادی رو میبینند که به ملاقاتشون میان و در حالیکه سرشون توی دستهاشون هست میگن، «نمیفهمم چرا چنین اتفاقی افتاد. نمیدونم چِم شد.» و حالا زندگی اونها از نظر روحانی تخریب شده، چون اونها درک نکردند که یکی از استراتژیهای دشمن این هست که اونها رو فریب بده.
پس این دشمنْ، مافوق طبیعی و دارای قدرت و استراتژی سازمان یافته هست، و من فکر میکنم درک این مسئله برای ما مشکل باشه که او دارای سرشت شریرانه هست. ما در دنیایی زندگی میکنیم که دربارهی شیطان شوخی میکنند، ولی دوستان من، شیطان اصلاً خندهدار نیست. اگر راجع بهش فکر کنید، با یک مورد استثنا در کل تاریخ بشریت، او تونسته تک تک افرادی که تا به حال زندگی کردند رو فریب بده، حتی بهترینها رو.
پس قهرمان شما کیه؟ قهرمان شما در کتابمقدس کیه؟ چند قهرمان در کتابمقدس وجود دارند که فقط چیزهای خوب دربارهی اونها گفته شده؟ افراد زیادی وجود ندارند، و اونها خودشون در طول دورهی زندگیشون به گناهکار بودن و شکستهای خودشون اعتراف کردند.
بنابراین ما نیاز داریم تا قدرت شیطان رو درک کنیم و این حقیقت رو که او در ذات خودش شریر هست. یادتون هست که جان بانْیان دربارهی اینکه او چقدر شرور هست، در کتاب «سیر و سلوک زائر» چه تصویر شگفتانگیزی ارائه میده؟ که همینطور که اون زائر در مسیرش برای زیارت به طرف شهر آسمانی هست، دیوهای شریر پشت سرش میخزند و به نظر قادر هستند افکار کفرآمیز توی ذهنش تزریق کنند.
و ذهنش از احساس گناه منفجر میشه و بانْیان میگه که اون متوجه نشد که این دیوهای شریر بودند که داشتند این کار رو میکردند. حالا خیلی از مسیحیان در طول زندگی خودشون تجربهای که قابل برابری با این باشه رو ندارند، ولی من از تعداد مسیحیانی که همین حقیقت رو تجربه کردند، تحت تأثیر قرار گرفتم. سی. اچ. اسپِرجِن یک نمونه از این افراد بود.
او گفت که تا حالا فحش دادن کسی رو نشنیده بود، ولی متوجه شد که حرفهای اهانتآمیز نسبت به عیسی ذهنش رو پر کرده. این یک امتحان هست، نیست؟ او نیروی مافوق طبیعی داره و شرور هست. او با قوانین شما بازی نمیکنه. و پولس با دادن عنوان شریر به او، نسبت به این موضوع به ما هشدار میده.
ولی بعد سوماً و خوشبختانه، پولس نه تنها ماهیت این نبرد و شخصیت این دشمن رو به ما میگه، بلکه به ما میگه که در انجیل عیسای مسیح، منابعی برای پیروزی وجود داره. و در واقع این موضوع هست که بیشترین قسمت از این بخش رو تشکیل میده. و من از شما میخوام به دو تا از چیزهایی که پولس دربارهی این منابع میگه توجه کنید.
پولس اونها رو به عنوان زره مسیحی توصیف میکنه. و اولین چیزی که فکر میکنم باید بهش توجه کنیم این هست که میتونیم به این زره کاملاً اعتماد کنیم. حالا برای کمک به درک این مسئله، فکر میکنم احتمالاً باید این تصویر رو از ذهنمون پاک کنیم که پولس رسول اینجا در زندان هست و یک سرباز رومی کاملاً مسلح کنارش ایستاده. سربازان رومی با لباس جنگی کامل از زندانیانی مثل پولس نگهبانی نمیکردند.
اونها در حالی که کلاهخود روی سرشون بود اونجا نمیایستادند، ولی پولس داره از تصویر این سرباز رومی استفاده میکنه، برای اینکه به ما یادآوری کنه که در کلام خدا در واقع تصویری از یک سرباز دیگه وجود داره، و بیانی که در اینجا استفاده میکنه مثل بیانی که به طرز جالبی در رومیان باب 8 استفاده میکنه، صرفاً این نیست که پولس بگه، «به سرباز رومی نگاه کنید، آیا این تصویری عالی از اون نوع زرهی که ما میتونیم بپوشیم نیست؟»
چیزی که به نظر میرسه توی ذهنش باشه اون بخشهایی از پیشگویی اشعیا هست، اونجایی که اشعیا دربارهی این صحبت میکنه که خود خداوند زرهی که برای مقابله با شیطان لازم داشته رو پوشیده. و من میگم زرهی که پولس در اینجا توصیف میکنه به این دلیل کاملاً قابل اطمینان هست که خود عیسی اون رو پوشید. به گذشته فکر کنید، این هم یک موضوع عالی برای مطالعهی شخصی هست، نیست؟
اینکه به سرتاسر زندگی و خدمت عیسی از لحاظ این حقیقت که نبردی بر علیه شیطان بود، نگاه کنید، و از خودتون بپرسید که، «عیسی چه زرهی پوشیده بود؟» نه این سوال که، «از کاری که عیسی کرد چه چیزی میتونم یاد بگیرم؟» بلکه، «عیسی داشت چه کار میکرد؟» و تصاویر بسیار زیادی از این موضوع لابلای صفحات اناجیل پیدا میکنید، و پولس اون رو در اینجا بیان میکنه.
اون میگه، «ما به کمربند راستی نیاز داریم.» و فکر میکنم اون در اینجا احتمالاً فقط به حقیقت انجیل اشاره نمیکنه، بلکه به حقیقت انجیلی که در دلهای ما جا گرفته. نه فقط کتابمقدسی که اون بیرون هست، بلکه اون کتابمقدسی که به درون قلب ما آورده شده تا ما بتونیم با این نبرد مواجه بشیم، نه اینکه دور خودمون بچرخیم و بگیم، «آیا آیهای از کتابمقدس هست که در اینجا به من کمک کنه؟ بلکه به خاطر اینکه کلام خدا به قدری با زندگی ما عجین شدن که همه چیز رو دربارهی ما به هم پیوند میزنند.
و بعد اون میگه، «شما نیاز دارید تا جوشن عدالت رو به تن کنید.» چرا؟ چون یکی از کارهایی که شیطان بر اساس شخصیتش انجام میده این هست که سعی میکنه ما رو نسبت به نجات خودمون ناامید کنه، اینطور که مداوماً تقصیر و شرم و گناهمون رو به ما یادآوری کنه. البته این برای افراد بیاحساس و افراد بیتفاوت اتفاق نمیفته، ولی برای مسیحیان حساس اتفاق میفته.
ما از گناهمون آگاه هستیم، ما از تقصیرمون آگاه هستیم، و این به شریر نوعی نقطه ضعف در زندگی ما میده. و او قصد داره که پنهان از دیدمون، ما رو تحریک کنه و به ما بگه، «آخه چطور ممکنه که تو یک مسیحی باشی، وقتی چنین چیزی توی ذهنت هست و چنین چیزی در زندگیت هست؟» و ما باید یاد بگیریم که زره متشکل از جوشن عدالت که در عیسای مسیح به ما داده شده رو به تن کنیم.
نویسندگان سرودهای پرستشی این رو متوجه میشن، درسته؟ «وقتی که شیطان من رو به ناامیدی ترغیب و گناهِ درونم رو یادآوری میکنه.» من چه کار میکنم؟ خب من بهش میگم، «من به این بدی هم نیستم.» اگر این رو بهش بگین، از دست رفتید. شما بهش میگین، «من از این هم بدتر هستم، ولی به بالا نگاه میکنم و او که روی همهی گناهانم خط کشیده رو میبینم.» شیطان من رو متهم میکنه، ولی عدالت من وابسته به چیزی که در من باشه نیست، عدالت من در عیسای مسیح شکل گرفته. و اگر من در عیسای مسیح باشم، میتونم به شیطان بگم، «ای شیطان، من در پیشگاه تخت خدا، به اندازهی عیسی پسر خدا، عادل هستم. چون عدالتی که به وسیلة اون عادل شمرده شدم، عدالت او هست.»
و بعد پولس میگه، «شما به کفشهایی نیاز دارید که به شما استواری میده.» عالیه، اینطور نیست؟ این یک اصطلاح شگفتانگیز و به نوعی یک اصطلاح غیرمنتظره هست، «نعلین استعداد انجیل سلامتی را در پا کنید.» شما میدونید که خیلی جاها در ایالات متحده حتی پیادهرو برای راه رفتن ندارند، بنابراین تصورش برای ما مشکل هست که چرا این کفشها باید اینقدر مهم باشند؟
اونها خیلی مهم بودند، چون جادههای رومی با اینکه وجود داشتند، باریک بودند، و خطرناک و افتضاح بودند. شما روی جادههای رومی عملاً کوهپیمایی میکردید. پس باید چه کار کنید؟ خب، تولیدکنندگان کفش میدونند که شما به چه چیزی احتیاج دارید. اگر بخواین روی چنین زمینی راه برین به نوع مشخصی از کفش بادوام نیاز دارید. و پولس میگه این همون چیزی هست که در انجیل به دست میارید، و بنابراین کفشهای استوار انجیل رو به پا میکنید.
شما از سپری استفاده میکنید که تیرهای شیطان رو خاموش میکنه. شما شمشیر روح رو که کلام خداست بر میدارید، و ضربهی شیطان رو دفع میکنید. و اگر شکست خوردید چه کار میکنید؟ اون وقت بر میگردید به حضور خدا و بخشش او رو دریافت میکنید، و دوباره از اول این زره رو میپوشید، و در روز شریر، قادر میشید که ایستادگی کنید.