عیسی چگونه راه، و راستی، و حیات است؟
18 سپتامبر 2025
عیسی چگونه نور جهان است؟
25 سپتامبر 2025
عیسی چگونه راه، و راستی، و حیات است؟
18 سپتامبر 2025
عیسی چگونه نور جهان است؟
25 سپتامبر 2025

عیسی چگونه تاک حقیقی است؟

هفتمین و آخرین سخن از مجموعه گفته‌های «من هستم» عیسی—«من تاک حقیقی هستم» (یوحنا ۱۵: ۱)—به جرئت می‌توان گفت اسرارآمیزترینِ آنهاست (دست‌کم برای خوانندگان غیریهودی). بسیاری از خوانندگان (و حتی واعظان) وسوسه می‌شوند که این عبارت را تنها استعاره‌ای برای شکوفایی و ثمربخشیِ فردیِ خود به‌عنوان مسیحی بدانند، اما این برداشت با آنچه در ذهن مخاطبان نخستین عیسی، که همگی یهودی بودند، نقش می‌بست، فاصله‌ی بسیاری داشت.

تک‌تک واژگان این عبارت، ذهن مخاطبان یهودی را بی‌درنگ به سوی کتب مقدس عبری‌شان پرواز می‌داد؛ جایی که استعاره‌ی تاک در بطن تاریخِ پُرفرازونشیبِ نجات و در تعاملات خدا با قوم اسرائیل، حضوری پررنگ داشت. از این رو، هرچه سنگینیِ کلام عیسی بر جانشان می‌نشست، از جسارتِ شگرفی که او در اعلام تحقق این وعده‌ها در وجود خودش به خرج می‌داد، بیش از پیش در شگفت می‌شدند.

در کتاب مزامیر، نویسنده درباره‌ی پیدایش قوم اسرائیل چنین می‌سراید:

«موی را از مصر بیرون آوردی.
امّت‌ها را بیرون کرده، آن را غرس نمودی» (مزمور ۸۰: ۸).

اشعیای نبی، در هشدار به اسرائیل درباره‌ی ارتداد روحانی‌شان، از تاکستانی سخن می‌گوید که خدا خودْ آن را غرس کرده و از آن مراقبت نموده بود، اما سرانجام به تاکستانی وحشی و بی‌ثمر بدل گشت (اشعیا ۵: ۱‐۶). ارمیا نیز همین تصویر را به کار می‌گیرد (ارمیا ۲: ۲۱). این استعاره در عین شکوه، عمیقاً دردناک بود.

داستان قوم اسرائیل، سرشار از نشانه‌های محبت و مراقبت خدا بود. او آنان را از ازل برگزید، از اسارت رهایی بخشید، از دل بیابان عبور داد و سرزمینی از آنِ خودشان به ایشان عطا کرد. خدا هرآنچه را برای شکوفایی روحانی‌شان به‌عنوان یک ملت نیاز داشتند، فراهم ساخت تا نه‌تنها خود برکت یابند، بلکه وسیله‌ی برکت برای تمام اقوام جهان باشند (پیدایش ۱۲: ۳). اما آنان این هدیه‌ی الهی را تباه کردند و از خدایی که هستی‌شان وام‌دار او بود، روی گرداندند.

هنگامی که عیسی از تاک و پیوندش با خویشتن سخن گفت، هیچ‌یک از این مفاهیم بر شاگردانش پوشیده نبود. همان‌گونه که هویت جمعی قوم خدا در اسرائیل، در خدای رهایی‌بخششان ریشه داشت و حیات و ثمر روحانی‌شان به اتحاد و مشارکت با او گره خورده بود، اکنون همان وعده‌ها به شیوه‌ای بس شکوهمندتر، در وجود مسیح به تحقق می‌پیوست.

اما ذهنیت بسیاری از مسیحیان امروز، اغلب وام‌دار فردگراییِ پساروشنگری است؛ نگرشی که بیش از هر چیز بر «من» تمرکز دارد و روایت شخصی ما را در مرکز عالم قرار می‌دهد. این نگاه اما با تعالیم کتاب‌مقدّس بیگانه است. تأکید کلام خدا صرفاً بر هویت فردی ما نیست، بلکه بر هویت جمعی ماست؛ بر آنچه باهم، به‌عنوان جماعتِ نجات‌یافتگان، در زندگی نوینِ خود در سایه‌ی نجات هستیم. عیسی با استعاره‌ی تاک و شاخه‌ها، این پیوند میان خود و قومش را به تصویر می‌کشد. شاگردانش به‌خوبی عمق کلام او را درک می‌کردند—به‌ویژه در پیوند با آن ثمردهی روحانی که جز از اتحاد با او حاصل نمی‌شود.

نکته‌ی درخور تأمل آن است که عیسی نخستین جنبه از استعاره‌ی «تاک حقیقی» را در مورد کسانی به کار می‌برد که در ظاهر پیرو اویند، اما در باطن چنین نیستند: «هر شاخه‌ای در من که میوه نیاورد، آن را دور می‌سازد» (یوحنا ۱۵: ۲). او از کسانی سخن می‌گوید که با حضور ظاهری در کلیسا، جامه‌ی مسیحی به تن دارند، اما اعتراف ایمانشان از دل برنخاسته است. زندگی آنان از آنچه پولس بعدها «ثمره‌ی روح» نامید، تهی است (غلاطیان ۵: ۲۲‐۲۳).

سپس عیسی به بنیانی اشاره می‌کند که انسان‌ها بر اساس آن به او، به‌عنوان تاک حقیقی، پیوند می‌خورند: «الحال شما به‌سبب کلامی که به شما گفته‌ام پاک هستید» (یوحنا ۱۵: ۳). کلام او در انجیل، در وهله‌ی نخست، ماهیتی اعلامی دارد. این کلام به ایمان‌داران اطمینان می‌بخشد که به‌واسطه‌ی فیض عادلانه‌ساز او، نه تنها بخشوده شده، بلکه پاک گشته‌اند. این، اعلامِ یک‌باره و همیشگیِ جایگاهی نوین در پیشگاه خداست.

بااین‌حال، همان‌طور که الهی‌دانان همواره یادآور شده‌اند: «ایمان به‌تنهایی شخص را عادل می‌شمارد، اما ایمانی که عادل می‌شمارد، هرگز تنها نمی‌ماند.» ایمان، پیوندی ناگسستنی با فیضِ تقدیس‌کننده دارد. آن جایگاه قانونی تازه‌ای که به‌واسطه‌ی بخشش و پذیرش خدا به دست آورده‌ایم، باید در زندگی ما با نشانه‌های فیضِ دگرگون‌کننده‌ی او آشکار شود. او ما را گام‌به‌گام به شباهت پسرش، عیسای نجات‌دهنده، شکل می‌بخشد.

اما این رشد و ثمربخشیِ حیات تازه، اغلب بهایی دارد. پدر، شاخه‌های ثمربخش را «پاک می‌کند تا بیشتر میوه آورد» (یوحنا ۱۵: ۲). خداوند از طریق سختی‌های مشیت و کشمکش‌های زندگی، ما را از اتکا به خود وامی‌رهاند و می‌آموزد که هرچه بیشتر در پسرش «ساکن» شویم.

نکته‌ی کلیدی آن است که عیسی خود، رمز «ساکن شدن در او» را برایمان می‌گشاید: ما باید در او بمانیم و بگذاریم کلام او در ما ساکن شود (یوحنا ۱۵: ۷). نشانه‌ی این حقیقت، در زندگی دعای ما پدیدار می‌شود، آن هنگام که نیازهایمان را به پیشگاه خدا می‌آوریم و اجابت او را به چشم می‌بینیم.

و سرانجام، جان‌مایه‌ی کلام این است: شاگردان مسیح باید در محبت او ساکن شوند (یوحنا ۱۵: ۹). این همان حقیقتی بود که در اعماق جان پولس رسول ریشه دوانید و در آن عبارت پرشور تبلور یافت که مسیح «مرا محبّت نمود، و خود را برای من داد» (غلاطیان ۲: ۲۰). محبت مسیح برای پولس، آن خاک حاصلخیزی بود که محبت او به مسیح را در خود پروراند و به شکوفایی رساند. باشد که این سرنوشت همه‌ی ما باشد که به مسیح، آن تاک حقیقی، پیوند خورده‌ایم.

 

این مقاله بخشی از مجموعه «"من هستم"های عیسی» است.

این مقاله در وب‌سایت لیگونیر منتشر شده است.
مارک جِی. جانستون
مارک جِی. جانستون
کشیش مارک جِی. جانستون، کشیش کلیسای پروتستان انجیلی ترینیتی در ریچ‌هیل، ایرلند شمالی، و از متولیان مؤسسه‌ی اعتماد بر بیرق راستی است. او نویسنده چندین کتاب، از جمله اعتقاد ما: برای هر فرهنگ و هر نسل است.