بیانیهی شیکاگو دربارهی خطاناپذیری کتابمقدس
20 جولای 2021بیانیهی شیکاگو دربارهی استفاده از کتابمقدس
20 جولای 2021بیانیهی شیکاگو دربارهی علم تفسیر کتابمقدس
اجلاس اول از شورای بینالمللی خطاناپذیری کتابمقدس در ۲۶اُم تا ۲۸اُم اکتبر سال ۱۹۷۸ در شیکاگو با هدف تایید دوبارهی آموزهی خطاناپذیری کتابمقدس، واضح سازی درک آن و هشدار دربارهی انکارش تشکیل شد. در این هفت سالی که از اجلاس اول میگذرد، خدا بهگونهای فراتر از انتظار، این تلاش را مبارک فرموده است. نمایشی راضیکننده از ادبیات مفید آموزهی خطاناپذیری و تعهد روزافزون به ارزشهایش، دلیلی برای ستایش پروردگار بزرگ ما است.
هنگامیکه آشکار شد هنوز انجام وظیفهی بزرگی باقی مانده است، کار در اجلاس اول پایان نیافت. با اینکه تشخیص دادیم که باور به خطاناپذیری کتابمقدس برای حفظ اعتبارش اساسی است، ارزشهای چنین تعهدی دقیقاً به همان اندازهی فهم معنای کتابمقدس واقعی است. بنابراین نیاز به اجلاس دوم در برنامه دو سالهای تعیین، و مقالههایی با مضمونهایی مربوط به اصول تفسیری و عرف تفسیر نوشته شد. حاصل چنین تلاشی برگزاری نشستی در شیکاگو در تاریخ ۱۰اُم تا ۱۳اُم نوامبر سال ۱۹۸۲ بود که ما (کسانی که زیر این مقاله را امضاء کردهایم) در آن شرکت داشتهایم.
به سیاق بیانیهی شیکاگو سال ۱۹۷۸، در اینجا تصدیقها و انکارهایی را بهعنوان ابرازی درنتیجهی کارمان جهت روشنسازی مسائل و اصول تفسیر میآوریم. ما مدعی کمال یا رسیدگی اصولی به کل موضوع نیستیم اما این تصدیقها و انکارها نشاندهندهی اجماع قریب به ۱۰۰ شرکت کننده و ناظر در این کنفرانس است. شرکت در این گفتوگو تجربهی سودمندی بود و دعا میکنیم که خداوند از نتیجهی تلاش مجدانهی ما استفاده کند که ما و دیگران را قادر سازد به نحو صحیحتری کلام خدا را به کار بریم. (رسالهی دوم تیموتائوس ۲: ۱۵).
بندهای تصدیق و انکار
بند ۱
ما تصدیق میکنیم که اعتبار اصولی و قانونی کتابمقدس، اعتبار خود خدا است و عیسی مسیح، خداوندگار کلیسا به آن شهادت میدهد.
ما مشروعیت جداسازی اعتبار مسیح از اعتبار کتابمقدس یا متضاد دانستن این دو با همدیگر را نفی میکنیم.
بند ۲
ما تصدیق میکنیم همانگونه که مسیح خدا و انسانی در یک شخص است بنابراین کتابمقدس به نحوی جدانشدنی کلام خدا با زبانی انسانی است.
ما انکار میکنیم که اگر همانند انسانیت مسیح که حتی حقیر شدنش مستلزم گناه باشد، سیاق بیآلایش و بشری کتابمقدس خطاپذیری بهدنبال دارد.
بند ۳
ما تصدیق میکنیم که شخص و کار عیسی مسیح کانون اصلی کل کتابمقدس است.
ما انکار میکنیم که هر شیوهی تفسیری که مسیحمحور بودن کتابمقدس را رد یا مبهم نماید، درست است.
بند ۴
ما تصدیق میکنیم که روحالقدس که کتابمقدس را الهام کرده، تا امروز و توسط همان کلام و در پیامش ایمان بیافریند.
ما انکار میکنیم که روحالقدس چیزی را ضد آموزههای کتابمقدس به کسی بیاموزد.
بند ۵
ما تصدیق میکنیم که روحالقدس مؤمنان را قادر میسازد که از کتابمقدس در زندگی خود استفاده کنند و آنرا بهکار بندند.
ما انکار میکنیم که انسان عادی میتواند جدای از روحالقدس، پیامهای روحانی کتابمقدس را تشخیص دهد.
بند ۶
ما تصدیق میکنیم که کتابمقدس حقیقت الهی را در اظهارات منطقی و متقن بیان میکند و اعلان میکنیم که حقیقت کتابمقدس هم معقول و هم مطلق است. بهعلاوه تصدیق میکنیم که بیانیهای درست است که مسائل را آنگونه که هستند، نشان دهد اما اگر آنها را بهدرستی نشان ندهد، بیانیه غلط است.
ما انکار میکنیم که هرچند کتابمقدس ما را برای رستگاری حکیم میسازد، حقیقت کتابمقدس اما باید از نظر این کارکرد تعریف شود. همچنین انکار میکنیم که خطا باید آنچه که تعمداً دیگران را فریب میدهد، تعریف شود.
بند ۷
ما تصدیق میکنیم که معنی که در هر متن کتابمقدس بیان شده است، یکتا، قطعی و ثابت است.
ما انکار میکنیم که این یگانگی معنی، انواع کاربرد آن معنی را از بین میبرد.
بند ۸
ما تصدیق میکنیم که کتابمقدس حاوی آموزهها و فرمانهایی است که در تمامی حوزههای فرهنگی و شرايط کاربرد دارد و بقیه فرمانهایی که خود کتابمقدس آنها را تبیین نموده، تنها در موقعیتهای خاص کاربرد دارند.
ما انکار میکنیم که تفاوت میان فرمانهای عمومی و خاص کتابمقدس باید بهوسیلهی عوامل فرهنگی و موقعیتی تشخیص داده شود. همچنین انکار میکنیم که میتوان بسته به فرهنگ یا موقعیتی به صورت نسبی با فرمانهای عمومی برخورد کرد.
بند ۹
ما تصدیق میکنیم که اصطلاح علم تفسیر را که از لحاظ تاریخی بر قوانین تفسیر دلالت میکند، میتوان گسترش داد تا هر آنچه را که در فرآیند فهم معنی الهام کتابمقدس و نحوهی استفاده از آن در زندگی هست، بررسی کرد.
ما انکار میکنیم که پیام کتابمقدس، برآمده از یا مختص فهم مفسر است. بنابراین انکار میکنیم که «افقهای فکری» نویسنده کتابمقدس با «افقهای فکری» مفسر کتابمقدس بهدرستی میتوانند «ترکیب شوند» به صورتی که آنچه متن به مفسر منتقل میکند در نهایت با معنی بیان شده کتابمقدس کنترل نمیشود.
بند ۱۰
ما تصدیق میکنیم که کتابمقدس حقیقت الهی را به صورت کلامی از طریق انواع گستردهای از قالبهای ادبی بیان میدارد.
ما انکار میکنیم که هرگونه محدودیتهای زبان انسان، کتابمقدس را برای انتقال پیام خدا نابسنده میکند.
بند ۱۱
ما تصدیق میکنیم که ترجمههای متن کتابمقدس میتوانند دانش و شناخت خدا را ورای تمامی مرزهای زمانی و فرهنگی انتقال دهند.
ما انکار میکنیم که معنای متون کتابمقدس به حدی وابسته به فرهنگی است که از آن آمده، که فهم همان معنی در فرهنگهای دیگر غیرممکن است.
بند ۱۲
ما تصدیق میکنیم که در هنگام پرداختن به امر ترجمهی کتابمقدس و آموزش آن در بطن هر فرهنگی باید تنها از معادلهای کارآمدی استفاده کرد که به محتوای آموزشی کتابمقدس وفادار هستند.
ما مشروعیت اسلوبهایی را انکار میکنیم که نسبت به مطالبات ارتباط میان فرهنگی بیملاحظه هستند یا معنی کتابمقدس را در این فرآیند تحریف میکنند.
بند ۱۳
ما تصدیق میکنیم که آگاهی از طبقهبندیهای ادبی (رسمی و از نظر سبک ادبی) بخشهای مختلف کتابمقدس برای تفسیر درست الزامی است و بنابراین نقد گونهی ادبی را بهعنوان یکی از ضوابط متعدد تحقیق دربارهی کتابمقدس، ارج مینهیم.
ما انکار میکنیم که طبقهبندیهای کلی که تاریخمندی را انکار میکنند، ممکن است بهدرستی بر روایتهایی از کتابمقدس تحمیل شده باشند که خود را واقعی نشان دهند.
بند ۱۴
ما تصدیق میکنیم که نوشتههای کتابمقدس دربارهی وقایع، مباحثهها و گفتمانها (هرچند در انواع گوناگونی از قالبهای ادبی مناسب عنوان شدهاند) با حقیقت تاریخی انطباق دارند.
ما انکار میکنیم که هر واقعه، مباحثه یا گفتهای که در کتابمقدس گزارش شده، زاییدهی خیال نویسندگان کتابمقدس بوده یا آنرا با رسومشان آمیختهاند.
بند ۱۵
ما لزوم تفسیر کتابمقدس را مطابق با معنی ادبی و معمولی آن تصدیق میکنیم. معنی ادبی، معنی دستور زبانی-تاریخی و همان معنایی است که نویسنده بیان میکند. تفسیر مطابق با معنی ادبی، تمامی صنایع ادبی و قالبهای ادبی موجود در متن را در نظر میگیرد.
ما مشروعیت هر رویکردی را به کتابمقدس که خود را به معنای آن منتسب دانسته اما با معنای ادبی و دقیق آن مغایرت دارد، نفی می کنیم.
بند ۱۶
ما فنون انتقادی معتبری را تصدیق میکنیم که باید در تشخیص متن معیار و معنای آن استفاده شود.
ما مشروعیت بهکار گرفتن هر روش انتقادی از کتابمقدس را نفی میکنیم که حقیقت یا صداقت معنی بیان شده توسط نویسنده یا هر آموزه کتابمقدس را زیر سوأل میبرد.
بند ۱۷
ما پیوستگی، هماهنگی و انسجام کتابمقدس را تصدیق میکنیم و اعلان میکنیم که کتابمقدس بهترین مفسر خودش است.
ما انکار میکنیم که کتابمقدس را میتوان طوری تفسیر کرد که یک متن، متنی دیگر را تصحیح یا یک متن، متنی دیگر را نفی کند. ما انکار میکنیم که نویسندگان پسین کتابمقدس، متون پیشین کتابمقدس را هنگام نقل قول از آنها یا ارجاع به آنها به غلط تفسیر کردهاند.
بند ۱۸
ما تصدیق میکنیم که تفسیر کتابمقدس از خودش همیشه درست است و هرگز از معنی یگانه متن الهام و الهامی منحرف نگشته بلکه آنرا روشن ساخته است. معنی یگانه کلام نبی شامل فهم آن کلمات توسط خود او میشود ولی محدود به آن نبوده و الزاماً دربردارندهی نیت خداوند است که در اجرای آن کلمات ثابت میگردد.
ما انکار میکنیم که نویسندگان کتابمقدس همیشه مفهوم کلی تمامی کلمات این کتاب را درک میکردهاند.
بند ۱۹
ما تصدیق میکنیم که هرگونه درک اولیهای که مفسر در تفسیر کتابمقدس وارد کرده باید در هماهنگی با آموزهی کتابمقدس باشد و میتواند بهوسیلهی کتابمقدس اصلاح گردد.
ما انکار میکنیم که کتابمقدس باید با درک اولیهی مغایر و متضاد با خودش همانند طبیعتگرایی، تکاملگرایی، علمگرایی، انسانگرایی سکولار و نسبیتگرایی سازگار و همراستا باشد.
بند ۲۰
ما تصدیق میکنیم از آنجا که خداوند نویسندهی تمامی حقیقتها است، تمامی حقیقتها چه کتابمقدسی و چه فرا کتابمقدسی خالی از تناقض و منسجم هستند و اینکه کتابمقدس در هنگام بررسی مسائل مربوط به طبیعت، تاریخ و یا هر چیز دیگر، حقیقت و راستی را میگوید. بهعلاوه تصدیق میکنیم که در بعضی موارد اطلاعات خارج از کتابمقدس ارزش و اعتبار روشنگری آموزههای کتابمقدس و اصلاح تفسیرهای غلط دارند.
ما انکار میکنیم که دیدگاههای فرا کتابمقدسی، آموزههای کتابمقدس را تکذیب میکنند یا بر کتابمقدس اولویت و ارجحیت دارند.
بند ۲۱
ما هماهنگی بین مکاشفه خاص و عام را تصدیق میکنیم و از اینروی، هماهنگی آموزههای کتابمقدس را با حقایق طبیعی نیز تصدیق میکنیم.
ما انکار میکنیم که حقایق علمی عینی با معنی حقیقی متون کتابمقدس در تعارض است.
بند ۲۲
ما کتاب پیدایش، فصلهای ۱ تا ۱۱ را همچون بقیهی کتاب تصدیق میکنیم.
ما انکار میکنیم که آموزههای مندرج در کتاب پیدایش، فصلهای ۱ تا ۱۱ افسانهای هستند و فرضیههای علمی دربارهی تاریخچهی زمین یا خاستگاه بشر ممکن است به بیاعتبار ساختن آموزههای کتابمقدس دربارهی خلقت، دامن بزنند.
بند ۲۳
ما وضوح کتابمقدس و مخصوصاً پیام آنرا دربارهی رهایی از گناه تصدیق میکنیم.
ما انکار میکنیم که تمامی متون کتابمقدس به یک اندازه واضح بوده یا به یک اندازه پیامآور رستگاری هستند.
بند ۲۴
ما تصدیق میکنیم که هیچکس برای فهم کتابمقدس به تخصص محققان کتابمقدس وابسته نیست.
ما انکار میکنیم که اشخاص باید دستاوردهای تحقیقات فنی محققان کتابمقدس را دربارهی کتابمقدس ، نادیده بگیرند.
بند ۲۵
ما تصدیق میکنیم تنها نوع موعظهای که به شایستگی مکاشفهی الهی و استفادهی صحیح از آنرا در زندگی نقل میکند، موعظهای است که وفادارانه و با امانت، متن کتابمقدس را بهعنوان کلام خداوند شرح میدهد.
ما انکار میکنیم که واعظ پیامی از جانب خدا دارد که جدا و بیرون از کتابمقدس است.
بیانیهی شیکاگو دربارهی علم تفسیر کتابمقدس
تفصیل
عبارات درپی آمده، درک مذهبی کلی را از مطالب بیانیهی شیکاگو دربارهی علم تفسیر کتابمقدس ترسیم میکنند که اولین بار بهعنوان یک پیشنویس در واکنش به بیانیه تهیه شد. این عبارات در پرتوی بیانیه اصلاح شدند و پیشنهادهای ویژهی زیادی را از محققان در طول کنفرانس دریافت کردیم که در آن تبیین و تنظیم شدند.. اگرچه این بازبینی نتوانست بهموقع تکمیل شده و در کنفرانس ارائه شود، دلایل خوبی اما برای لحاظ کردن جوهرهی آن برای بیان دقیق و گستردهی دیدگاه مشترک امضاکنندگان این بیانیه است.
دیدگاه این تفصیل
خدای زنده، خالق و ناجی، سخن میگوید و کتابمقدس الهام شده و خطاناپذیر که مکاشفهی نجاتبخش او را در طول تاریخ در مقابل ما گذاشته، امروزه ابزار برقراری ارتباط او با ما است. خدا کسی است که یکبار از طریق پسرش عیسی مسیح با جهان سخن گفت، همچنان از طریق کتابمقدس با ما به صورت عمومی و خصوصی صحبت میکند. بنابراین مسیحیان باید از طریق موعظه، تحقیق شخصی و تعمق همراه با دعا و در مشارکت با بدن مسیح که همانا مسیحیان هستند، بهطور مداوم در تلاش باشند تا کتابمقدس را بهگونهای تفسیر کنند که پیام الهی اصولی آن به ما به درستی تفهیم شود. قانون الهی ایمان و زندگی که در مفهوم کتابمقدس و الهام معتبر آن است به صورت نوشتاری تدوین شده است و اگر پیام کتابمقدس بهدرستی فهمیده و استفاده نشود، فایدهای نخواهد داشت. بنابراین بسیار مهم است که روشهای نادرست تفسیر نوشتههای کتابمقدس را شناسایی و خنثی کرده و آنها را با تفسیر امین کلام مصون از خطای پروردگار جایگزین کنیم.
این همان هدفی است که این تفصیل دنبال میکند. آنچه این تفصیل ارائه میدهد، چشماندازی بنیادین از کار تفسیر در پرتوی سه باور و نگرش است. اول، کتابمقدس که دستورالعمل خدا برای ما است، همواره درست و کاملاً قابل اعتماد است. دوم، علم تفسیر جهت پیکار برای اعتبار کتابمقدس در کلیسای معاصر اهمیت حیاتی دارد. سوم، به دلیل اینکه دانش نسبت به خطاناپذیر بودن کتابمقدس باید تفسیر را کنترل کند، ما را از نفی هر آنچه کتابمقدس اثبات میکند، باز میدارد. بنابراین تفسیر باید گستره و اهمیت این خطاناپذیری را با تعیین مطالب مورد تایید کتابمقدس روشن کند.
ارتباط بین خدا و بشر
خدا انسان را جهت دوستی عاشقانه و ابدی با خودش، از لحاظ شخصی و عقلانی به صورت خود آفرید تا در رابطهای باشند که برپایهی ارتباطی دو طرفه است: خدا کلام مکاشفه را خطاب به ما میفرستد و ما در جواب به او با کلمات دعا او را عبادت و ستایش میکنیم. نعمت الهی زبان تا حدودی به این علت به ما داده شد که چنین تبادلهایی را ممکن سازد و تا اندازهای هم بهخاطر درمیان گذاشتن ادراک ما از خدا با دیگران، این نعمت به ما ارزانی شده است.
کتابمقدس در هنگام تصدیق روند تاریخی از آدم تا مسیح (که بهموجب آن خدا مشارکت را با نژاد و نسل هبوط یافته از نو بنیان نهاد) نشان میدهد که خداوند دائماً از زبان که موهبت خود اوست، استفاده میکند تا برای بشر پیامهایی راجع به این بفرستد که خدا چه کاری میکند و بشر باید چه کاری را انجام دهد. خدای کتابمقدس از بسیاری از صنایع ادبی استفاده میکند: روایت میکند، اطلاع میدهد، آموزش میدهد، هشدار میدهد، دلیل میآورد، وعده میدهد، دستور میدهد، توضیح میدهد، عتاب میکند، درخواست مینماید و تشویق میکند. خدایی که ما را نجات میدهد، همان خدایی است که با همهی این روشها با ما سخن میگوید.
نویسندگان کتابمقدس، مورخان، پیامبران، شاعران و معلمان همه از کتابمقدس بهعنوان کلام خدا یاد میکنند که خطابش به تمامی خوانندگان و شنوندگان آن است. پذیرش کتابمقدس در مقام دعوت شخصی و حاضر آفریدگار به دوستی، تعیین معیارهای ایمان و دینداری نه تنها در زمان خویش بلکه در تمامی دورانها، بخشهای جداییناپذیر ایمان کتابمقدسی هستند.
با اینکه وجود خدا در نظم طبیعت، در گذر تاریخ و با آزادی ضمیر انسان آشکار شده است، گناه، آدمی را در مقابل این مکاشفهی عام، سرسخت و بیتوجه میکند و مکاشفهی عام تنها بازنمودی از خالق در جایگاه خداوند نیک جهانیان و قاضی عادل است. این مکاشفه دربارهی رستگاری از طریق عیسی مسیح حرفی نمیزند. بنابراین شناخت مسیحِ کتابمقدس برای شناخت خدا و ارتباط با او یعنی ارتباطی که امروزه گناهکاران را به آن فرا میخواند، لازم است. هرجا پیام کتابمقدس شنیده و خوانده میشود، در موعظهها از آن استفاده میشود و آموزش داده میشود، روحالقدس از طریق آن و با آن، کار گشودن چشمهایی که از لحاظ روحانی کور هستند و القای آهسته این شناخت را انجام میدهد.
خدا دلیل نوشته شدن کتابمقدس است و روحالقدس این کلام را بهکار میگیرد که همهی کسانی که آن را میخوانند، خاضعانه از خدا کمک میطلبند، توانایی فهم پیام نجاتبخش را بیابند. کار روحالقدس، ما را از مطالعات شخصی بی نیاز نمیکند اما آن را اثربخش میکند.
انکار خصیصه منطقی، کلامی و شناختی ارتباط خدا با ما، تناقض و تضادی که بعضی افراد بین مکاشفهی شخصی و گزارهای مدعی شدهاند و شک به بسندگی زبانی که پیام حقیقی خدا ازطریق آن به ما میرسد، اشتباهاتی اساسی هستند. قالب زبانی ساده زبان کتابمقدس آن را بهعنوان مکاشفهی الهی نامعتبر نمیسازد. همچنین شکل خادم فروتنی که کلمه را تبدیل به انسان کرد، خدا نیز این ادعا را نامعتبر نمیکند که عیسی بهدرستی، پدر را آشکار میسازد.
انکار اینکه خداوند کتابمقدس را به اندازه نیازهای انسانی به شناخت خداوند جهت سعادت روحانی خودشان تنزل داده نیز یک اشتباه است. هر ابهامی که ما در کتابمقدس مییابیم، ذاتی نیستند بلکه بازتابی از محدودیتهای اطلاعاتی و بصیرتی ما است. کتابمقدس بهعنوان سرچشمهی آموزهها که ضمیر آدمی را مقید میکند و راهنمای زندگی ابدی و خداترسی که عبادت و خدمتمان به خدای خالق، عاشق و منجی را شکل میدهد، واضح و بسنده است.
اعتبار کتابمقدس
کتابمقدس، خودکشفی خدا از طریق کلمات بشری است. کتابمقدس گواهی بر خدا و گواه خدا بر خودش است. کتابمقدس نوشتهای الهی-انسانی و تفسیر کار رستگاریبخش خداوند در تاریخ، مکاشفهی شناختی و حقیقتی خطاب به ذهنمان جهت فهم و پاسخ است. خدا منبع آن است و عیسی مسیح منجی مرکز مرجعیت و موضوع اصلی آن است. ارزش مطلق و پایدار آن بهعنوان رهنمودی مصون از خطا برای ایمان و زندگی حاکی از این است که کتابمقدس از جانب خدا است (رجوع کنید به رسالهی دوم تیموتائوس ۳: ۱۵-۱۷). به دلیل اینکه کتابمقدس همانند انسانی کاملاً الهی است، حکمت الهی را در تمامی آموزههایش بیان میکند و به نحوی قابل اطمینان سخن میگوید به این معنی که در اظهارات آموزندهاش مصون از خطا و خطاناپذیر است). کتابمقدس مجموعهای از نوشتههای مقطعی است که هر یک از آنها خصیصه و محتوای خاص خود را دارد و با همدیگر پیکرهای از حقیقتی جهان مشمول را تشکیل میدهند. برای مثال خبر بدی دربارهی گناه کبیره انسان و نیازی که با خبر خوب ویژهای دربارهی یک فرد یهودی در قرن اول پاسخ داده شده است. فردی که نشان داده شده که پسر خدا و تنها منجی جهان است. نسخهای از کتابمقدس که برآمده از این کتابهای سازنده است، به گستردگی زندگی است و به تمامی مسائل انسان و جنبههای رفتاری او مربوط است. در فضای پیش روی ما، کتابمقدس در تاریخچهی رستگاری یعنی قانون و کتابمقدس، دستورات، وعدهها، تهدیدها، کارها و روشهای خداوند و درسهای عینی دربارهی ایمان و عبادت و عکس این قضایا و نتایج مربوط به آنها) به ما چشماندازی کامل را از موجودیت انسان نشان میدهد زیرا خدا میخواهد ما آن (این چشمانداز) را ببینیم.
اعتبار کتابمقدس مقید به اعتبار عیسی مسیح است که کلمات ثبت شدهاش اصلی را بیان میکند که آموزههای کتابمقدس اسرائیل (عهد عتیقی که دراختیار ماست) به همراه آموزههای خودش و شهادت شاگردان (عهد جدیدی که دراختیار ماست) قانون ایمان و سلوک مقرریش را برای پیروانش تشکیل میدهد. او کتابمقدس خود را نقد نکرد اما از تفسیر غلط آن انتقاد میکند، او اعتبار پاینده بر خودش و حواریونش را تصدیق کرد (رجوع کنید به انجیل متی ۵: ۱۷-۱۹). بنابراین جداسازی اعتبار عیسی مسیح از اعتبار کتابمقدس و بالعکسش، اشتباه است. همچنین رو در رو قرار دادن یکی از حواریون با یکی دیگر از آنها یا مقابله آموزههای یکی از آنها در یک زمان و آموزههای همان فرد در زمانی دیگر، اشتباه است.
روحالقدس و کتابمقدس
روحالقدس خدا که نویسندگانی از جنس انسان را برانگیخت تا کتابهای مقدس را بنویسند، اکنون کتابها را با قدرتش همراهی میکند. او کلیسا را به سمت شناخت الهام در فرآیند مرجع قرار دادن آن رهنمون شد. وی دائماً چنین درکی را برای افراد از طریق تاثیر بینظیر کتابمقدس بر کلیسا تصدیق میکند. روحالقدس آنها را در طول مطالعه، دعا، عبادت و یادگیری در کلیسا جهت فهم و وقف نمودن خود به آموزههای کتابمقدس و شناخت تثلیث زنده ارائه شده در کتابمقدس کمک میکند.
روشنگری روحالقدس را تنها در جایی باید انتظار داشت که کتابمقدس عمیق مطالعه شود. روشنسازی روحالقدس حقیقت جدیدی را ورای گفتههای کتابمقدس به دست نمیدهد بلکه ما را قادر میسازد تا بتوانیم چیزی را ببینیم که کتابمقدس در تمام مدت به ما نشان میداده است. نور او ضمیر ما را به کتابمقدس (کلام خدا) پیوند میدهد و به ما شادی و ستایش میبخشد (زیرا معنای کلام خدا را فهمیدهایم). در مقابل، گرایش عقلانی و احساسی ذاتی به بیاعتنایی یا مجادله با آموزههای کتابمقدس از روحالقدس نشأت نمیگیرد بلکه منبع دیگری دارد. سوء تعبیر ها و تفسیرهای اشتباه مشهود کتابمقدس نمیتوانند به هدایت روحالقدس نسبت داده شوند.
ایدهی علم تفسیر
درک مرسوم از علم تفسیر کتابمقدس این بوده است که علم تفسیر، مطالعهی اصول فهم صحیح متن کتابمقدس است. ممکن است «درک» در سطح نظری و مفهوم ناگهان متوقف شود یا ممکن است با پذیرش و تعهد به ایمان پیشرفت کند تا از طریق آگاهی شخصی از خدا تجربی شوند. خدایی که تمامی نظریهها و مفهوم به او رجوع میکنند. برای فهم نظری کتابمقدس چیزی بیشتر از آنچه را که برای فهم هر نوع ادبیات باستانی لازم است (که همان دانش کافی دربارهی زبان و پیش زمینه و همدلی کافی با زمینهی فرهنگی متفاوت است) نیاز نداریم. اما بدون روشنگری روحالقدس، هیچ درک تجربی از کتابمقدس (شناختی شخصی از کتابمقدسی که به آن اشاره دارد) نداریم. علم تفسیر کتابمقدس روشی را بررسی میکند که بتوان با آن به هر دو سطح درک دست یافت.
گسترهی تفسیر کتابمقدس
کلّیترین تعریف از وظیفه مفسر این است که معنای تاریخی کتابمقدس و معنای امروزی کتابمقدس برای را درک کند. (که همان نحوه استفاده از آن در زندگیمان است). این وظیفه شامل سه فعالیت پیوسته است.
اول تأویل یا همان استخراج چیزهایی است که خداوند به واسطهی نویسندگان انسانی به خوانندگان مدّ نظر این نویسندگان بیان میکند.
دوم نوبت تلفیق است که همان مرتبط سازی هر کار تأویلی با دیگر آموزههای در دسترس کتابمقدس مربوط است .تنها در چنین چارچوب مرجعی میتوان معنای کامل آموزههای تفسیر گشته را تشخیص داد.
سوم نوبت استفاده از آموزههای تفسیر گشته ( که به همان اندازهی آموزههای الهی واضح هستند) جهت تصحیح و نظارت بر فکر و عمل است. کاربردی بر پایه دانش دربارهی شخصیت پرودگار و اراده او، طبیعت انسان و نیازش، عمل نجاتبخش عیسی مسیح، جنبههای تجربی خداترسی که شامل زندگی رایج کلیسا و رابطه چند جانبه بین خدا و جهان او (شامل برنامهاش برای تاریخ که واقعیّتهایی هستند که در سالهای متمادی تغییر نمیکند) است. هر دو عهد دائماً با چنین مسائلی سروکار دارند.
تفسیر و استفاده از کتابمقدس معمولاً در موعظه اتفاق میافتد و تمامی موعظهها باید بر اساس این رویه سه مرحلهای باشند. در غیر این صورت از آموزههای کتابمقدس برداشتهای غلط و استفادهی غلط شده و موجب سردرگمی و نادانی دربارهی خدا و روشهای او میشوند.
قواعد صوری تفسیر کتابمقدس
استفاده وفادارانه از منطق در تفسیر کتابمقدس، جنبهی خدمتی دارد نه جنبهی آمرانه و مستبدّانه. مفسر ایماندار از ذهنش نه برای تحمیل یا ساخت معنی، بلکه برای فهم معنی که از قبل در مطالب وجود دارد، استفاده خواهد کرد. کارها و آثار محققانی (که خودشان غیر مسیحی بودند) قادر به درک دقیق از دیدگاههای کتابمقدسی بودهاند و منبع ارزشمندی در بخش نظری کار مفسر بهشمار میروند.
الف. تفسیر باید به معنای تحتاللفظی یعنی همان معنی لغوی که هر متن به همراه دارد وفادار بماند.. همیشه نخستین پژوهش دربارهی این است که نویسندهای که خدا از او استفاده کرده، از نوشتن نوشتههایش چه منظوری داشته است؟ انضباط تفسیر از هر گونه تلاش برای فراتر رفتن از متن جلوگیری میکند. دقیقاً به همان صورت که از انتساب معانی خاص به متن کتابمقدس جلوگیری میکند که نمیتوان آنها را از متن استنتاج کرد و از شروع تفکّراتی که ناشی از متنی است که از بخشی از جریان فکری بیانی نویسنده برنخاسته است، در ما جلوگیری میکند. نمادها و صنایع ادبی باید همانگونه که هستند، پذیرفته شوند و باید از برداشت تمثیلی دلخواه (که با نمادشناسی استخراجی که آشکارا در ذهن نویسنده متفاوت است،) از آنها اجتناب ورزید.
ب. باید با روش دستور زبانی-تاریخی، در جستجوی معنی تحتاللفظی هر متن باشند که در واقع بپرسند که چه روشی از لحاظ زبان شناختی برای فهم کتابمقدس در موقعیت تاریخی آن طبیعی است؟ در اینجا مطالعهی متنی، تاریخی، ادبی، نظری به همراه مهارتهای زبانی، فلسفی، معنایی و منطقی به نظر بهترین راه برای پیشرفت هستند. متون باید در بافتار کتابی تفسیر شوند که خود، بخشی از آن هستند و باید دائماً در جستجوی منظور نویسنده باشند که از منظور منابع شناخته شده و مفروضش متفاوت است. استفاده مشروع از زمینههای انتقادی متفاوت، نباید تمامیت حقیقت منظور نویسنده را زیر سوال ببرد بلکه باید فقط ما را کمک کند تا آن را اثبات کنیم.
تفسیر باید به اصل هماهنگی در مطالب کتابمقدس وفادار بماند. کتابمقدس تنوع گستردهای از مفاهیم و عقاید را در چارچوب ایمان مشترک و تسریع برملا کردن حقیقت الهی در سیر کتابمقدس ارائه میکند. چنین تفاوتهایی را نباید کوچک شمرد اما پیوستگی که شالوده چنین تنوعی است، نباید از هیچ جهتی از نظر ناپدید شود. برای تفسیر کتابمقدس، باید از خود کتابمقدس، کمک بگیریم و این موضوع را از لحاظ شیوه رد کنیم که متون مخصوصی (که منبع تمامیشان روحالقدس است) شاید در اصل با یکدیگر متناقض باشند. حتی وقتیکه نمیتوانیم در حال حاضر به گونهای متقاعدکننده هماهنگی بینشان را نشان دهیم، باید بر اساس این پیش برویم که در واقع تمامی متون با یکدیگر هماهنگ است و دانش و شناختی کاملتر این را نشان خواهد داد.
تفسیر باید طبق قوانین کلیسا باشد به این معنی که آموزههای کتابمقدس در کل باید همیشه به صورت چارچوبی دیده شود که در نهایت باید به واسطه آن به فهمی از هر متن مخصوص رسید و باید در نهایت فهم ما متناسب با این چارچوب باشد.
رشتهی نقد گونه ادبی که در کتابهای مقدس و متون ویژهی آن به دنبال شناسایی مقولههای ادبی متفاوت به لحاظ سبک، قالب و محتوا است، کمک ارزشمندی در تعیین معنی تحتاللفظی متون کتابمقدس است. حداقل بخشی از گونه ادبی که هر نویسنده با استفاده از آن متن خود را مینویسد، به فرهنگ او وابسته است و از طریق دانش همان فرهنگ تصریح میشود. از آنجایی که برداشتهای اشتباه دربارهی گونه ادبی موجب سوء تعبیرهایی دربارهی مطالب کتابمقدس میشود، مهم است که از این رشته مخصوص غفلت نکرد.
مرکزیت عیسی مسیح در پیام کتابمقدس
عیسی مسیح و فیض نجاتبخش خدا در او درونمایه مرکزی کتابمقدس محسوب میشوند. عهد عتیق و عهد جدید هردو گواهی بر عیسی مسیح هستند و تفسیر عهد جدید از عهد عتیق دائماً بر او اشاره دارد. گونهها و پیشگوییهای عهد عتیق در انتظار برای ظهور او، مرگ کفّارهای او، رستاخیز او، پادشاهی او و بازگشتش است. کار و خدمت کاهنان، پیامبران و پادشاهان، مراسم مذهبی با بنیان الهی و پیشکش قربانی و الگوهای عمل رستگاریبخش در تاریخ عهد عتیق، همگی اهمیت مخصوصی در از پیش خبردهی دربارهی عیسی مسیح دارند. معتقدان به عهد عتیق مشتاق ظهور او بودند و با ایمانی که عیسی مسیح و پادشاهی او مرکز آن بود، زندگی کردند و نجات یافتند. همانگونه که امروزه مسیحیان با ایمان به عیسی مسیح نجات مییابند. عیسی مسیح منجی که به خاطر گناهان ما مرد و الان زنده است و حکومت میکند و روزی خواهد باز گشت. سوألی در این مورد نیست که کلیسا و پادشاهی عیسی مسیح در مرکزیت برنامه الهی هستند که کتابمقدس نمایانش میکند. گرچه اختلاف عقیدتی دربارهی نحوهی دقیق ارتباط کلیسا و پادشاهی با یکدیگر وجود دارد. هرگونه تفسیر کتابمقدس که مرکزیت عیسی مسیح را در آن دائماً نادیده میانگارد، باید اشتباه دانسته شود.
دانش کتابمقدسی و دانش فرا کتابمقدسی
از آنجایی که تمامی حقایق باهم همبستگی دارند، حقیقتِ دربارهی آنها نیز باید منسجم باشد. و از آنجایی که خدا (نویسندهی تمامی کتابمقدس) خداوندگار تمامی حقایق نیز هست، در اصل هیچ تضادی بین فهم درست از گفتههای کتابمقدس و گزارشی درست از حقیقت وقایع در نظم خلق گشته نمیتواند وجود داشته باشد. هرگونه تضاد ظاهری در اینجا بر سوء تعبیر و دانش ناکافی (دربارهی آنچه که کتابمقدس تصدیق میکند و حقایق جهان خارج از کتابمقدس که در واقع چه هستند) استدلال دارد. پس این فراخوانی برای ارزیابی مجدد و تحقیقات بیشتر خواهد بود.
اظهارات کتابمقدس و علوم طبیعی
گفتههای کتابمقدس دربارهی طبیعت مانند بقیه گفتههای آن، درست و قابل اعتماد است. گرچه با زبانی عادی دربارهی پدیدههای طبیعی صحبت میکند ولی از اصطلاحات فنی توضیحی دانش مدرن استفاده نمیکند. وقایع طبیعی را نه از لحاظ روابط علل و معلولی در نظم خلق گشته توسّط خدا، بلکه به لحاظ قوهی قهریهی او نقل میکند و اغلب فرآیندهای طبیعی را نه به صورت تحلیلی و کسل کننده (همانگونه که علوم مدرن بهدنبال توصیف تحلیلی و کسل کننده هستند) بلکه بهصورت تمثیلی و شاعرانه توصیف میکند. به همین دلیل است که بهسختی میتوان از اختلاف عقیده دربارهی گزارش علمی صحیح درباره حقایق و وقایع طبیعی (که کتابمقدس آنها را محترم میشمارد) اجتناب ورزید.
باید بهخاطر سپرده شود که کتابمقدس به ما ارزانی شد تا خدا را آشکار سازد نه برای این که مسائل علمی را از منظر علمی حل کند و به همین دلیل از زبان علمی مدرن استفاده نمیکند. بنابراین نیازی به دانش علمی دربارهی فرآیندهای داخلی خلقت خداوند برای فهم پیام اصلی دربارهی خداوند و خودمان نیست. کتابمقدس دانش علمی را با مرتبطسازی به هدف آشکار شده و کار خداوند تفسیر میکند. بنابراین بافتاری نهایی برای مطالعه و بهسازی نظرات علمی ایجاد میکند که نه برای این است که نظریههای علمی به کتابمقدس دیکته کنند که چه بگوید و چه نگوید، بلکه برای اینست که اطلاعات خارج از کتابمقدس بعضی اوقات بهگونهای مفید نشان میدهند که بعضی تفاسیر از کتابمقدس اشتباه هستند.
درحقیقت، پرسش دربارهی اظهارات کتابمقدس دربارهی طبیعت در پرتوی دانش علمی دربارهی موضوع بحث ممکن است به کسب تأویلی دقیقتر از آنها کمک کند. گرچه تأویل را کتابمقدس باید کنترل کند، نه اینکه دائماً از طریق ملاحظات فرعی شکل داده شود، انگیزهی فرآیند تأویل همواره با به چالش کشیدن متن برای دریافت معنای آن، همراه است.
هنجار و فرهنگ در مکاشفهی کتابمقدسی
همانگونه که در کتابمقدس حقایق تغییرناپذیری را دربارهی خدا و ارادهی بیان شدهاش در انواع قالبهای کلامی مییابیم، میفهمیم که آنها در انواع بافتارهای فرهنگی و موقعیتی کاربرد دارند. تمام آموزههای کتابمقدس دربارهی رفتار هنجاری امروزی، کاربردی نیست. بعضی کاربردهای اصول اخلاقی محدود به مخاطبان اندکی هستند. طبیعت و اندازهی این کاربردها را خود کتابمقدس معین میکند. یکی از وظایف تأویلی این است که این حقایق مطلق و هنجار را از آن جنبههایی از کاربرد ثبت شدهای تمیز دهد که نسبت به موقعیتها متغیر هستند. تنها وقتیکه چنین تمایزی انجام شود، میتوانیم امیدوار باشیم که ببینیم این حقایق مطلق در فرهنگمان چه کاربردی دارند.
قصور در بینش اینکه چطور کاربرد خاصی از اصلی مطلق از لحاظ فرهنگی معین شده است (برای مثال، همانگونه که اکثر مردم درباره دستور پولس به اینکه مسیحیان هنگام سلام و احوالپرسی روبوسی کنند، توافق دارند) و برخورد نسبی فرهنگی با مطلقی آشکار شده شده (برای نمونه، همانگونه که اکثر مردم دربارهی منع خدا دربارهی همجنسگرایی در کتب پنجگانه عهد عتیق توافق دارند) هر دو اشتباه هستند. با وجود اینکه پیشرفتهای فرهنگی از جمله ارزشهای عرفی و تغییرات اجتماعی اخیر مجاز هستند که بهدرستی، روشهای سنّتی استفاده از اصول کتابمقدسی را به چالش بکشند، ولی نباید بهنحوی بهکار گرفته شوند که این اصول را تغییر دهند یا در کل، از استفاده از آنها بپرهیزند.
باید اقدامی دیگر در ارتباطات میانفرهنگی انجام بشود. آموزگار مسیحی باید مطلقهای آشکار شده را از نو در زندگی اشخاصی به کار گیرد که فرهنگی متمایز از فرهنگ خود دارند. ضرورت این وظیفه اهمیت وضوح توضیحات آموزگار مسیحی را (دربارهی آنچه که در ارائهی اراده و کار خدا در کتابمقدس مطلق است و کاربرد نسبی فرهنگی آن) نشان میدهد. پرداختن به این امر، میتواند او را با آگاهی بیشازپیش دربارهی کاربردهای با وضوح بیشتر راهنمایی کند که به لحاظ فرهنگی شرطی شدهی حقیقت کتابمقدس (که باید متناسب با متغیر فرهنگی تعدیل شود)، هستند.
ملاقات با خدا از طریق کلام خودش
قرن بیستم شاهد تلاشهای بسیاری برای حمایت از استفادهی ابزاری مثبت کتابمقدس در آوردن کلام خداوند برای ما دارد، در حالی که هنوز منکر این است ک کلام خدا در متون کتابمقدس برای تمامی ادوار است. چنین دیدگاههایی متن کتابمقدس را گواه ممکنالخطاء انسانی میدانند که به وسیلهی آن خدا بینشهایی را شکل میدهد و تهییج میکند که از طریق موعظه و مطالعه کتابمقدس به ما ارزانی میدارد. اما قسمت اعظم چنین دیدگاههایی منکر این میشوند که کلام خدا، ارتباطی شناختی است و بنابراین بهطرز گریزناپذیری به اشتباه در عرفان تجسّمی و عینی غوطهور میشود. همچنین انکار اینکه کتابمقدس کلام الهی بیغرضانه است، رابطهی بین کلام و متن را دائماً غیرقابل دفاع و در نتیجه غامض میکند. این قضیه دربارهی تمامی اشکال فعلی الهیات نوراستکیشی و هستیگرایی از جمله به اصطلاح «علم تفسیر جدید» صدق میکند که نوع افراطی و نامتجانس از رویکردی است که توصیف کردیم.
نیاز به درک تفاوتهای فرهنگی بین جهان ما و جهان نویسندگان کتابمقدس و آمادگی برای یافتن خدا از میان کلامش، که فرضهای قبلی و محدودّیتهای چشمانداز کنونی ما را به چالش میکشند، دو مؤلّفهی اصلی مربوط به «علم تفسیر جدید» هستند. اما هردو درواقع به فهم کار تفسیر تعلّق دارند که این تفصیل شرح داده است.
این قضیه درمورد تاکید به واقعیت ملاقات دگرگون کننده با خدا و پسرش عیسی مسیح از طریق کتابمقدس در الهیات هستیشناسانه صدق میکند. قطعاً شکوه پرجلال کتابمقدس این است که در واقع آنها میانجی دوستی زندگیبخش خدای مجسّم (عیسی مسیح زنده) است که به ناجی الهی بودنش، شهادت میدهند. ناجی که کلامش «روح و حیات» است (انجیل یوحنّا ۶: ۶۳). اما مسیحی وجود ندارد که مسیح کتابمقدس را نجات بدهد و در حقیقت تنها به میزانی که به سخنان کتابمقدس دربارهی عیسی مسیح و برنامه الهی که متمرکز بر او اطمینان میشود، میتوان منتظر تحقق ملاقات روحانی با عیسی مسیح بود. بهوسیلهی تفسیر منظم کتابمقدس قابل اعتماد است که خدای پدر و پسر از طریق روحالقدس خود را به بشر گناهکار میشناسانند. جهت چنین ملاقاتهای متحوّل کنندهای، اصول و رویههای علم تفسیر ذکر شده در اینجا میتواند مسیر را علامتگذاری محافظت نماید.
جی. آی. پکر