
ما باکتری نیستیم: استدلالی بر کرامت انسانی
30 سپتامبر 2022چهار استنباط از الهیات مارتین لوتر

چطور حاکمیت خداوند، نجات بهوسیله فیض، عادل شمردگی بهوسیله ایمان، و زندگی تازه در اتحاد با مسیح، مفهومی برای زیستن به سبک زندگی مسیحی هستند؟ برای مارتین لوتر، آنها چهار استنباط دارند:
- یک مسیحی عادل شمرده، اما هنوز گناهکار است.
اولین استنباط، علم به این مسئله است که فرد معتقد به مسیحیت simul iustus et pecccator است، یعنی در عین حال که عادل شمرده شده است، گناهکار نیز هست. این اصل، که احتمالاً حاصل تأثیرات کتاب Theologia Germanica جان تائولر بر لوتر است، اصلی به غایت پایدارکننده بود: درون و از خودم، هر آنچه میبینم، گناهکاری است؛ اما وقتی خود را در مسیح میبینم، مردی را میبینم که عادل شمرده شده است، بوسیله عدالت کامل مسیح. پس چنین مردی میتواند به اندازهی عیسی مسیح، در پیشگاه خداوند عادل باشد – زیرا تنها به مدد عدالتی که از آنِ مسیح است، عادل شمرده شده است. در این جایگاه، در امان هستیم.
۲. خدا در مسیح پدر ما شده است.
دومین استنباط، کشف این مطلب است که خدا در مسیح پدر ما شده است. ما پذیرفته شدهایم. یکی از زیباترین حکایاتی که در گپهای دور میزی لوتر بیان شد، شاید به شکلی معنیدار، توسط جان اشلاگینهاوفن، که به نوعی سودازده اما بسیار دوستداشتنی بود، به ثبت رسیده است:
خداوند باید با من صمیمیتر باشد و دوستانهتر نسبت به صحبتهای کَتیِ من با مارتین کوچولو، با من صحبت کند. نه کَتی و نه من نمیتوانیم عمداً چشم پسرمان را دربیاوریم یا سرش را از تن جدا کنیم. خداوند هم نمیتواند. خداوند باید بر ما صبوری کند. او نشانههایی از آن به ما داده است و بنابراین پسرش را به پوست و گوشت ما فرستاده است تا برای رسیدن به بهترینها به او رو کنیم.
۳. تمام زندگی یک مسیحی، حمل صلیب خواهد بود.
سوم، لوتر تأکید میکند که زندگی در مسیح لزوماً زندگی زیر صلیب است. اگر با مسیح متحد و یکی شویم، زندگیمان از زندگی او الگو میگیرد. مسیر کلیسای حقیقی و مسیحی حقیقی نه از خداشناسی جلال (theologiagloriae)، بلکه از خداشناسی صلیب (theologiacrucis) میگذرد. تأثیرش بر ما زمانی درونی است که به خویشتن میمیریم و زمانی بیرونی است که در رنجهای کلیسا شریک میشویم. خداشناسی صلیب باید بر خداشناسی قرون وسطایی جلال غالب باشد. لوتر و کلوین، با همهی اختلافهایشان در درک ماهیت دقیق آیینهای کلیسایی، در این نکته اتفاقنظر دارند. اگر در مرگ و رستاخیز مسیح با او یکی و در نتیجه بهوسیلهی غسل تعمید نشاندار شویم (همانطور که پولس رسول در کتاب رومیان ۶: ۱-۱۴ تعلیم میدهد)، پس کل زندگی مسیحی، به دوش کشیدن صلیب خواهد بود:
صلیب مسیح به اهمیت آن تکه چوبی اشاره ندارد که مسیح به دوش کشید و بعداً به آن میخ شد، بلکه عموماً به همهی مصائب مومنان اشاره میکند که رنج و عذابشان همان رنجهای مسیح است. دوم قرنتیان ۱: ۵ «به همین قِسْم تسلّی ما نیز بهوسیلهی مسیح میافزاید.»؛ بار دیگر: «الآن از زحمتهای خود در راه شما شادی میکنم و نقصهای زحمات مسیح را در بدن خود به کمال میرسانم برای بدن او که کلیسا است» (کولسیان ۱: ۲۴). بنابراین، صلیب مسیح عموماً همهی آن مصائب کلیسا را نشان میدهد که کلیسا به خاطر مسیح متحمل شد.
بنابراین، از نظر لوتر، پیوستن یک ایماندار به مسیح در مرگ و رستاخیز مسیح و به انجام رساندن آن در تجربه روزمره به شیشههای عینکی تبدیل شد، که فرد مسیحی یاد میگیرد از پشت آن به تک تک تجربیات زندگیاش نگاه کند. این – theologiacrucis – همان چیزی است که بینش قویتری نسبت به امور به ما میدهد، و ما را قادر میسازد تا فراز و نشیبهای زندگی مسیحی را درک کنیم.
علم به این امور به نفع ما است، مبادا زمانی که دشمنان ما را آزار میدهند، تکفیر میکنند و میکشند، در دام غم افتیم یا دچار نومیدی شویم. اما بیایید با مثال پولس با خود بیاندیشیم که باید به صلیبی که به دوش میکشیم افتخار کنیم، نه به خاطر گناهانمان، بلکه به خاطر مسیح. اگر تنها در خودمان رنجهایی را که میکشیم در نظر بگیریم، میبینیم که نهتنها دردناک، بلکه تحملناپذیر هستند؛ اما زمانی که میگوییم: «رنجهای تو (ای مسیح) در ما فراوان میگردد»؛ یا همانطور که در مزمور 44 بیان شده: «هر آینه به خاطر تو تمامی روز کشته میشویم»، این مصائب نه تنها آسان، بلکه بنا به این گفته شیرین هم هستند: «زیرا یوغ من خفیف است و بار من سبک.» (انجیل متی ۱۱: ۳۰).
۴. مشخصهی زندگی یک مسیحی، اطمینان و شادی است.
چهارم، اطمینان و شادی از ویژگیهای زندگی مسیحی است. این مورد یکی از عیارهای اصلاحات است و علت آن نیز قابل درک است. کشف مجدد اصلاحات در ارتباط با عادل شمردگی – اینکه به جای تلاش در جهت رسیدن به امیدی که آرزومندش باشیم، زندگی مسیحی در حقیقت با همان تلاش آغاز میشود – رهایی مدهوشکنندهای حاصل کرد و ذهن، اراده و عواطف را از لذت سرشار کرد. معنایش این بود که حالا دیگر فرد میتوانست با علم به آیندهای مطمئن با افتخار، زندگی کردن را شروع کند. به ناچار، چنین آگاهی بر زندگی کنونی وی تأثیر میگذاشت و آسودگی و رهایی شدیدی حاصل میکرد.
از نظر لوتر، زندگی مسیحی، نوعی زندگی بر پایه انجیل، ساختهشده از انجیل، و قوتگرفته از انجیل است که فیض مقتدر و آزاد خداوند را نمایش میدهد و با قدردانی از آن ناجی که برایمان جان خود را داد تا پایان ادامه مییابد، و تا زمانی که مرگ در پیروزی غرق و ایمان به بصیرت تبدیل شود، در یوغ او خواهد بود.
شاید در سال 1522، همانطور که در یکی از یکشنبههای کلیسا در برنا، برخی از حضار نشسته بودند، به وعظ لوتر گوش میداند و از خود میپرسیدند در دل این انجیل چه چیزی نهفته است که برادر مارتین را تا این حد هیجانزده، اگر نگوییم دگرگون، کرده است. آیا ممکن بود برای آنها هم چنین وضعیتی به وجود آید؟ لوتر ذهن آنها را خوانده بود. او در حالی به سکوی خطابه رفته بود که برای پاسخ به سوالات آنها به خوبی خود را آماده کرده بود.
اما انجیل چیست؟ این است که خداوند پسرش را به جهان فرستاد تا گنهکاران را نجات دهد، انجیل یوحنا 3: 16، و جهنم را در هم بکوبد، بر مرگ چیره شود، گناهان را بزداید و شریعت را اجرا کند. اما شما باید چه کاری انجام دهید؟ هیچ کاری به جز پذیرفتن این مسئله و احترام گذاشتن به ناجیتان و اعتقاد راستین به این که او همهی این کارها را به خاطر شما انجام داده است و بدون محدودیت همه چیز به شما میدهد تا در وحشت مرگ، گناه و جهنم، بتوانید با خاطر جمع بگویید و شجاعانه به آن اتکا کنید و بگویید: گرچه شریعت را به انجام نراسندم، گرچه گناه هنوز وجود دارد و از مرگ و جهنم میترسم، از انجیل یاد میگیرم که مسیح همهی کارهای خود را به من ارزانی داشته است. مطمئنم دروغ نخواهد گفت، به یقین به عهد خود وفا خواهد کرد. و به عنوان نشانهای از آن، غسل تعمید داده شدهام.
اطمینان من تکیه بر همین امر دارد. زیرا میدانم که مسیح خداوند من به خاطر من بر مرگ، گناه، جهنم و شیطان چیره شده است. زیرا او بیگناه بود، طبق گفتهی پطرس: «که هیچ گناه نکرد، و مکر در زبانش یافت نشد.» اول پطرس 2: ۲۲. بنابراین گناه و مرگ قادر به کشتن او نبودند، جهنم نمیتوانست او را نگاه دارد، و او به خداوند آنها تبدیل شده است و آن را به همهی کسانی که بپذیرند و به آن ایمان داشته باشند عطا کرده است. این همه تحت تأثیر کارها یا شایستگی من قرار نمیگیرد، بلکه بهواسطهی فیض، نیکویی و رحمت خالصانه است.
یک بار لوتر گفت: «اگر میتوانستم باور کنم خداوند از من عصبانی نیست، برای لذت روی سرم میایستادم.» شاید درست در همان روز، بعضی از کسانی که به وعظ او گوش دادند، عکسالعمل نشان داده و «اطمینانی» را که از آن سخن گفته بود، تجربه کردند. به جز برخی از شنوندگان کم سنوسالتری که بعداً در نامهای به دوستان خود نوشتند و گفتند که به خانه رفته و برای لذت روی سر خود ایستادند، چه کسی میداند؟
این مقاله در وبسایت خدمات لیگونیر منتشر شده است.