
درس 14: ارادهی خدا
9 ژانویه 2011
درس 12: صفات انتقالناپذیر
1 نوامبر 2011درس 15: مشیت الهی
یکی از معروفترین عبارات عهدجدید در بین مسیحیان، بیانیهی پولسه که به رومیان نوشت، این در رومیان ۸: ۲۸ هست و اینطور میگه: "و میدانیم که بجهت آنانی که خدا را دوست میدارند و بحسب اراده او خوانده شدهاند، همه چیزها برای خیریت (ایشان) با هم در کار میباشند." حالا، یکی از چیزهایی که در این آیه توجهم رو جلب میکنه، قدرت الزامه که این رسول در هنگام نوشتن این کلمات ابراز میکنه.
میدونید، او نگفت: "من کاملاً امیدوارم که همه چیز در نهایت خوب پیش میره." یا "من معتقدم که مسائل بر اساس ارادهی خدا پیش خواهد رفت"، بلکه میگه: "و میدانیم که بجهت آنانی که خدا را دوست میدارند و بحسب اراده او خوانده شدهاند، همه چیزها برای خیریت (ایشان) با هم در کار میباشند." یعنی اینجا با اطمینانی رسالتی دربارهی ایدهای صحبت میکنه که برای زندگی مسیحی خیلی اساسی و بنیادی هست که به نظرم میتونیم از این عبارت خیلی تسلی بگیریم.
اما من میترسم که در این روز و عصر، قوت الزامی که اینجا توسط پولس ابراز شده، خیلی در کلیساها و جماعتهای مسیحی ما دیده نمیشه. و یک تغییر چشمگیر در ادراک فرهنگی ما دربارهی ارتباط زندگیمون با حکومت مطلق خدا ایجاد شده.
بعضی از شما در سالهای اخیر فرصت داشتید که سریالهایی رو در تلویزیون ببینید، سریالهای زیادی دربارهی جنگ داخلی و یکی از بخشهای تکان دهندهی این سریالها زمانی بود که راوی، نامهی سربازان بازماندهی دو طرف جنگ رو میخونه، جنگی که بین ایالاتها بود.
وقتی اونها به عزیزاشون در خونه، به زن یا مادر یا پدرشون در شب قبل از جنگ نامه مینوشتند و دربارهی نگرانیها و ترسها و دلواپسیهاشون صحبت میکردند و با این حال بارها در این نامهها میگفتند: "اما زندگی من در دستان مشیت الهی نیکو و خیرخواهه هست و من جسم و جانم رو به او میسپارم."
وقتی مردم در این کشور ساکن شدند، اسم یک شهر رو "مشیت الهی" میگذاشتند، مثل یک شهری در جزیرهی رُد، اما امروز در فرهنگ ما کی این کار رو میکنه؟ کل ایدهی مشیت الهی از فرهنگمون محو شده و این یک چیز غم انگیزه.
به نظرم اگه به نوعی طرز فکر دنیوی به جماعت مسیحی راه پیدا کرده، این با یک جهانبینی هست که فرض میکنه همهی اتفاقات بر اساس علتهای طبیعی ثابته و خدا، اگه در جایی هست و کاری میکنه، برتر و فوق از همهی اینهاست و فقط یک تماشاچی در آسمانه که به پایین نگاه میکنه و شاید برای ما هورا میکشه و تشویقمون میکنه، اما هیچ کنترل مستقیمی بر اتفاقات اینجا نداره.
درحالیکه مسیحیان کلیسا در تمام قرنها همیشه حس صحیحی داشتند که این دنیای پدر ماست و امور انسانها و ملتها، در تجزیه و تحلیل نهایی در دستان اوست. و این چیزیه که اینجا در نامهی پولس به رومیان در رومیان 28:8 بیان شده، این آگاهی قطعی از مشیت الهی هست. "و میدانیم که بجهت آنانی که خدا را دوست میدارند و بحسب اراده او خوانده شدهاند، همه چیزها برای خیریت (ایشان) با هم در کار میباشند."
و بلافاصله، دوباره به سراغ ترتیب متوالی از پیش برگزیدگی میره، "زیرا آنانی را که از قبل شناخت، ایشان را نیز پیش معین فرمود تا به صورت پسرش متشکل شوند تا او نخستزاده از برادران بسیار باشد. و آنانی را که از قبل معین فرمود، ایشان را هم خواند و آنانی را که خواند ایشان را نیز عادل گردانید و آنانی را که عادل گردانید، ایشان را نیز جلال داد."
حالا، من اینجا عبارت بعدیش رو خوندم تا بتونیم نتیجهگیری کنیم، چون بعدش پولس میگه: "پس به این چیزها چه گوییم؟" یعنی به حاکمیت خدا و این حقیقت که او یک هدف الهی رو در این دنیا و زندگی ما بکار میبره، باید چه پاسخی بدیم؟ پاسخ ما باید چی باشه؟ پاسخ دنیا اینه: "من نمیخوام اینو بشنوم. این منصفانه نیست. من دوستش ندارم،" و الی آخر. این پاسخ پولس به سؤال خودشه که "پس به این چیزها چه گوییم؟"
جوابش اینه: "هرگاه خدا با ما است کیست به ضد ما؟
او که پسر خود را دریغ نداشت، بلکه او را در راه جمیع ما تسلیم نمود، چگونه با وی همه چیز را به ما نخواهد بخشید؟ کیست که بر برگزیدگان خدا مدعی شود؟ آیا خدا که عادل کننده است؟ کیست که بر ایشان فتوا دهد؟ آیا مسیح که مرد بلکه نیز برخاست، آنکه به دست راست خدا هم هست و ما را نیز شفاعت میکند؟ کیست که ما را از محبت مسیح جدا سازد؟ آیا مصیبت یا دلتنگی یا جفا یا قحط یا عریانی یا خطر یا شمشیر؟" و بعد ادامه داده و میگه: "بلکه در همه این امور از حد زیاده نصرت یافتیم، بوسیله او که ما را محبت نمود."
پس ما چی بگیم؟ یکی از قدیمیترین شعارهای کوچک در کلیسای باستانی که میخواست ذات رابطهی بین خدا و قومش رو خلاصه کنه، این عبارته: دِئوس پِرو نُبیس"- خدا برای ما. آموزهی مشیت الهی تماماً همینه. اینکه خدا طرفدار قومشه. پولس میگه: "پس به این چیزها چه گوییم؟"
خُب، ما باید اینو بگیم: "هرگاه خدا با ما است کیست به ضد ما؟ کیست که ما را از محبت مسیح جدا سازد؟ آیا نگرانی یا خطر یا شمشیر یا جفا یا رنج یا بیماری یا مرض یا خصومت انسانی؟" نکته اینه که او میتونه این فهرست رو تا ابد ادامه بده، و منظورش اینه که اگه همهی این دردهایی که باید به عنوان مسیحی در این دنیا متحمل بشید، با هر شدتی که باشه، قدرت نداره رابطهی ما با مشیت الهی محبت آمیز، مهربان و حاکم رو بشکنه یا قطع کنه.
حالا، دوباره این مفهوم مشیت الهی، در یکی از درسها دربارهی خدا که دربارهی از پیش تعیین شدگی صحبت کردیم، من دربارهی کتابم برگزیدهی خدا، گفتم که این آموزه خیلی سنگینه و به چیزی بیش از یک درس نیاز داره. دربارهی مشیت الهی هم همینو میگم، که کتابی دربارهی اون نوشتم که اسمش: "دست نامرئی" هست و ما چند مجموعه داریم که خیلی بیشتر از کاری که میتونم امروز در یک درس انجام بدم، با جزئیات خیلی زیاد به مشیت الهی خدا میپردازه؛ اما فقط به عنوان یک معرفی مختصر و مروری بر مفهوم اون، بیایید به کلمهی "مشیت الهی" بپردازیم.
دوباره، یک کلمهای رو داریم که از پیشوند و یک ریشه ساخته شده و ریشهی اون لاتینه "ویدِره" یا "ویدئو"، که کلمهی "ویدئو" در انگلیسی از اینجا میاد. و ما بیانیهی قیصر رو به یاد داریم: "وِینه، ویدی، ویچی" من اومدم- چی؟ من دیدم، من فتح کردم. و "من دیدم"، برگرفته از این لاتینه "ویدِره" پس فعل "ویدِره" یعنی "دیدن". برای همین به تلویزیون، "ویدئو" میگیم. و "پرو ویدئو" یا مشیت الهی یعنی "از پیش دیدن- از قبل دیدن، یک پیشبینی."
اما هنوز در الهیات، بین پیشدانی خدا و مشیتالهی خدا تمایز قائل میشیم، چون اگرچه کلمهی "مشیت الهی" از لحاظ ریشه شناسی همون مفهوم "پیشدانی" رو داره، اما این مفهوم از لحاظ الهیاتی، چیزهای خیلی بیشتری رو در مقایسه با ایدهی پیشدانی تحت پوشش قرار میده. در واقع، نزدیکترین چیز به این ریشه در زبان ما، کلمهی "مقرر کردن" هست. دوباره، در انگلیسی کلمهی "مقرر کردن" رو میبینیم، ما این "از قبل دیدن" رو به وضوح میبینیم.
کتابمقدس دربارهی مسئولیت شوهر در خانواده چی میگه؟ اگه مردی برای خونهی خودش، اهل خونهی خودش، نتونه تدارک ببینه، بدتر از یک بیدین هست. پس این مسئولیت به شوهر داده شده که تدارک ببینه. او تدارک- میبینه؛ یعنی باید از قبل بدونه که خانوادَش فردا به غذا نیاز دارند، به پناهگاه نیاز دارند، و به همهی این ضروریات زندگی نیاز دارند.
گاهی وقتها ما تعلیم عیسی در موعظهی بالای کوه رو اشتباه درک میکنیم، وقتی میگه: "برای هیچ چیز نگران نباشید" میدونید، به فردا فکر نکنید، اینکه فردا باید چی بخورید، چی بنوشید، چی بپوشید. اونجا خداوند ما دربارهی نگرانی با ما صحبت میکنه. نباید بترسیم، نباید دلواپس بشیم و بترسیم، بلکه باید به خدایی اعتماد کنیم که نیازهامون رو رفع خواهد کرد.
ولی همزمان، همون خدایی که باید بهش اعتماد کنیم، به سرِ اهل خونه مسئولیتی رو سپرده که آیندهنگر باشه؛ یعنی فردا رو در نظر بگیره و مطمئن بشه که غذا و لباس برای خانواده هست، پس او فراهم میکنه.
حالا، اولین باری که با کلمهی مشیت الهی در عهدعتیق مواجه میشیم، در باب 22 پیدایش در گزارش روایتی هست که ابراهیم، اسحاق رو روی مذبح تقدیم میکنه.
شما با این داستان درد و اندوه هستیگرایانه آشنایید، وقتی خدا از ابراهیم خواست که پسرش، تنها پسرش، پسری که عاشقشه، یعنی اسحاق رو به این کوه دور افتاده ببره و اونجا به عنوان قربانی به خدا تقدیم کنه و یک چالش درونی در ابراهیم بود. و وقتی ابراهیم با پسرش اسحاق به این مکان دور میره، میدونید، اسحاق مشاهده میکنه، من چوب و همهی چیزهای لازم برای قربانی رو میبینم، اما بره کجاست؟
و ابراهیم به پسرش نگاه میکنه و میتونید تصور کنید که چه عذاب وجدانی داشت که پسرش بهش نگاه کرد و گفت: "بابا، حیوانی که باید قربانی بشه، کجاست؟" ابراهیم به او نمیگه: "خُب، تو اون قربانی هستی،" بلکه میگه: "یهوه یایرا"- خدا مهیا خواهد کرد.
پس در این قسمت، میبینیم که کتابمقدس برای اولین بار دربارهی مشیت الهی خدا صحبت میکنه و این مربوط به تدارک دیدن خداست که نیازهامون رو رفع خواهد کرد. و معلومه که تدارک نهایی که به واسطهی حاکمیت الهیش فراهم میکنه، تدارک برهی نهایی هست که به جای ما قربانی خواهد شد.
حالا، مشیت الهی، آموزهی مشیت الهی، بخشهای مختلف و متعددی رو تحت پوشش قرار میده. اول از همه، این چیزی رو تحت پوشش قرار میده که نگهداری خلقت نامیده میشه. در عهدعتیق دربارهی کار خلقت خدا میخونیم که به این طریق میگه: "در ابتدا، خدا آسمانها و زمین را آفرید" و در ادامه توضیح میده که او همه چیز رو آفرید.
و کلمهی عبری برای "آفریدن"، بارا هست و مفهومش، چیزی بیش از اینه که او فقط یک چیزی رو میسازه و بعد از تصویر خارج میشه و اونو رها میکنه. بلکه، این ایده رو میرسونه که خدا چیزی رو که خلق میکنه و به وجود میاره، نگهش میداره، محافظت میکنه. پس این ایده رو میرسونه که نه تنها منشأ و سرآغاز من به خدا وابسته هست، بلکه من کاملاً برای وجود لحظه به لحظهام به خدا وابستهام.
حالا یادتونه که وقتی به آموزهی خدا پرداختیم، و من گفتم شاید اصلیترین صفت انتقال ناپذیر خدا، قائم به ذات بودن اوست، یعنی فقط خدا واجب الوجوده. فقط خدا قدرت هستی رو در خودش داره. اینو یادتونه. و همچنین اگه در دورههامون عقبتر برید، یادتونه که گفتم الهیات، نظاممنده، و این یکی از طریقهایی هست که اینو- میبینیم، وقتی دربارهی قدرت خدا برای آفرینش صحبت- میکنیم و این حقیقت که او چیزهایی رو که خلق میکنه، نگه میداره، و وجودشون رو حفظ میکنه، این بلافاصله به چیزی مربوط میشه که ما رابطهی بین آموزهی مشیت الهی و آموزهی وجود خودِ خدا رو میبینیم، یعنی ما در او زندگی و حرکت و وجود داریم، پس کل ایدهی نگهداری اینه که خدا خلق میکنه و محافظت میکنه. پس دوباره نه فقط برای تولد اولیه یا ورود به زندگی، بلکه برای هر نفسی که در این دنیا میکشیم، به او وابستهایم. ما به خدایی وابستهایم که از ما محافظت و نگهداری میکنه.
چند لحظه پیش گفتم که فرهنگ ما به شدت تحت تأثیر دیدگاه ملحدان نسبت به دنیا قرار گرفته که میگن طبیعت بر اساس قوانین ثابت و مستقل عمل میکنه، انگار دنیا یا جهان، یک دستگاه غیرشخصیه که به نوعی تصادفاً در کنار هم قرار گرفتند.
و قانون جاذبه هست و قانون الکترومغناطیس هست و غیره. و همهی این نیروهای درونی، عملکرد همه چیز رو حفظ میکنند، یعنی یک زیربنایی برای جهان ساخته شده که باعث تداوم اونها میشه. دیدگاه کتابمقدسی اینه که از اول بدون عمل الهی در آفرینش، هیچ جهانی نمیتونست وجود داشته باشه و وقتی خدا جهان رو آفرید، خودش از تصویر خارج نشد که اجازه بده این به تنهایی کار کنه. بلکه چیزی که ما قوانین طبیعت مینامیم، فقط انعکاسی از نحوهی طبیعی نگهداری یا حکمرانی خدا بر دنیای طبیعیه.
و شاید شریرانهترین مفهومی که ذهن انسانهای امروزی رو تسخیر کرده، این ایده هست که چیزهایی که در این جهان کار میکنند، نهایتاً به طور تصادفی عمل میکنند. این نهایت حماقته.
دوباره، من یک کتاب کامل دربارهی این نوشتم که اسمش "غیرتصادفی" هست، که سعی کردم عدم احتمال منطقی و علمی انتساب قدرت به این چیزی که شانس نامیده میشه رو نمایان کنم، چون تصادفی فقط کلمهایه که احتمالات ریاضی رو توصیف میکنه. شانس یک چیز نیست؛ هیچ قدرتی نداره؛ نمیتونه کاری بکنه. نمیتونه بر چیزی تأثیر بذاره، چون هیچچیزی نیست.
و برای همین میگم که این خیلی شیطانیه، چون ما کلمهی "شانس" رو که هیچ ارزشی نداره، به عنوان جایگزینی برای مفهوم خدا بکار میبریم و کتابمقدس به وضوح میگه که هیچ چیزی تصادفی یا شانسی اتفاق نمیافته، بلکه همه چیز تحت فرمانروایی حاکمانهی خداست و این برای یک مسیحی که اونو درک میکنه، بسیار تسلیدهنده هست.
من نگران فردا هستم و این یک گناهه. من نگران سلامتیم هستم و این یک گناهه. ما نباید مضطرب باشیم؛ نباید نگران باشیم، اما طبیعیه که در مورد مسائلی که میتونه آسیب بزنه، در مورد از دست دادن این یا اون نگران بشیم.
ما نمیخوایم عزیزانمون رو از دست بدیم، ما نمیخوایم سلامتیمون رو از دست بدیم، ما نمیخوایم امنیتمون رو از دست بدیم، ما نمیخوایم داراییهامون رو از دست بدیم، اما اگه اونها رو از دست بدیم، کتابمقدس میگه خدا همه چیز رو برای خیریت ما بکار میبره. حتی بیماری ما، حتی زیانهای این دنیا، تحت مشیت الهی خدا قرار میگیره، و این یک مشیت الهی نیکوست.
اگه فقط میتونستیم اینو باور کنیم، اگه میتونستیم به اون بچسبیم، اما این خیلی سخته، چون ما خیلی نزدیک بینیم. ما الان درد رو احساس میکنیم، الان این ضرر و زیان رو احساس میکنیم و مثل خدا، پایان رو از ابتدا نمیبینیم. و خدا به ما میگه رنجهایی که باید در این دنیا متحمل بشیم، قابل مقایسه با جلالی نیست که برای قومش در آسمون داره، پس تسلی زمانی میاد که پولس میگه ما میدونیم که به خاطر مشیت الهی خدا، به خاطر اینکه خدا نه تنها جهان و زمینه سازیهاش و عملکردهاش رو کنترل میکنه، بلکه او خداوند تاریخه.
کتاب مقدس دربارهی مشیت الهی خدا میگه، او پادشاهیها رو نصب میکنه، او اونها رو معزول میکنه، و در تجزیه و تحلیلنهایی، موقعیت زندگی که ازش لذت میبریم، مربوط به چیزیه که خدا در مشیت الهیش برای ما مقدر کرده. زندگی ما در دستان اوست، حرفهی ما، سعادت یا فروتنی ما در دستان اوست همهی اینها تحت حکمرانی اوست و با حکمت و نیکویی او حکمرانی میشه.
حالا نهایتاً در رابطه با مشیت الهی، شاید دشوارترین بخش اون آموزهی چیزیه که همزمانی مینامیم، که از یک لحاظ باید بگیم همهی چیزهایی که در این دنیا اتفاق میفته، حتی گناهمون، به نوعی، ارادهی خداست. حالا، به محض اینکه اینو میگیم، به خاطر اینکه خدا رو نویسندهی شرارت میدونیم، مقصر میشیم و خدا رو به خاطر شرارتمون مقصر میدونیم، اما بر اساس کتابمقدس اجازه نداریم چنین کاری رو بکنیم. خدا نویسندهی گناه نیست، بلکه حتی گناه من تحت اقتدار حاکمانهی خداست.
واضحترین نمونهای که از این میبینیم، در متن عهدعتیقه که بعد از اینکه برادران یوسف اساساً نسبت به او مرتکب خطا شدند، اونها از روی حسادت برخاسته و برعلیه یوسف توطئه کردند و او رو به کاروان بازرگانانی فروختند که به مصر میرفتند.
و شما داستان رو میدونید که چطور بعدش یوسف در بازار بردگان فروخته شد و بعد به دروغ متهم شد که به زن فوطیفار حمله کرده و بعد سالهای بسیار زندانی شد و درد باورنکردنی رو متحمل شد و بعد از زندان آزاد شد. و به خاطر توانایی زیادش و دست خدا که بر او بود، به جایگاه نخست وزیری در کل مصر رسید. و بعد قحطی بزرگ اومد.
و همزمان در خونَش، پسران یعقوب گرسنگی میکشیدند و یعقوب، پسرانش رو فرستاد که به مصر برن و ببینند که آیا میتونند کمکی دریافت کنند که برگردن و اونها رو از قحطی نجات بدَن، و وقتی اونها به اونجا رسیدند، با کسی غیر از یوسف ملاقات نکردند.
و یوسف یک مدتی هویتش رو از اونها پنهان میکنه و شما داستان رو میدونید، اما بعد در تجزیه و تحلیل نهایی، همه چیز مشخص میشه و برادراش متوجه میشن که حالا با نخست وزیر مصر که برادرشونه و نسبت بهش مرتکب خطا شدند، برخورد میکنند. و وحشت کردند از اینکه او بخواد ازشون انتقام بگیره. اما جواب او رو یادتونه: "شما درباره من بد اندیشیدید، لیکن خدا از آن قصد نیکی کرد."
این راز بزرگ مشیت الهی هست: اینکه یک همزمانی وجود داره. وقتی دو تا رودخونه با هم جاری میشن و تلفیق شده و یکی میشن، این یک همآمیزی هست، دو جریان متفاوت با هم تلفیق میشن. اینجا یک جریان هست؛ اینجا یک جریان هست؛ اونها با هم یکی میشن. و در راز مشیت الهی خدا، خدا حتی ارادهاش رو از طریق تصمیمات هدفمند ما انجام میده.
و خدا از طریق یوسف در آن زمان، به ما میگه، وقتی یوسف گفت: "شما دربارهی من بد اندیشیدید"، و شما مسئول کارتون هستید، چون قصد و اراده و خواستهی شما چیز بدی بود، اما حتی فوق از ارادهی شریرانهی شما، مشیت الهی نیکوی خدا بود، چون خدا از طریق شرارت شما برای خیریت قوم عمل میکرد.
دوباره این رو در یهودا میبینید. یهودا قصد بدی داشت، اما خدا از گناه یهودا استفاده کرد تا نجات رو حاصل کنه. و این برای من تسلی عظیم آموزهی مشیت الهی هست که خدا ناظر همه چیزه و منشأ نهایی تسلی ماست.