اثرات اضطراب
26 سپتامبر 2022راهکار غلبه بر اضطراب
28 سپتامبر 2022بهکارگیری اخلاق مسیحی در مسائل خاص
ما در عصر هرج و مرج شدید اخلاقی زندگی میکنیم. توافق همگانی در مورد مسائل اساسی اخلاقی - ثمره تأثیر مسیحیت بر تمدن غرب - به طرز غمانگیزی از بین رفته است. از آنجایی که مصلحتاندیشی (pragmatism) و نسبیگرایی (relativism) حاکم است، دوباره در حال تجربه دورهای هستیم که هرکس آنچه را که در نظرش پسند میآمد، میکرد (داوران ۲۱: ۲۵). در میان این سرگشتگی، ایمان مسیحی جهانبینی منسجمی را به ما ارائه میدهد که برای مسائل اخلاقی حائز اهمیت ما را هدایت میکند. در این مقاله، مروری خواهیم داشت پیرامون نحوهی گفتگوی اخلاق مسیحی در مورد تعدادی از موضوعات بحثبرانگیز زمانهی خودمان.
تعریف اصول اخلاق مسیحی چیست؟ بلافاصله به دو فرمان بزرگ میاندیشیم، همانطور که خداوند ما عیسی بیان کرده است: «اینکه خداوند خدای خود را به همه دل و تمامی نفْس و تمامی فکر خود محبت نما. و دوم مَثَل آن است یعنی همسایه خود را مِثل خود محبت نما» (متی ۲۲: ۳۷−۴۰). این از همه جهت درست است که بگوییم اخلاق مسیحی محبت محور است. اما در عمل محبت به خدا و دیگران به چه معناست؟ محبت مسیحی در واقع از ما چه انتظاری دارد؟
برای پاسخ به این سؤال حیاتی، باید به شریعت اخلاقی خدا که بهطور صریح در فرامین او بیان شده است رجوع کنیم. مسیحیان به طور معمول دهفرمان را که در کوه سینا به موسی تحویل داده شده و با انگشت خدا بر روی لوحهای سنگی نوشته شده است را به رسمیت میشناسند، بهعنوان خلاصهای از شریعت اخلاقی (خروج ۲۰: ۱−۱۷؛ ۳۱: ۱۸). این احکام که بیانگر وظایف اساسی ما در قبال خدا و همنوع خودمان است، بهعنوان قاعده اخلاقی همیشگی در عهد جدید تأیید شدهاند (لوقا ۱۸: ۲۰؛ رومیان ۱۳: ۸-۱۰؛ یعقوب 2: 11). با این حال بسیار مهم است که بدانیم حتی در سینا نیز این فرامین الهی به دور از نوآوریهای اخلاقی بودهاند. هیچکس نباید فکر کند که بتپرستی، قتل، زنا و دزدی قبل از عهد موسی جایز بوده است. ده فرمان آیینهی آن چیزی است که الهیدانان اصلاحطلب آن را اصول آفرینش نامیدهاند: هنجارهای اخلاقی جهان شمولی که در درجهی اول در شخصیت خداوند و در درجهی دوم در ماهیت انسانها و روابط اجتماعی آنها بهگونهای که در اصل توسط خداوند ایجاد و دستور داده شدهاند، استوار میباشند.
آنچه دلالت بر این موضوع دارد این است که اخلاق مسیحی ریشه در آموزههای کتابمقدسی خدا، خلقت و نوع بشر دارد. در واقع، هنگامی که میبینیم تمام پایههای اساسی در فصلهای آغازین پیدایش گذاشته شده است، اکثر مسائل اخلاقی به راحتی در جای خود قرار میگیرند، حتی تصمیمات اخلاقی چالش برانگیزی که گهگاه ما با آنها روبرو میشویم. حقایق بنیادین کتابمقدسی که باید در این فصلها به آنها اشاره کنیم شامل این موارد هستند: (1) خداوند، خالقِ مطلق همه چیز است که با اقتدار تام حکومت میکند و سخن میگوید؛ (2) نظمی طبیعی در خلقت وجود دارد که ما باید به آن احترام بگذاریم؛ (3) خداوند بشر را بهشباهت خود آفرید. بنابراین، ما از شأن و ارزش ویژهای برخورداریم و باید در هر کاری که انجام میدهیم به دنبال بازتاب شخصیت خالق خود باشیم؛ (4) طرح خدا برای نوع بشر شامل تمایز جنسی است که مکمل اساسی یکدیگرند: مرد و زن؛ (5) خداوند عهد ازدواج را برای مصاحبت، تولید مثل و صمیمیت جنسی قرار داد. بنابراین، جامعه بشری حول واحد اصلی خانواده تشکیل شده است: یک مرد و یک زن، در ازدواج با هم متحد میشوند، فرزندان (اگر خدا برکت دهد) برای تشکیل خانوادههای جدید تربیت میکنند؛ (6) خداوند نسل بشر را با یک خانواده آغاز کرد و به طور قاطع وحدت و همبستگی اساسی همه بشریت را برقرار کرد.
با در نظر گرفتن این قواعد تکوینی اخلاق مسیحی، بیایید بررسی کنیم که چگونه آنها روش اخلاقی مشخصی را در مورد هفت موضوع مورد مناقشه امروز ارائه میکنند: سقط جنین، اتانازی (مرگ راحت)، نژادپرستی، مجازات اعدام، طلاق، همجنسگرایی و تغییر جنسیت.
ابتدا میپردازیم به آموزه «بهشباهت خدا» و پیامدهای اخلاقی آن. تمامی حیات هدیهای از جانب خداوند است و تنها خداست که «در خود حیات» دارد (یوحنا ۵: ۲۶). خداوند خالق هستی است و بنابراین اختیار دارد که حیات بدهد و یا آن را بگیرد. این در مورد همهی موجودات زنده صادق است، اما این واقعیت که انسانها به طور خاص بهشباهت خدا آفریده شدهاند به این معنی است که حیات ما در نزد خداوند بهطور خاص ارزشمند و گرانبهاست. لعن و نفرین کردن کسی که بهشباهت خدا آفریده شده است بدون شک چیزی جز اهانت به خدا نیست (یعقوب ۳: ۹). بنابراین وظیفه اخلاقی ماست که به زندگی انسانها از آغاز تا پایان احترام بگذاریم و از آن محافظت کنیم. علوم مدرن به صراحت آنچه را کتابمقدس همیشه به آن اشاره کرده است را تأیید میکنند: در لحظه لقاح یک انسان جدید خلق میشود (داوران ۱۳: ۳−۵؛ ایوب ۳۱: ۱۵؛ مزامیر ۵۱: ۵؛ 139: ۱۳−۱۶). یک کودک در رَحِم، حتی در مراحل اولیه رشد شباهت کمتری از خدا را نسبت به یک نوزاد تازه متولد شده یا یک انسان بالغ ندارد. بنابراین سقط جنین نابودی یک انسان بیدفاع است و شرارتی عظیم نسبت به خداست. این باید مبنایی برای تفکر مسیحی در مورد سقط جنین باشد، حتی زمانی که ما در مواجهه با چگونگی رویارویی با موقعیتهای غمانگیزی مانند اختلالات جنینی و یا بارداری از طریق تجاوز جنسی هستیم.
محترم شمردن زندگی در مورد مسائل پایانی زندگی نیز به همان اندازه صادق است. اتانازی اصطلاحی برای «مرگ راحت» است: قتل یک انسان برای جلوگیری یا کاهش رنج. امروزه تمرکز مباحثه روی عمل «خودکشی به کمک پزشک» است، جاییکه پزشکان برای یاری رساندن به بیماران کمک میکنند تا آنها بدون درد به زندگی خود پایان دهند. مطابق با اصول اخلاقی که طرفدار زندگی میباشد، کتاب مقدس همیشه خودکشی - به معنای واقعی کلمه، خودکشی - را با عباراتی منفی به تصویر کشیده است. و درحالیکه کتابمقدس در مورد تحمل رنج حرفهای زیادی برای گفتن دارد، هرگز خودکشی را بهعنوان راه حل، تأیید نکرده است. بنابراین، درحالیکه ما باید بهطور کامل از مراقبتی آرام بخش و دلسوزانه حمایت کنیم، باید اتانازی را طبق معیارهای کتابمقدسی از نظر اخلاقی اشتباه بشماریم.
نژادپرستی در طول تاریخ رنج و شکاف عظیمی را برای جوامع بشری به ارمغان آورده است. این موضوع دیگری است که اخلاق مسیحی با شفافیت و صراحت در مورد آن صحبت میکند. ما متوجه شدهایم که چگونه روایت آفرینش در کتابمقدس بر اساس اتحاد بنیادی نوع بشر تأکید میکند. به بیان دقیقتر، فقط یک نژاد وجود دارد - نژاد بشر - حتی اگر در طرح آفرینش خدا با تنوع شگفتانگیزی از قومیتهای مختلف آشکار شده باشد. علاوه بر این، «بهشباهت» خدا درجهبندی نیست، همهی انسانها به یک اندازه بهشباهت خدا هستند و بنابراین باید از همان منزلت، ارزش و حمایت قانونی برخوردار شوند. مفهوم مدرن حقوق مدنی، ریشه در الهیات و انسانشناسی در جهانبینی مسیحی دارد این موضوع را حتی تاریخنگاران غیرمذهبی هم تأیید کردهاند.
حمایت از مجازات اعدام اغلب برخلاف اعتقادات طرفدار زندگی به تصویر کشیده میشود، اما همین نیز در آموزهی «بهشباهت» خدا پایهگذاری شده است. منطق کتابمقدسی روشن است: چرا که خدا ما را به شباهت خود آفریده است، قاتلان باید بهعنوان مجازاتی عادلانه و متناسب جان خود را از دست بدهند (پیدایش ۹: ۵−۶). در عین حال، احترام به حرمت جان دیگران ما را ملزم میکند که معیارهای دقیقی جهت شواهد و بیطرفی را بهکار ببریم، تا اطمینان حاصل کنیم که عدالت همواره بهصورت شفاف در سیستمهای قانونی ما، بهویژه در تعقیب جرایم بزرگ، رعایت میشود (لاویان ۱۹: ۱۵؛ تثنیه ۱۷: ۶؛ ۱۹ :۱۵−۲۱).
اکنون بیایید فرامین ازدواج و تمایلات جنسی که در آفرینش، گفته شده را با برخی از مسائل اخلاقی معاصر پیوند بزنیم، با طلاق آغاز کنیم. امروزه در ایالات متحده، از هر پنج ازدواج، دو ازدواج به طلاق ختم میشود و مفهوم طلاق «بدون تقصیر» به طور گسترده پذیرفته شده است. اگر زن و شوهری به این تصمیم برسندکه دیگر عاشق یکدیگر نیستند، همین توجیه کافی است که ازدواجشان را خاتمه دهند. حال آنکه وقتی از عیسی بیپرده در مورد طلاق و ازدواج سؤال شد، او با اشاره به کتاب پیدایش ۲: ۲۴ به مردم خاطرنشان کرد ازدواج نهادی الهی و مقدس است، با تأکید بر این که وقتی زن و مرد با هم عهد زناشویی میبندند، آنها توسط خداوند با هم یکتن شدهاند (متی 19: 4-6). تنها خیانت در زناشویی یا ترک عمدی رابطهی زناشوییست که یکتن بودن را نقض میکند و آن میتواند انحلال این پیوند رسمی را توجیه کند (متی ۵: ۳۲؛ ۱۹: ۹؛ اولقرنتیان ۷: ۱۰−۱۵).
همچنین، در حالی که روابط همجنسگرایان به شدت در جوامع غربی امری عادی شده است، آموزه کتابمقدسی در این مورد کاملاً واضح است. در روایت خلقت روشن است که ازدواج توسط خداوند بهعنوان پیوندی بین یک مرد و یک زن مقرر شده است تا بهعنوان پایهای برای خانواده و جامعه عمل کند. براساس طرح خدا، حوا نه تنها از نظر جنسی، بلکه بهعنوان یک معاون «مناسب» برای آدم خلق شد (پیدایش 2: 18). کتابمقدس و طبیعت با هم تصدیق مینمایند که زوجهای همجنس نمیتوانند اتحادی یکجانبه تشکیل دهند یا «بارور و کثیر شوند» (1: 28). حتی اگر هیچ محکومیت صریحی بهجهت همجنسگرایی در کتابمقدس وجود نداشت، موضوع به طور قاطع با شرح آفرینش کتابمقدسی و بازتاب آن در تعالیم مسیح حل و فصل میشد.
همین اصول در مورد تراجنسیتیها نیز صدق میکند. مسیحیان باید نسبت به کسانی که از ناراحتی در مورد هویت جنسی و بدن خود رنج میبرند، دلسوز باشند. با این وجود، طرح خداوند برای تمایلات جنسی انسان روشن است: ما بهشباهت خدا خلق شدهایم، مرد و زن، و بدن ما شاخص اصلی این است که کدامیک از آنها هستیم (حتی در موارد نادر که به دلیل ناهنجارهای رشدی مشخص هستند). هیچ مبنایی در کتاب مقدس در مورد «هویت جنسیتی» که مستقل از تمایلات جنسی تجسم یافته در همهی ما باشد وجود ندارد.
در مورد این مسائل و سایر چالشهای اخلاقی که امروزه با آن مواجه هستیم، میتوان و باید خیلی بیش از اینها سخن گفت. بااینحال، اصول اساسی اخلاق مسیحی به وضوح در کتابمقدس مکشوف است و بهشدت در آموزههای خدا، آفرینش و نوع بشر ریشه دارد. در واقع، همانطور که متوجه شدیم، شالودهی اخلاق، تقریبا بهطور کامل در دو فصل اول پیدایش جای گرفته است.
این مقاله در مجله تیبلتاک منتشر شده است.