درک شخصیت
1 اکتبر 2022تربیت فرزندان برای پرستش
5 اکتبر 2022بهراستی داوری نمایید
کمتر موضوعی را میتوان در زندگی مسیحی سراغ گرفت که بتواند به اندازه قضاوت و داوری شخصی باعث ایجاد اضطراب، تنش، و خودتردیدی شود. این یک مبارزهی درونی بیانتهاست که به نظر پیچیده و پیچیدهتر میشود. ما پیوسته با خود کلنجار میرویم که گفتن حقیقت در محبت چگونه به نظر میرسد. محبتورزیدن به دیگران، دلسوز بودن، و نمونهای از فروتنی مسیحگونه و محجوب باشیم. در عین حال، به این موضوع واقفیم که دعوت شدهایم تا در فداکاری خود برای پیگیری عدالت و اعلام حقیقت خدا و کلام او، سازشناپذیر و ثابتقدم باشیم. این بدان معناست که گاهی میبایست مطالب سخت و ناخوشایند برای نزدیکان و افراد کاملاً غریبه بگوییم. قرار گرفتن در هر یک از این موقعیتها، با شرایط ویژهای که دارا هستند، بسیار دشوار است.
احتمالاً با این حس بهخوبی آشنایید. یکی از مکانهایی که من شخصاً و بهطور پیوسته با این تنش دست و پنجه نرم میکردم، زمانی بود که در مرکز فلوریدا زندگی میکردم و این فرصت را داشتم که هر هفته در کنار جان باروس و در مقابل مرکز زنان اورلاندو، که یک کلینیک محلی سقط جنین محسوب میشود، خدمت کنم. هر هفته مردان و زنانی را در سنین مختلف (شوهران، دوستپسرها، دوستان، پدران، مادران، پدربزرگها، مادربزرگها) میدیدیم که زنان جوانی را تا این درمانگاه همراهی میکردند که شاهد قتل و نابودی کودکی باشند که در درونش حمل میکند.
میتوان درد، سردرگمی، تلخی، و عصبانیت را در چهرهی تک تک کسانی که وارد کلینیک میشوند مشاهده کرد. از یک سو تلاش میکنید تا به آنها از طریق تأیید موقعیت ناامیدکنندهای که در آن قرار دارند خدمت کرده و به شیوههای مختلف به آنها کمک کنید. از سویی دیگر، سعی دارید تا با ایجاد توجه در آنها نسبت به شرارتی که در حال انجامش هستند، آنها را به سمت توبه و حفظ زندگی فرزندشان دعوت کنید. وقتی از آنها خواهش میکردیم، غالباً با چنین پاسخی مواجه میشدیم: «چرا اینگونه قضاوت میکنید؟ شما که مرا نمیشناسید. تنها خداست که میتواند در مورد من قضاوت کند.»
مهم نیست که چند بار با چنین عکسالعمل دفاعی مواجه شدم و سعی کردم آن را به پای واکنش تدافعی فردی بگذارم که از نظر روحی دچار آسیب شده، اما همچنان از گزند نیش انتقاد آنها در امان نبودم. دوست نداشتم بهعنوان یک مسیحی، دنیا به من به دید فردی قضاوتکننده بنگرد. کلمات آنها آزاردهنده بودند به این دلیل که هر چقدر هم بخواهم از موضع خود عقبنشینی کنم، باز هم نمیتوانم تأثیرات فرهنگی که از ابتدا در آن رشد یافته بودم را نادیده بگیرم، ازآنجاییکه همدلی و بردباری از فضیلتهای اصلی هستند. در چنین شرایطی، استفاده از سخنان سرزنشآمیز یا چالشی، موجب جریحهدارشدن احساسات افراد یا ترغیب آنها به انطباق با چیزی غیر از تجربهی واقعی آنها میشد.
بنابراین، در دنیایی که مبتلا به ابهامات اخلاقیست، چگونه یک مسیحی میتواند از درستی اجرای سخنان عیسی در یوحنا ۷: ۲۴ کاملاً مطمئن باشد. آنجا که میفرماید: «بحسب ظاهر داوری مکنید بلکه بهراستی داوری نمایید». منظور عیسی از «بهراستی داوری کردن» چیست، و چگونه انتظار دارد شنوندگانش آن را به کار گیرند؟
در عین حال که میکوشیم به این پرسشها پاسخ دهیم، تعالیم عیسی نیز زمینهای مفید برای این موضوع دارد. در انجیل یوحنا ۷ عیسی در حین برگزاری جشن خیمهها، در معبد آشکارا تعلیم میدهد و یهودیانی که سخنانش را میشنوند در شگفتند که چگونه ممکن است فردی که هرگز کلاس به خود ندیده میتواند اینگونه به موعظه بپردازد. عیسی در آیات ۱۶−۱۸ اینگونه پاسخ میدهد:
«… تعلیم من از من نیست، بلکه از فرستندهی من. اگر کسی بخواهد ارادهی او را به عمل آرد، دربارهی تعلیم خواهد دانست که از خدا است یا آنکه من از خود سخن میرانم. هر که از خود سخن گوید، جلال خود را طالب بُوَد و اما هر که طالب جلال فرستندهی خود باشد، او صادق است و در او ناراستی نیست.»
عیسی از طریق تعیین آنچه که یهودیان اختصاصاً برای داشتن قضاوتی صحیح از او و تعالیمش نیاز داشتند، شرایط بحث را مشخص میکند. عیسی در اصل، این سؤال را از آنها مطرح میکند: «آیا آرزوی شما جلال خداست یا جلال خودتان؟» زندگی و خدمت عیسی به وضوح نشان میداد که خواستهی عمیق وی، جلال پدرش که او را برای انجام عدالت فرستاده، میباشد، نصحیت حکیمانه، و بیان حقیقت خدا در همهی زمانها. حقیقتا، در عیسی هیچ دروغی نبود، و این بر همهی آنها که چشم بصیرت دارند واضح و مبرهن است.
اما همان طور که در مابقی فصل خواهیم دید، مخالفان عیسی نیات قلبیِ واقعی خود را آشکار کردند و نشان دادند صرفاً در جستجوی جلال خود بودند؛ چرا که سعی کردند عیسی را آنگونه که در تصور داشتند بدنام کنند. این مردان خود را افرادی واقعاً قضاوتکننده و ریاکار نشان دادند؛ زیرا با تلاش برای بدنام کردن و بدگویی عیسی به دنبال کسب افتخار برای خود بودند. آنها با اقتدار خود سخن میگفتند و در پی جلال خود بودند و با رویبرتافتن از اصل «قضاوت با داوری عادلانه»، خویشتن را بدنام کردند و به ورطهی قضاوتگرایی افتادند.
این ندای خودآزمایی در مورد زمانهی ما نیز صدق میکند. آیا تمایل قلبی ما مشاهدهی جلال یافتن نام خداوند است؟ آیا در روح مسیح تقدیس میشوم تا در فروتنی و وابستگی به او رشد کنم، همانگونه که کلام و روح او دستور داده تا در معرفت و تعهد به راستی و فیض پرورش پیدا کنم؟ در غیر این صورت، ممکن است فردی قضاوتکننده باشم، در همان حال که دیگران را قضاوت میکنم جلال را برای خود بازپسمیگیرم، و به دنبال جلال خودم هستم. اما اگر واقعاً به خداوندْ عیسی وابسته هستم و ملکوت او را در آغاز خواستارم، پس باید استوار بایستم، با محبت مسیحگونه محبت بورزم و بدانم که تشخیص من درست است، زیرا به خود خداوند وابسته است.
این مقاله در مجله تیبلتاک منتشر شده است.