درس ۱۵: وسعت کفاره
3 فوریه 2020درس ۱۴: تقدیس شدگی
12 ژانویه 2021درس ۱۵: پایداری مقدسین
در سالهای گذشته زمان زیادی رو با رهبری از یانگ لایف میگذروندم و در مؤسسهی یانگ لایف در کلورادو اسپرینگز تعلیم میدادم، و میتونم از اون روزها به یاد بیارم که یکی از سؤالاتی که شاید بارها رهبران یانگ لایف از من میپرسیدند، این بود که "چرا ما با این مشکل تباه شدن برخورد میکنیم؟" و این عبارتی بود که یانگ لایف بکار میبرد، نه برای سفر در رودخانهی کلورادو با قایقهای پلاستیکی، بلکه منظورشون از "تباه شدن" توصیف چیزی بود که اکثر اوقات در کلوپ یانگ لایف اتفاق میافتاد، جاییکه بچهها در سالهای دبیرستانشون در یانگ لایف شرکت داشتند، در گروه خیلی فعال بودند، سرود میخوندند، دعا میکردند و به جلسات میرفتند و غیره، و بعد وقتی به دانشکده میرفتند، نه تنها از یانگ لایف کناره گیری میکردند، بلکه ایمان مسیحی رو هم رد میکردند.
پس سؤالی که از من میپرسیدند، اینه: "آیا کسی که واقعاً ایمان آورده، نجاتش رو از دست میده؟ آیا میتونه یک بار برای همیشه اونو تباه کنه؟ اونو بدفرجام کنه؟" و البته در اون زمان، جایگاه تعلیمی من در یانگ لایف و چیزی که امروز درس میدم، اینه که کسانیکه واقعاً ایمان آوردند، اونو تباه نمیکنند، نجاتشون رو از دست نمیدن، چون ما معتقدیم که اگه اونو داشته باشید، هرگز از دستش نمیدید.
و اگه از دستش بدید، هرگز اونو نداشتید. همونطور که یوحنا گفت، کسانیکه از بین ما رفتند، هرگز واقعاً از ما نبودند. حالا دوباره، این مانع از این احتمال نمیشه که کسانیکه اعتراف ایمان هیجان انگیزی دارند، عمیقاً در زندگی کلیسا یا بعضی سازمانهای مسیحی غرق شده و شرکت کنند، و بعد کلیسا رو ترک کنند و ایمان مسیحیشون رو انکار کنند و تا پایان زندگیشون همونطوری بمونند، چون مردم خیلی راحت میتونن به مؤسسات ایمان بیارند و ایمان واقعی به مسیح رو نداشته باشند.
در واقع، من در مؤسسهی یانگ لایف تعلیم میدادم و میگفتم: "میدونید، بزرگترین نقطهی قوت شما، بزرگترین نقطهی ضعف شماست. من هیچ مؤسسهای رو در زمین نمیشناسم که در بشارت انجیل مسیح به جوانان، تأثیرگذارتر از یانگ لایف باشه." من گفتم: "شما علمی رو ساختید که انجیل رو جذاب کنید. این نقطهی قوت شماست.
این ضعف شما هم هست، چون مسیحیت رو خیلی جذاب کردید که میتونید کاری کنید که مردم عضو کلوپ شما بشن و این ایمان رو بپذیرند، بدون اینکه با گناهشون برخورد کنند، بدون اینکه واقعاً با مسیح روبرو بشن." و این میتونه دربارهی هر کلیسای زندهای صدق کنه؛ میتونه نسبت به نیازهای مردم خیلی حساس باشه، خیلی جذاب و گیرا باشه که مردم برای یک دوره وارد اون بشن.
عیسی مَثَل برزگر رو گفت. دربارهی دانهای گفت که در بین خارها افتاد یا روی زمین کم عمق که به سرعت جوانه زد، اما به محض اینکه آفتاب دراومد، خشک و پژمرده شد یا بین خارها خفه شد. و من معتقدم که نکتهی این مَثَل اینه که تنها دانهای که میمونه، دانهای هست که در زمین خوب کاشته شده.
و این زمین خوب، جانِ تبدیل یا متحول شده هست که توسط خدای روحالقدس تولد تازه یافته. حالا دوباره ما این آموزه رو که پایداری مقدسین نامیده میشه، درک میکنیم که مستقیماً دربارهی این سؤال صحبت میکنه: "آیا ما میتونیم نجاتمون رو از دست بدیم؟" به شما یادآوری میکنم که در اعتقادات تاریخی کاتولیک روم، پاسخی که کلیسای روم به این سؤال داد، مثبت بود.
انسانها میتونن نجاتشون رو از دست بدن و واقعا نجاتشون رو از دست میدن. و وقتی به آموزهی عادل شمردگی پرداختیم، به سرعت اونو مرور کردیم، وقتی دیدیم که علت مؤثر عادل شمردگی بر اساس روم، در درجه اول، تعمید بود که شخص فیض عادل شمردگی رو دریافت میکرد، اما این فیض میتونست از طریق گناه مُهلک از دست بره.
و یادتونه که گناه مُهلک، به این دلیل توسط روم گناه مُهلک تعریف شد، چون فیض عادل کنندهای رو که در جان هست، میکُشه یا نابود میکنه، و این ضرورت رو ایجاد میکنه که شخص از نو عادل شمرده بشه و در این رابطه، آیین کلیسایی کاملاً جدیدی داشته باشه، یعنی آیین توبه که من اونطور که روم گفت اون رو به عنوان دومین برنامهی عادل شمردگی برای کسانی تعریف میکنم که ایمانشون رو تباه کردند.
پس اونها توانایی افراد رو برای اینکه تباه بشن و هرگز احیا نشن، تصدیق میکنند. اونها میتونن مرتکب گناه مُهلک بشن و حتی بعد از اینکه تعمید گرفتند و اعتراف ایمان رو انجام دادن و حتی در جایگاه فیض بودند، هنوز میتونند به جهنم برن. میتونن نجاتشون رو از دست بدن.
و در بسیاری از جمعهای نیمه پلاجیوسی، این ایده پابرجاست که انسانها واقعاً میتونن نجاتشون رو از دست بدن. ایمان اصلاحات معتقد بود که نه تنها پایداری مقدسین، نتیجهگیری منطقی آموزهی برگزیدگی ایمان هست، که واقعاً همینطوره. بلکه اگه خدا مردم رو از ازل انتخاب میکنه، قطعاً برگزیدگان تا ابد برگزیده میمونند. اما البته این سؤال ایجاد میشه که "آیا کسی که برگزیده نشده، میتونه وارد جایگاه ایمان بشه؟"
اصلاحطلبان میگن: "نه، فقط برگزیدگان در ابتدا ایمان میارن." پس لازمهی آموزهی برگزیدگی، آموزهی پایداری هست. اما به نظرم این خطرناکه که یک الهیات رو فقط بر اساس استنباط منطقی یا نتیجهگیری از یک آموزه بسازیم و بعد یک نظام کامل رو به این شکل بنا کنیم.
ما میخوایم ببینیم که آیا کتابمقدس دربارهی این موضوع چیزی برای گفتن داره. و اینجا به نظر میرسه انسانها پیغام مختلطی رو از کتابمقدس میشنوند. از یک طرف، پولس در نامهاش به فیلیپیان مینویسه- اگه یک لحظه بتونم شما رو به اونجا برگردونم-
در اولین باب از نامهاش به فیلیپیان، پولس اینطور میگه. "هر گاه شما را به یاد میآورم، خدای خود را شکر میگویم و همواره در همهی دعاهایم برای همگی شما شادمانه دعا میکنم، زیرا از روز نخست تا به امروز، در کار انجیل شریک بودهاید. یقین دارم آن که کاری نیکو در شما آغاز کرد، آن را تا روز عیسی مسیح به کمال خواهد رسانید."
اینجا پولس اطمینان رسالتی خودش رو ابراز میکنه که کاری رو که مسیح شروع کرد، مسیح تموم خواهد کرد. و او بانی و کامل کننده نامیده شده. ما ساختهی دست مسیح هستیم و اگر بیپرده بگم، نه تند، مسیح زباله نمیسازه. وقتی مسیح یک نفر رو به شباهت خودش میسازه، بعد از عمل ساختن، مجبور نیست اون محصول رو دور بندازه.
اما دوباره، عباراتی در کتابمقدس هست که حداقل در نگاه اول به نظر میرسه که نشون میدن انسانها میتونن نجاتشون رو از دست بدن، و خواهند داد. پولس گفت که بر جسم خود مشت میزند تا آن را زبون سازد، مبادا چون دیگران را وعظ نمود، خودش محروم شود.
اما مهمترین متن در کل کتابمقدس که به سؤال احتمال از دست دادن نجات مربوطه، در مسألهی خیلی بحث برانگیز و پیچیدهای هست که در باب ششم کتاب عبرانیان بیان شده. باب 6 عبرانیان با این کلمات شروع میشه، نصیحتی برای رشد. "بنابراین، از کلام ابتدای مسیح درگذشته، به سوی کمال سبقت بجوییم و بار دیگر بنیاد توبه از اعمال مرده و ایمان به خدا ننهیم، و تعلیم تعمیدها و نهادن دستها و قیامت مردگان و داوری جاودانی را.
و این را به جا خواهیم آورد هر گاه خدا اجازت دهد." حالا به این گوش کنید. "زیرا آنانی که یک بار منور گشتند و لذت عطای سماوی را چشیدند و شریک روحالقدس گردیدند و لذت کلام نیکوی خدا و قوات عالم آینده را چشیدند، اگر بیفتند، محال است که ایشان را بار دیگر برای توبه تازه سازند، در حالتی که پسر خدا را برای خود باز مصلوب میکنند و او را بیحرمت میسازند."
حالا، ما اینجا یک هشدار خیلی جدی و صادقانه داریم که میگه غیرممکنه کسانی که مسیح رو از نو مصلوب کردند، دوباره به نجات برگردند. حالا، قطعاً به نظر میرسه این متن پیشنهاد میکنه که در واقع افرادی در جماعت مسیحی عبرانی بودند که اینجا نویسنده برای اونها مینویسه که سقوط کردند و مسیح رو مصلوب کردند.
و همونطور که گفتم، این منجر به وحشت کمی نمیشه، چون چیزی که اینجا در باب ششم عبرانیان تعلیم داده شده، به نظر میرسه که برخلاف خصلت اساسی تعالیم دیگه در عهدجدیده که به ما این اطمینان رو میده که خدا ما رو حفظ میکنه و عمل فدیهی ما رو در آسمان به کمال میرسونه.
پس تلاشهای زیادی کردند که این باب ششم رو دور بزنند. مثلاً خیلی ایمان دارند که چیزی که نویسنده اینجا توصیف میکنه، کسی نیست که واقعاً تولد تازه یافته، بلکه صرفاً یک عضو کلیسا رو توصیف میکنه. یادتون باشه که عیسی دربارهی کلیسای خودش به عنوان مکانی صحبت میکنه که به فراوانی، گندم و علف هرز داره. این بدن مختلطه.
و ما میدونیم که در گذشته انسانها میتونستند به کلیسا بپیوندند و کلیسا رو رد کنند و هرگز برنگردند، همونطور که قبلاً دربارهی یانگ لایف گفتیم، و از این لحاظ اونها مرتد میشن. از اعتراف ایمان اولیهشون دور میشن. اما سؤال این بود: آیا این اعتراف اولیه، واقعی بود یا فقط اینجا افرادی رو توصیف میکنه که در درون جماعت عهدیِ قابل رؤیت هستند، یعنی اعضای کلیسا هستند اما هرگز واقعاً ایمان نیاوردند؟
خُب، گوش کنید که این افراد چطوری توصیف شدند. "زیرا آنانی که یک بار منور گشتند... محال است"، ما میپرسیم که تا چه حد منور گشتند؟ کسی که صبح یکشنبهی هر هفته در کلیسا میشینه و انجیل رو میشنوه، کتابمقدس رو میشنوه. دربارهی این عضو کلیسا میشه گفت که او منور گشته. ضرورتاً ایمان نیاورده، بلکه حداقل نور انجیل رو شنیده. اونها "لذت عطای سماوی را چشیدند و شریک روحالقدس گردیدند و لذت کلام نیکوی خدا را چشیدند." حالا میشه دربارهی هر کسی که صبح یکشنبه در کلیسا حاضره، بگیم که اونها این رو چشیدند.
اونها در آیینهای کلیسا شرکت کردند. واقعاً آیینهای کلیسا رو چشیدند و کلام خدا رو شنیدند و در طریقهای ایمان مسیحی غوطهور شدند. و این چیزها میتونه کسانی رو توصیف کنه که اعضای جماعت عهدی اسرائیل در عهدعتیق بودند که هرگز ایمان نیاوردند.
پس همونطور که گفتم، مردم میگن اگه این افراد سقوط کنند، میتونن دوباره به توبه بازگردونده بشن. حالا، چی باعث میشه که من فکر کنم نویسندهی عبرانیان صرفاً اعضای کلیسا رو توصیف نمیکنه، بلکه ایمانداران واقعی رو توصیف میکنه؟ اینکه کسی که واقعاً توبه میکنه، شخص تولد تازه یافته هست. حالا، یک توبهی کاذب هست، مثل توبهی عیسو، ما این رو درک میکنیم. اما توبهی واقعی که تازگی واقعی رو به همراه میاره، میوهی تولد تازه هست. پس اگه این رسول، اینجا میگه غیرممکنه این افراد رو دوباره به توبه بازگردوند، این به وضوح نشون میده که یک زمانی، اونها با توبه تازه شدند، و به نظرم، شکی در ذهنم نیست، که او اینجا دربارهی ایمانداران صحبت میکنه.
خُب، اگه این دیدگاه رو در نظر بگیرم، آیا این آموزهی پایداری مقدسین رو نابود نمیکنه؟ فکر نمیکنم. به چند دلیل. اولین سؤالی که میخوام بدونم، اینه که چرا نویسنده این هشدار جدی رو میده؟ حالا، یکی از مشکلات ما با کتاب عبرانیان اینه که اول از همه ما نمیدونیم کی این رو نوشته، و دوماً مطمئن نیستیم برای چه کسانی نوشته شد و سوماً، و در این مورد مهمتر از همه، نمیدونیم چرا نوشته شد.
ما میدونیم که مشخصاً یک موضوع جدی برای رویارویی با این جماعت بود و محققان حدس زدند که این جفا بود و مردم، مسیح رو در مواجهه با جفا یا اعدام به خاطر ایمانشون، انکار میکردند. ممکنه. همچنین میدونیم شاید گستردهترین بدعتی که کلیسای در حال تولد باید در قرن اول باهاش مواجه میشد، بدعت یهودیت گرایی بود که کلیسای اولیه رو از هم جدا کرد. کل نامهی پولس به غلاطیان به این مسأله اشاره میکنه. و در کتابهای دیگه در عهدجدید اشاره شده.
یهودیت گرایان، کسانی بودند که اصرار داشتند کسانی که از دنیای غیریهود به مسیحیت ایمان آوردند، باید کل یهودیت عهدعتیق رو بپذیرند، از جمله ختنه به عنوان یک نشانهی مقدس. و یادتونه که پولس چطوری به شدت علیه اون جنگید و به این موضوع در شورای اورشلیم رسیدگی شد.
و پولس در نامهاش به غلاطیان گفت اگه شما از لعنت شریعت فدیه شُدید و بعد برگردید و دوباره خودتون رو به وسیلهی ختنه شدن به عنوان یک آیین مذهبی، زیر لعنت شریعت ببرید، در واقع صلیب رو رد میکنید، چون مسیح لعنت شریعت رو به تحقق رسوند. پولس در غلاطیان میگه او برای ما بر روی صلیب ختنه شد.
پس اگه به این ایمان دارید، چرا باید برگردید و خودتون رو در این جایگاه بدهکاری ببرید که قبل از صلیب داشتید؟ حالا یکی از چیزهایی که جماعت رسولان به خوبی انجام دادند، استدلال با توسل به تعصبات و احساسات بود، منظورم توسل به تعصبات و احساسات بر اساس استدلال غلط نیست که شما به جای استدلال، به مردم حمله و سوء استفاده میکنید، بلکه استدلال با توسل به تعصبات و احساسات کلاسیک که شما با انسانها بحث میکنید.
یعنی نظر طرفِ مخالفتون رو میگیرید و به نتیجهگیری منطقی میرسونید، چنانکه فرضیات مخالفتون رو میپذیرید و نشون میدید که اگه این فرضیات رو بپذیرید، شما رو به سوی پوچی هدایت میکنه. حالا اگه مثلاً بدعتی که اینجا در عبرانیان مورد نظره، بدعت یهودیتگرایی باشه، میتونم ببینم که نویسندهی عبرانیان به اونها مینویسه: "شما مشکلتون چیه؟
آیا اهمیت کاری رو که اینجا انجام میدید، درک نمیکنید؟ اگه میخواید به ختنه برگردید، در واقع، کار تمام شدهی مسیح رو رد میکنید؟ و اگه اون رو بپذیرید و در واقع کار تمام شدهی مسیح رو رد کنید، چطور ممکنه بتونید نجات پیدا کنید؟
شما راهی برای نجات ندارید، چون بعد از اینکه منور گشتید و عطای سماوی رو چشیدید، اگه حالا برگردید، به مصر برگردید و اون قالب قدیمی رو دوباره بپذیرید، دیگه راهی نیست که بتونید احیا بشید. یعنی تا زمانیکه به این نظر معتقدید، در واقع اصل این مطلب رو رد کردید.
پس به نظرم چیزی که این رسول اینجا انجام میده، اینه که این نوع استدلال رو بیان میکنه و میگه: "این نتیجهگیری منطقی هست که از این نوع تفکر جاری میشه." پس او میگه: "اگه شما به این ایمان دارید، نجاتتون رو از دست میدید!" آیا به این معناست که هر کسی نجاتش رو از دست میده؟
فکر نمیکنم. به حرف او، چند دقیقه بعد در این متن گوش کنید. "اما ای عزیزان در حق شما چیزهای بهتر و قرین نجات را یقین میداریم، هر چند بدینطور سخن میگوییم." آه، وقتی من این رو میشنوم، احساس آسایش میکنم، چون اینجا این رسول به وضوح میگه حرفی که بالا دربارهی از دست دادن نجات انسانها اعلام کرد، یک طرز بیان هست.
ولی او کلام ضروری رو اعلام میکنه و در نهایت میگه: "اما در حق شما چیزهای بهتر را یقین میدارم، چیزهایی که همراه با نجاته." و چیزی که با نجات همراهه، پایداری هست. حالا در جای دیگه این رو میبینیم که به نظرم مهمه.
دو نفر رو در عهدجدید در نظر بگیرید، هر دو یک سقوط جدید و اساسی داشتند. هر مسیحی میتونه به طور جدی و اساسی سقوط کنه، همونطور که داوود سقوط کرد. اینجا سؤال اینه که آیا میتونیم سقوط کامل و نهایی داشته باشیم. یهودا عضو جماعت رسولان بود.
او شاگرد عیسی مسیح بود. او با خداوند ما در خدمت زمینیاش همراه بود و یهودا به خاطر 30 پاره نقره به مسیح خیانت کرد و بیرون رفت و خودش رو دار زد. کتابمقدس دربارهی یهودا میگه او از ابتدا شریر بود. حالا عیسی پیشگویی کرده بود که یهودا این کار رو میکنه. و او گفت: "آنچه میکنی، به زودی بکن." و در همون جلسه دور همون میز، به شمعون پطرس گفت او سه مرتبه انکارش میکنه. و پطرس شدیداً اعتراض کرد و گفت: "حاشا از من ای خداوند!" عیسی به او نگاه کرد و گفت: "ای شمعون، ای شمعون، اینک شیطان خواست شما را چون گندم غربال کند. تو مثل یک تکه کیک در دستان شیطان هستی.
لیکن من برای تو دعا کردم تا ایمانت تلف نشود و هنگامی که تو بازگشت کنی برادران خود را استوار نما." او این را به یهودا نگفت. اما به شمعون گفت. و نگفت: "شمعون، اگر بازگردی، اگر توبه کنی،" بلکه وقتی توبه کنی، برادران رو خوراک بده و تقویت کن. چون شمعون به مسیح تعلق داشت و به طرز شگرف و اساسی سقوط کرد، اما عمل شفاعتی مسیح تأثیر گذاشت، پس شمعون از دست نرفت.
حالا دوباره در این بالاخانه، وقتی دعای کهانت اعظم عیسی رو میخونیم، جاییکه عیسی برای شاگردانش دعا میکنه، نه تنها برای اونها دعا میکنه، بلکه برای همهی کسانیکه درنتیجهی شهادتشون ایمان میارن که این شامل ما هم میشه؛ که اونها از دست نرن.
پس اعتماد ما به پایداری مقدسین، اعتمادی با تکیه به جسم نیست، وقتی ما به خودمون نگاه میکنیم، میگیم: "خُب، من هرگز سقوط نمیکنم. من خیلی سرسپردهام،" مثل شمعون پطرس در بالاخانه به نظر میرسیم. در واقع، من حتی اصطلاح "پایداری" رو دوست ندارم.
من اصطلاح "حفظ و نگهداری" رو دوست دارم. اینکه تنها دلیلی که ما پایداری داریم، تنها دلیلی که میتونیم پایداری داشته باشیم، اینه که خدا از ما نگهداری میکنه. اگه به عهدهی خودمون بود، هر لحظه میتونستیم سقوط کنیم. شیطان میتونست ما رو مثل گندم غربال کنه. اما اطمینان ما در فصل نهایی نجاتمون، بر اساس وعدههای خداست که کاری رو که شروع کرده، تموم میکنه و بر اساس ثمربخشی کاهن اعظم والامقام ماست که هر روز برای ما شفاعت میکنه. او ما رو حفظ خواهد کرد.