عیسی چگونه تاک حقیقی است؟
23 سپتامبر 2025
چرا دعا یکی از ابزار فیض است؟
30 سپتامبر 2025
عیسی چگونه تاک حقیقی است؟
23 سپتامبر 2025
چرا دعا یکی از ابزار فیض است؟
30 سپتامبر 2025

عیسی چگونه نور جهان است؟

چند هفته پیش هنگامی که در قطعه‌ی کوچکی از جنگل کنار خانه‌مان مشغول بریدن چوب بودم، متوجه شدم که درختان چگونه خود را به سوی خورشید می‌کشند: در مرکز جنگل، درختان بلندتر می‌شوند، و در حاشیه‌ها، شاخه‌های دراز به‌سوی منبع حیات‌بخش نور دست دراز می‌کنند. همان‌جا به یاد پیشگویی اشعیا افتادم درباره‌ی اثر موعظه‌ی مسیح:

«روح خداوند یَهْوِه بر من است؛

زیرا خداوند مرا مسح کرده است

تا مسکینان را بشارت دهم...

تا ایشان درختان عدالت و مغروس‌ خداوند

به‌جهتِ تمجید وی نامیده شوند» (اشعیا ۶۱: ۱، ۳).

خدا نور را به وجود آورد و گفت: «روشنایی بشود» و روشنایی شد—پدیده‌ای که خدا آن را «نیکو» دید (پیدایش ۱: ۴)، نه کاملاً انرژی و نه صرفاً ماده، که هنوز هم برای ما رازی باقی مانده است. او نورافکن‌هایی نیز آفرید: «نَیِّر اعظم را برای سلطنت روز و نَیِّر اصغر را برای سلطنت شب، و ستارگان را» (پیدایش ۱: ۱۶). خورشید—این نَیِّر اعظم—همانند یک رآکتور همجوشی هسته‌ای با ابعاد و انرژی حیرت‌انگیز، زمین را با قدرتی شگفت‌انگیز غرق نور می‌سازد. ما اغلب این را فراموش می‌کنیم، سرگرم کارهایی با جلال کمتر یا بی‌جلال؛ تا زمانی که خود را در دل شبی تاریک می‌یابیم یا با اشتیاق، در انتظار کشیده‌شدن روزهای تاریک زمستان به روزهای پرنور بهار و شکوه تابستان هستیم. نور یعنی زندگی.

اما نور تنها برای حیات جسمانی آفریده نشد، بلکه برای تصویرسازی نجات نیز بود. ستون آتش، برای اسرائیل نجات بود، درحالی‌که مصر در تاریکی به سر می‌برد (خروج ۱۴: ۲۰). چراغدان، نوری بود بر دوازده قرص نان، صحنه‌ای که با دعای برکت کاهنانه بر قوم اسرائیل معنا می‌یافت: «یَهْوِه تو را برکت دهد و تو را محافظت نماید» (اعداد ۶: ۲۴‐۲۷). مزمورنویس فریاد برمی‌آورد: «خداوند نور من و نجات من است» (مزمور ۲۷: ۱). در مقابل، این جهان به‌سبب گناه انسان در تاریکی است. نافرمانی، آدمی را به جایی می‌رساند که «در وقت ظهر مثل کوری که در تاریکی لمس نماید کورانه راه» خواهد رفت (تثنیه ۲۸: ۲۹). اما راه نجات با کلام خدا روشن می‌شود، که می‌فرماید: «کلام تو برای پای‌های من چراغ و برای راه‌های من نور است» (مزمور ۱۱۹: ۱۰۵).

حرکت از تاریکی به نور، همان نجات است. ازاین‌رو هنگامی‌که عیسی گفت: «من نورِ عالم هستم» (یوحنا ۸: ۱۲)، ادعایی عظیم هم در باب جلال درخشان خود و هم قدرت نجات‌بخش خویش مطرح ساخت.

در این سخن، عیسی بر الوهیت خود تأکید می‌کند. او همان «هستم آنکه هستم» جاودان و قائم‌به‌ذات است (خروج ۳: ۱۴)—آفریننده‌ی خورشید و ماه و ستارگان. او سرچشمه و الگوی اصلی شکوه نور است. او خداوندی است که خودْ نور است؛ چنان‌که یوحنا نوشت: «خدا نور است، و هیچ ظلمت در وی هرگز نیست» (اول یوحنا ۱: ۵). او حامل آن حیات الهی است که از پدر می‌درخشد، پدری که در نوری عظیم و نزدیک‌نشدنی ساکن است. در انجیل یوحنا درباره‌ی عیسی آمده است: «در او حیات بود، و حیات نور انسان بود» (یوحنا ۱: ۴‐۵). این جملات را تنها زمانی می‌توان درک کرد که نخست به شکوه نور در طبیعت—به‌ویژه خورشید—بیندیشیم و سپس دل‌های خود را به سوی جلال پدر و پسر و روح‌القدس برافرازیم. درخشان‌ترین ستارگان—و بلکه تمام ستارگان—تنها پرتوی ناچیز از وزن جاودانی جلال خدای ما هستند.

اما عیسی در همان حال به کار نجات‌بخش خود نیز اشاره داشت. او تنها سرچشمه‌ی حیات روحانی در جهانی است که از ظلمت گناه لبریز است. ملاکی، آمدن مسیحا را چنین پیشگویی کرده بود: «آفتاب عدالت طلوع خواهد کرد، و بر بال‌های وی شفا خواهد بود» (ملاکی ۴: ۲). چهره‌ی دگرگون‌شده‌ی عیسی، «چون خورشید، درخشنده» گشت (متی ۱۷: ۲). پولس، آن رؤیای نجات‌بخش از جلال مسیح را «درخشنده‌تر از خورشید» توصیف کرد (اعمال ۲۶: ۱۳). یوحنا جلال مسیح را این‌گونه دید: «چهره‌اش چون آفتاب بود که در قوّتش می‌تابد» (مکاشفه ۱: ۱۶‐۲۰). هنگامی که ما مسیحی می‌شویم، از آن روست که «خدایی که گفت تا نور از ظلمت درخشید، همان است، که در دل‌های ما درخشید تا نور معرفت جلال خدا در چهره عیسی مسیح از ما بدرخشد» (دوم قرنتیان ۴: ۶). آن نور اعظم—یعنی پسر—گناهکاری ما را با قداست سوزانش بر ما آشکار می‌سازد و سپس با قدرت پاک‌کننده و حیات‌بخش خود، به عمیق‌ترین زوایای قلب ما می‌تابد. عیسی بر صلیب به روشنی درخشید، در مقبره‌ی خالی درخشان‌تر شد، و در جلال صعودکرده‌اش، باز هم پرشکوه‌تر تابید. بازگشت او همچون آذرخشی خواهد بود که یک‌باره تمام جهان را روشن می‌کند. تمام این نور، در پیام انجیل به جهان عرضه می‌شود و با اعتماد و ایمانی ساده به عیسی مسیح، دریافت می‌گردد.

وقتی به عیسی اعتماد می‌کنیم، دگرگونی‌ای پایدار در ما رخ می‌دهد: «کسی که مرا متابعت کند، در ظلمت سالک نشود؛ بلکه نور حیات را یابد» (یوحنا ۸: ۱۲). همان‌طور که پولس می‌گوید: «زیراکه پیش‌تر ظلمت بودید، لیکن الحال در خداوند، نور می‌باشید. پس چون فرزندان نور رفتار کنید» (افسسیان ۵: ۸). به‌واسطه‌ی اتحاد ما با مسیح، هر جا که می‌رویم، نور او می‌تابد. این حقیقت باید مایه‌ی تسلای ما باشد، به‌ویژه زمانی که خود را در تقابل با این جهان می‌یابیم. و نیز باید ما را برانگیزد تا دعا کنیم که دیگران اعمال نیکوی ما را ببینند، پدر آسمانی ما را جلال دهند، و خود نیز به سوی نور بیایند.

فراتر از این، یوحنا می‌گوید که حیات مسیح، «نور انسان بود» (یوحنا ۱: ۴). ما تنها نزد نور نمی‌آییم و سپس به راه خود بازگردیم؛ بلکه مشتاقانه دستان خود را به سوی جلال آسمانی دراز می‌کنیم تا هرچه بیشتر بر ما بتابد. ما در چهره‌ی آن کسی که خودْ نگهدارنده‌ی خورشید است، جلالی فراتر از آفتاب شعله‌ور دیده‌ایم، و اکنون تشنه‌ی شکوه عظیم و بی‌کران خدا هستیم. و آنگاه که خورشید کوچک ما تاریک شود و ماه به رنگ خون درآید، این نشانه‌ای خواهد بود که ما بر آستانه‌ی ورود به حیات در جلال بی‌واسطه‌ی خدای مثلث‌اقانیم ایستاده‌ایم. آنگاه برگ‌های وجود ما، همچون درختان بلوط، خود را به‌سوی نور حیات خواهند گشود؛ نوری که بی‌وقفه از تخت سلطنت در قلب شهری جاری است که «احتیاج ندارد که آفتاب یا ماه آن را روشنایی دهد، زیراکه جلال خدا آن را منوّر می‌سازد و چراغش برّه است» (مکاشفه ۲۱: ۲۳). خداوند نور ما خواهد بود، و او تا ابدالآباد سلطنت خواهد کرد.

تمام این‌ها معنای سخن عیسی بود، آنگاه که فرمود: «من نور عالم هستم» (یوحنا ۸: ۱۲).

 

این مقاله بخشی از مجموعه «"من هستم"های عیسی» است.

این مقاله در وب‌سایت لیگونیر منتشر شده است.
پیتر وَن‌دودْوارد
پیتر وَن‌دودْوارد
کشیش پیتر وَن‌دودْوارد، کشیش کلیسای جماعت عهد در تیلرز، کارولینای جنوبی است.