فرمان نهم و خدای راستی
15 آگوست 2022مَثَل دانهی خردل و خمیرمایه
22 آگوست 2022شجاعته اصلاحیافته بودن
هنگامی که در شناخت الهیات اصلاحیافته قدم برمیداریم، این فقط درک ما از نجات نیست که تغییر میکند، بلکه درک ما از همه چیز دچار تحول میشود. به همین دلیل وقتی افراد با آموزههای ابتدایی الهیات اصلاحیافته دست و پنجه نرم میکنند و به درک آنها میرسند، اغلب احساس میکنند برای دومین بار به مسیحیت گرویدهاند. در واقع، براساس اعتراف اشخاص متعددی که با من صحبت کردهاند، برخی بعد از این اتفاق برای اولین بار تبدیل واقعی و مسیحیت را درک کردهاند. از طریق بررسی الهیات اصلاحیافته، آنها برای اولینبار با واقعیت تلخ تباهی کامل انسان، مرده بودن در گناه، برگزیدگی بیقید و شرط خدا، محکومیت ابدی و کار مسیح به جهت نجات قومش، روبرو شدهاند. آنها بعد از مواجه با این الهیات، فیض مؤثر روحالقدس، چگونگی استقامت ایمانداران در فیض پایدار خدا، و عملکرد عهد خدا در تمام تاریخ برای جلال او را درک کردند. وقتی مردم متوجه میشوند که در نهایت، آنها خدا را انتخاب نکردهاند، بلکه او آنها را انتخاب کرده است، طبیعتاً به نقطهای میرسند که فروتنانه به فیض شگفتانگیز خدا نسبت به آنها اعتراف میکنند. تنها در آن صورت است که تشخیص میدهیم واقعاً چه انسانهای بیچارهای هستیم و بعد میتوانیم سرود ”فیض عظیم“ را از تهدل بخوانیم. این دقیقاً همان کاری است که الهیات اصلاحیافته انجام میدهد: ما را از درون به بیرون متحول میکند و ما را به سرود خواندن وامیدارد، ما را به پرستش خدای قادر مطلق، خدای تثلیث، خدای بخشندهای که ما را دوست داشته و محبت میکند برمیانگیزاند؛ نه صرفاً به پرستش در روزهای یکشنبه، بلکه هر روزه و در تمام زندگی. الاهیات اصلاحیافته یک برچسب نیست که به دلیل جالب بودن یا محبوبیت از آن استفاده کنیم، بلکه الهیاتی است که آن را زندگی میکنیم، نفس میکشیم، اعتراف میکنیم و حتی زمانی که مورد حمله قرار میگیرد از آن دفاع میکنیم.
اصلاحگران پروتستان قرن شانزدهم، همراه با پیشینیان قرن پانزدهمی و فرزندان قرن هفدهمی خود، درپی تعلیم و دفاع از آموزههای خود به دلیل جالب یا رایج بودن آنها نبودند؛ بلکه به این دلیل که کتاب مقدسی بود، و زندگی خود را برای آن به خطر انداختند. آنها نه تنها حاضر بودند برای الهیات کتاب مقدس جان خود را بدهند، بلکه حاضر بودند برای آن زندگی کنند، برای آن رنج بکشند و به خاطر آن احمق تلقی شوند. اشتباه نکنید: اصلاحگران نه به دلیل اعتماد به نفس و اتکاء به خود، بلکه به دلیل این واقعیت که توسط انجیل متواضع شده بودند، جسور و شجاع بودند. آنها شجاع بودند زیرا روحالقدس در آنها ساکن بوده و مجهز شده بودند تا نور حقیقت را در عصر تاریک دروغ اعلام کنند. حقیقتی که آنها موعظه میکردند جدید نبود؛ قدیمی بود، آن آموزهی شهدا، پدران، رسولان، و مردان کلام خدا بود که توسط آنها موعظه میشد. این همان خداشناسیای بود که در کتاب مقدس بیان شده است.
اصلاحگران الهیات خود را شکل ندادند؛ بلکه آن الهیات بود که شخصیت آنها را شکل داده بود، الهیاتی که از آنها افرادی اصلاحگر ساخت. زیرا آنها درخود اصلاحگر نبودند، آنها تصمیم گرفتند به خدا و کتاب مقدس وفادار باشند. سولاسهای اصلاحات (پنج فقط بنیادین) و آموزههای فیض (پنج نکتهی کلوین) توسط اصلاحگران ابداع نشدند و به هیچ وجه تمامی آموزههای اصلاحگران نبودند. بلکه آنها به مقدمهی اعتقادات و زیربنای اصولی تبدیل شدند که به کلیسا در دورههای بعدی کمک کرد تا به آنچه معتقد است معترف بوده و از آن دفاع کند. اما امروزه بسیاری از کسانی که ادعای باور به الهیات اصلاحیافته را دارند، اصلاحیافته بودنشان تنها به ژرفای سولاسهای اصلاحات و آموزههای فیض است. علاوه بر این، بسیاری هستند که میگویند به الهیات اصلاحیافته پایبند هستند، اما علاقهای به ابراز آن ندارند و نمیخواهند کسی از دیدگاه آنها با خبر شود. این افراد که به ”کلوینیستهای توی کمد“ معروف هستند، نه هیچ یک از اعترافات تاریخی اصلاحیافتهی قرن شانزدهم یا هفدهم را اعتراف میکنند و نه صدای مشخصی برای الهیات اصلاحیافته هستند.
اما اگر ما واقعاً طبق اعترافات اصلاحیافتهی تاریخی به این الهیات پایبند باشیم، نمیتوانیم در اعلام آن سکوت اختیار کنیم. در حقیقت، غیرممکن است که یک ”کلوینیستِ توی کمد“ باقی بمانیم، و غیرممکن است که اصلاحیافته باشیم بدون اینکه کسی بداند؛ این امر ناگزیر ظاهر خواهد شد. یک اصلاحیافتهی تاریخی بودن، به معنای پایبندی به اعتقادنامههای تاریخی اصلاحگران است و نه تنها پایبند بودن، بلکه معترف بودن، اعلام کردن و دفاع از آنهاست. الهیات اصلاحیافته اساساً یک الهیات اعترافی است.
الهیات اصلاحیافته همچنین یک الهیات فراگیر است. به این معنی که نه تنها دانستههای ما را تغییر میدهد، بلکه نحوهی شناخت ما از دانستههایمان را نیز با تغییر روبرو میکند. نه فقط بینش ما را نسبت به خدا تغییر میدهد، بلکه به ما در شناخت خودمان نیز کمک میکند. در واقع، نه تنها دیدگاه ما را نسبت به نجات تغییر میدهد، بلکه نحوهی پرستش، بشارت دادن، تربیت فرزندان، رفتارمان در کلیسا، دعا کردن و مطالعهی کتاب مقدس ما را نیز تغییر میدهد؛ همچنین دیدگاه ما را نسبت به وجودمان، زندگیمان و فعالیتهایمان با تغییر مواجه میسازد. الهیات اصلاحیافته، الهیاتی نیست که بتوانیم آن را پنهان کنیم، الهیاتی نیست که بتوانیم صرفاً در مورد آن سخن بگوییم. زیرا این طریق استفادهی بدعتگذاران و شهرتطلبان از الهیات در طول تاریخ بوده است. آنها ادعا میکنند که به اعتقادات اصلاحیافتهی خود پایبند هستند، اما در واقع هرگز به آنها اعتراف نمیکنند. آنها فقط زمانی مدعی اصلاحات میشوند که در حالت تدافعی هستند، زمانی که الهیات مترقی و (محبوب) آنها زیر سوال میرود، و اگر کشیش باشند، فقط زمانی که شغلشان در خطر است. افراد با وجود گرایش به الهیات لیبرال ممکن است در کلیساها و فرقههایی باشند که به عنوان ”اصلاحیافته“ شناخته میشوند، و از داشتن چنین هویتی خجالت بکشند و به این باور رسیده باشند که شناخته شدن بهعنوان ”اصلاحیافته“ برای برخی مانع ایجاد ارتباط و برای برخی دیگر توهین تلقی میشود. شاید دیگر مشخصههای کلیسا ازجمله؛ موعظهی کلام خدا، دعا بر اساس کلام خدا، انجام صحیح آیینهای تعمید و شام خداوند، و انظباط کلیسایی در این جماعتها دیده شود، اما در عین حال ”اصلاحیافته“ نباشند. امروزه بسیاری ایمانداران و کشیشان هستنند که سالها پیش الهیات و اعترافات اصلاحیافتهی خود را ترک کردهاند.
برخلاف این روند، آنچه ما بیش از همه به آن نیازمند هستیم وجود واعظینی است که شجاعتِ اصلاحیافته بودن را داشته باشند، مردانی که از ایمانی که به مقدسین هدیه داده شده است شرم ندارند، بلکه آمادهاند تا برای آن مبارزه کنند، نه با سخن گفتن، بلکه با تمام زندگی و تمام توانشان. ما به مردانی در پشت منبرها نیاز داریم که در اعلام حقیقت جسور و تزلزل ناپذیر و در عین حال بخشنده و دلسوز باشند. ما به مردانی نیاز داریم که حقایق الهیات اصلاحیافته را در فرصت و غیر فرصت، نه با انگشت اشاره به صورت، بلکه با بازوی دور شانهها، موعظه کنند. ما به مردانی نیاز داریم که اعترافات اصلاحیافته را دوست دارند، دقیقاً به این دلیل که خداوند، خدای ما و کلام تغییرناپذیر، الهام یافته و معتبر او را دوست دارند. تنها با وجود چنین مردانی در پشت منبرها که شجاعتِ اصلاحیافته بودن را دارند، ایماندارانی را خواهیم داشت که الهیات اصلاحیافته و تأثیرات آن را در تمام زندگی خود درک کنند، آن وقت میتوانیم خدا را با تمام قلب و روح خود دوست داشته و توان خواهیم داشت تا همسایهی خود را مانند خودمان دوست بداریم. این الهیاتی است که در قرن شانزدهم کلیسا را اصلاح کرد و این تنها الهیاتی است که اصلاحات و احیای قرن بیست و یکم را به ارمغان خواهد آورد. زیرا در این دوران لیبرالیسم و الهیات مترقی، استوارترین دیدگاهی که میتوانیم داشته باشیم، اعتراف به الهیات اصلاحیافته و راستدینمان است، نه با تکبر، بلکه با شجاعت و شفقت برای کلیسا و برای افراد گمشده، و همه برای جلال خدا، و جلال او به تنهایی.
این مقاله در مجله تیبلتاک منتشر شده است.