درس ۷: محبت خیرخواهانه‌ی خدا

در جلسه‌ی قبل، به طور مختصر به تفکر محبوب «محبت بی قید و شرط خدا» نگاه کردیم و من هشداری جدی دادم درباره‌ی اینکه چطور این تفکر میتونه به راحتی موجب برداشت اشتباه از جانب شنوندگان بشه.

قول دادم که درباره‌ی جنبه‌ی مشخصی از محبت خدا که بی قید و شرط هست صحبت کنم که البته این جنبه رو در جلسه‌ی امروز بررسی نمی‌کنیم.

حالا، همه‌ی ما درک می‌کنیم که این حق ویژه‌ی زن هست که نظرش رو عوض کنه و به همین شکل، بدیهیه که حق ویژه‌ی الاهیدان اینه که تمایزاتی ظریف قائل بشه. پس کاری که امروز میخوام انجام بدم اینه که بین سه نوع مشخص از محبت که به شخصیت خدا مربوط میشه تمایز قائل بشم.

و این سه نوع محبتی که مشخص می‌کنیم میتونن اینطور تعریف بشن: اول، محبت خیرخواهانه، دوم، محبت نیکوکارانه و سوم، محبت رضامند.

حالا، از روی تجربه متوجه شدم که مسیحیان خیلی کمی از این تمایز تاریخی بین این سه نوع یا دسته‌بندی محبت آگاه هستند.

بنابراین امروز میخوام زمانی رو صرف تعریف اینها کنم؛ و ببینیم آیا میتونیم نمونه‌هایی کتاب‌مقدسی از هرکدوم از اونها پیدا کنیم یا نه. اما بیایید اول از همه با محبت خیرخواهانه‌ی خدا شروع کنیم. ابتدا روی تخته می‌نویسیمش...

و قطعا این واژه رو بارها شنیدیم و میتونیم از جنبه‌ی ریشه‌های زبان‌شناسی تجزیه‌اش کنیم. اینجا یه پیشوند و یه ریشه داریم!

پیشوند «bene» یا «خیر» به معنی خوب یا نیکو هست. به دعای خیر در پایان پرستش فکر می‌کنیم که در واقع یک بیان نیکوست؛ اینکه در این اعلان پایانی از خدا میخوایم که با مردم به نیکویی برخورد کنه. و واژه‌ی «volence» یا خواهانه از کلمه‌ی لاتین «volens» میاد که به معنی اراده یا خواستن هست؛ پس در واقع وقتی درباره‌ی خیرخواهی صحبت می‌کنیم چیزی که داریم یه جور حسن نیت و خواست نیکو هست.

این متضاد یا نقطه‌ی مقابل بدخواهیه؛ که اراده‌ای بد یا وضعیتی بد هست؛ که البته ما هرگز اون رو به خدا نسبت نمیدیم.

پس خیرخواهی خدا به حسن نیت او نسبت به انسان‌ها مربوط میشه. بگذارید اون اعلان آسمانی‌ای که توسط لوقا در روایت کریسمس ثبت شده رو به یادتون بیارم؛ جایی که فرشتگان ظاهر میشن؛ در لوقا باب 2 آیه‌ی 8، میخونیم: «و در آن نواحی، شبانان در صحرا به سر می‌بردند و در شب پاسبانی گله‌های خویش می‌کردند.

ناگاه فرشته‌ی خداوند بر ایشان ظاهر شد و کبریایی خداوند بر گرد ایشان تابید و به غایت ترسان گشتند.

فرشته ایشان را گفت: ”مترسید، زیرا اینک بشارت خوشی عظیم به شما می‌دهم که برای جمیع قوم خواهد بود. که امروز برای شما در شهر داوود، نجات‌دهنده‌ای که مسیح خداوند باشد متولد شد. و علامت برای شما این است که طفلی در قنداقه پیچیده و در آخور خوابیده خواهید یافت.“» اینجا ما اعلان فرشته رو داریم، که اینجا اعلان تولد عیسای نجات‌دهنده است.

و بعد اینطور می‌خونیم: «در همان حال فوجی از لشکر آسمانی با فرشته حاضر شده، خدا را تسبیح‌کنان می‌گفتند: ”خدا را در اعلی علیین جلال و بر زمین سلامتی و در میان مردم رضامندی باد.“» حالا همه‌ی ما با این آیه آشنا هستیم: «بر زمین سلامتی و در میان مردم رضامندی باد.»

ترجمه‌های دیگه اینو به شکل متفاوتی ترجمه می‌کنند و میگن: «سلامتی بر زمین در میان مردمی که رضامندی دارند.» چون اینجا یک ابهام گرامری هست که این سوال رو باز میذاره که این رضامندی یا حسن نیت، در واقع حسن نیت خداست نسبت به ما یا وعده‌ی خداست به کسانی که نسبت به همدیگه حسن نیت دارند.

من ترجمه‌ی کلاسیک اون رو ترجیح میدم که به حسن نیت خدا اشاره داره.

و البته وقتی درباره‌ی حسن نیت خدا صحبت می‌کنیم، تا حدی اون رو اضافه‌گویی میدونیم. در واقع فکر می‌کنیم اضافه‌گوییه؛ چون خدا هیچ نیت دیگه‌ای جز حسن نیت نداره. میتونیم اینطور فکر کنیم که اراده و نیت خدا همیشه شخصیت و هویتش رو که نیکو هست، آشکار می‌کنه.

حالا یکی از کارهایی که سعی می‌کردیم در طول این سری تعلیمات درباره‌ی محبت خدا انجام بدیم اینه که ببینیم چه رابطه‌ای بین صفت محبت الاهی با صفات دیگر خدا هست! ما دیدیم که محبت خدا محبتی مقدسه؛ محبتی ازلیه؛ محبتی دارای حاکمیت مطلقه؛ و مانند اینها!

و حالا می‌بینیم که محبت خدا به شکلی جداناشدنی به نیکوییش متصله. در یوحنا 3: 16، این آیه‌ی مشهور میگه: «خدا جهان را اینقدر محبت نمود که پسر یگانه‌ی خود را داد...» و تا انتها. اینجا نیت و اراده‌ی خدا رو برای فرستادن پسرش به این دنیا توصیف می‌کنه. و وقتی خدا پسر رو به جهان فرستاد، صرفا ابراز اراده و نیت خدا نبود؛ بلکه واضحا ابراز اراده‌ی نیکوی خدا بود! اینکه خدا از فرستادن پسر یگانه‌اش به جهان خشنود بود.

حالا گاهی در توصیف حاکمان در تاریخ از دیکتاتورهای به اصطلاح خیرخواه می‌شنویم.

بعضی افراد به تفکر دیکتاتور خیرخواه به عنوان عبارتی ضد و نقیض نگاه می‌کنند؛ چون ما معمولا ایده‌ی دیکتاتور رو با خیرخواهی مرتبط نمی‌دونیم بلکه به بدخواهی ربطش میدیم؛ به کسی که شریره یا ستمگر و ظالم و اینجور چیزهاست.

اما از نظر تئوری و حتی در تاریخ این رو متوجه می‌شیم که کسانی بودند که به قدرت رسیدند و مثلا پادشاه یا امپراتور شدند و اراده و نیت خوبی نسبت به مردم تحت حاکمیتشون از خودشون نشون دادند.

و متوجه می‌شیم که نهایتا خدا که حاکم برتر آسمان و زمینه، اقتداری حتی بالاتر از هر دیکتاتور زمینی داره؛ با این وجود با خیرخواهی و نیت و اراده‌ی نیکو حکمرانی و سلطنت می‌کنه. حالا میخوام این تفکر رو هم بهش اضافه کنم که وقتی از محبت خیرخواهانه‌ی خدا صحبت می‌کنیم، در واقع داریم درباره‌ی نیت و اراده‌ی خدا و بُعدی از اراده‌اش که بهش «اراده‌ی وضعیتی» میگیم، صحبت می‌کنیم.

این، وضعیت یا نگرش اصلی خدا رو نسبت به مخلوقاتش توصیف می‌کنه. بذارید برگردیم به صفحات عهد قدیم؛ و به متنی نگاه کنیم که فکر می‌کنم در این زمینه مهم باشه؛ فکر می‌کنم گمش کردم؛ اما سریع پیداش می‌کنم؛ بریم به کتاب حزقیال نبی، باب 33. در حزقیال باب 33 از آیه‌ی 10 اینطور می‌خونیم: «پس تو ای پسر انسان به خاندان اسرائیل بگو: شما بدین مضمون می‌گویید: ”چونکه عصیان و گناهان ما بر گردن ما است و به سبب آنها کاهیده شده‌ایم، پس چگونه زنده خواهیم ماند؟“ به ایشان بگو: خداوند یهوه می‌فرماید: ”به حیات خودم قسم که من از مردن مرد شریرخوش نیستم بلکه (خوش هستم) که شریر از طریق خود بازگشت نموده، زنده ماند. ای خاندان اسرائیل بازگشت نمایید! از طریق‌های بد خویش بازگشت نمایید زیرا چرا بمیرید؟“

باور دارم فرانسیس شِفر عنوانِ شاید مشهورترین اثرش به اسم «چگونه زنده خواهیم ماند» رو از این متن اقتباس کرده. چون حزقیال در اینجا به این سوال اساسی اشاره میکنه.

ولی دقت کنید که در این آیه‌ی به‌خصوص میگه خدا از مردن شخص شریر خشنود نمیشه؛ چون نگرش اصلی خدا حتی نسبت به بشر سقوط کرده، حتی نسبت به کسانی که در معرض غضب او هستند، حالت مهربانی و سلامتی‌ست.

حالا، باید به این نکته توجه کنیم که این اعلان که خدا از مرگ مرد شریر خشنود نمیشه درست بعد از یک اعلان دیگه میاد که میخوام بهش توجه کنید؛ در آیه‌ی 7، حزقیال اینطور میگه: «و من تو را ای پسر انسان برای خاندان اسرائیل به دیده‌بانی تعیین نموده‌ام تا کلام را از دهانم شنیده، ایشان را از جانب من متنبه سازی. حینی که من به مرد شریر گویم: ای مرد شریر البته خواهی مرد! اگر تو سخن نگویی تا آن مرد شریر را از طریقش متنبه سازی، آنگاه آن مرد شریر در گناه خود خواهد مرد، اما خون او را از دست تو خواهم طلبید. اما اگر تو آن مرد شریر را از طریقش متنبه سازی تا از آن بازگشت نماید و او از طریق خود بازگشت نکند، آنگاه او در گناه خود خواهد مرد، اما تو جان خود را رستگار ساخته ای.»

خیلی مهمه اینو درک کنیم؛ چون بعضی افراد بر اساس اصل محبت خیرخواهانه‌ی خدا، تفکر نجات عمومی رو برداشت می‌کنند که به این معنیه که اگر خدا اساسا در حالت خود نسبت به تمامی بشر خیرخواهه، و همه‌ی انسان‌ها رو به صورت خیرخواهانه‌ای دوست داره، پس واضحا نتیجه می‌گیریم که هیچکس هلاک نمیشه، هیچکس به جهنم نمیره، چون اگر خدا کسی رو به جهنم بفرسته، این کار در واقع این ویژگی وجودی خدا یعنی خیرخواهیش رو نقض میکنه.

اما اینجا در کلام خدا درست برعکسش رو می‌بینیم. اینکه در این پیوستگیِ نزدیکِ این دو اعلان، از یک طرف خدا به انسان‌ها نسبت به عواقب عدم هشدار به شریران ناتوبه‌کار درباره‌ی برگشت از گناهان‌شون، هشدار میده، و از طرف دیگه میگه اگر بهشون هشدار داده بشه ولی از گناهان‌شون برگشت نکنند اونوقت در گناهشون هلاک خواهند شد!

این بیزاری یا توصیف اضافی که در کتاب حزقیال بیان شده، اینه که خدا از مرگ افراد شریر خشنود نمیشه، اما با این وجود که از اون لذت نمیبره، با اینحال این حکم رو صادر میکنه!

و این نکته‌ای‌ست که باید به یاد داشته باشیم – اینکه خدا حتی در خیرخواهی خودش هرگز سَر عدالت و قدوسیت خودش مذاکره نمیکنه؛ و صرفنظر از وضعیت اراده‌ی نیکوش نسبت به انسان‌ها، همچنان شریر رو مجازات میکنه. 13:25

دوست دارم در این‌باره به قاضی‌ای فکر کنم که مثلا پسرش رو که به خاطر یه سرقت بزرگ مجرمه به حضورش آوردند. پرونده توی دادگاه مطرح میشه و قاضی میدونه که پسرش مجرمه؛ و هیئت منصفه رأی بر مجرم بودنش میدن؛ و حالا نوبت قاضیه که شخص مجرم رو بر اساس مطالبات قانون محکوم کنه. یه قاضی عادل توی این شرایط مجازاتی عادلانه بر پسر خودش اعمال میکنه؛ صرفنظر از نگرانی شخصیش، صرفنظر از محبت شخصیش نسبت به پسرش، از روی محبتش نسبت به قانون و عدالت و انصاف، حکم زندان به پسرش میده.

شاید قاضی این کار رو با اشک‌ها انجام بده؛ اما با این وجود به خاطر تعهدش به عدالت و انصاف، کار درست رو میکنه. و این چیزیه که ما در کلام خدا در مکالمه‌ای بین خدا و ابراهیم، وقتی ابراهیم میخواست سدوم و عموره نابود نشن و شکایت می‌کرد که خدا مبادا بی‌گناه رو با شریر مجازات کنه، می‌بینیم. میدونید در نهایت ابراهیم درست فکر کرد و گفت: «آیا داور تمام جهان، انصاف نخواهد کرد؟»

واضحه که خدا در داوری کار درست رو انجام میده؛ او بر اساس عدالتش داوری میکنه؛ و این داوری حتی در روح خیرخواهی خدا نسبت به نسل سرکش انسان‌ها انجام میشه.

پس خیرخواهی خدا، همونطور که در این متن از حزقیال دیدیم، تعهدش رو نسبت به انصاف و عدالت باطل نمیکنه!

دوباره میگم، پس تفکر اینه که خدا شریران رو مجازات میکنه؛ اما از این کار به هیجان نمیاد یا در واقع احساس خوشحالی از مجازات نمیکنه. این مبدع سادیسم نیست؛ این خداوند خدای قادر مطلقه که از جهتی به خاطر عواقب گناه انسان محزونه؛ حتی وقتی اونها رو مجازات میکنه!

پس داوری خدا هرگز از بدخواهی او نشات نمی‌گیره. قضاوت ما شاید اینطور باشه؛ ما شاید بر اساس نفرتی ناعادلانه یا تلافی انسانی در پی داوری باشیم؛ اما خدا بر اساس اینها عمل نمیکنه؛ بلکه بر عکس اراده‌ی نیکوی بنیادین خودش عمل میکنه.

حالا دومین نوع محبتی که اینجا درباره‌اش صحبت می‌کنیم، محبت نیکوکارانه است. و تنها تفاوت بین خیرخواهی و نیکوکاری،... تفاوت بین تمایل و عمل هست.

محبت نیکوکارانه‌ی خدا به فعالیت خدا نسبت به مخلوقات در این دنیا مربوط میشه؛ اینکه اعمال نیکوی خدا از اراده و نیت نیکوی او نشات می‌گیره.

و کاری که خدا میکنه اینه که احسان‌های خودش رو از طرق بی‌شماری حتی بر ناتوبه‌کاران و خدانشناسان هم جاری میکنه!

ما این رو واضحا در تعلیم عیسی در بالای کوه می‌بینیم. اول از همه بیایید به متی باب 5 آیات 43 تا 48 نگاه کنیم؛ این پایان باب 5 در موعظه‌ی سر کوه هست، جایی که عیسی این تعلیم رو به ما میده و میگه: «شنیده‌اید که گفته شده است ”همسایه‌ی خود را محبت نما و با دشمن خود عداوت کن.“ اما من به شما می‌گویم که دشمنان خود را محبت نمایید و برای لعن‌کنندگان خود برکت بطلبید و به آنانی که از شما نفرت کنند، احسان کنید و به هرکه به شما فحش دهد و جفا رساند، دعای خیرکنید، تا پدر خود را که در آسمان است پسران شوید، زیرا که آفتاب خود را بر بدان و نیکان طالع می‌سازد و باران بر عادلان و ظالمان می‌باراند. زیرا هرگاه آنانی را محبت نمایید که شما را محبت می‌نمایند، چه اجر دارید؟ آیا باجگیران چنین نمی‌کنند؟ و هرگاه برادران خود را فقط سلام گویید چه فضیلت دارید؟ آیا باجگیران چنین نمی‌کنند؟ پس شما کامل باشید چنانکه پدر شما که در آسمان است کامل است.» اینجا عیسی داره اخلاقیاتی متعالی به کلیسا میده؛ جایی که کاملا در نقطه‌ی مخالف «هلاخا» می‌ایسته؛ که سنت‌های شفاهی معلمین مذهبیه؛ شیوه‌ای که معلمین مذهبی این فرمان بزرگ در تثنیه رو تفسیر کرده بودند که میگه ما خوانده شدیم تا همسایگانمون رو محبت کنیم.

پس اونها این تفکر رو اضافه کرده بودند که بله، همسایه‌ات رو محبت کن، اما می‌تونی از دشمنت متنفر باشی. عیسی گفت: نه! این چیزیه که از اونها شنیدید؛ اما من دیدگاه دیگه‌ای نسبت به شریعت به شما میدم! اینکه نه تنها شما خونده شدید که همسایه‌تون رو محبت کنید، بلکه همچنین خونده شدید که دشمنتون رو هم محبت کنید!

حالا این احتمالا یکی از سخت‌ترین فرامینی هست که در عهد جدید از عیسی می‌شنویم؛ چون چطور ممکنه که کسی رو دوست داشته باشیم و همزمان ازش متنفر هم باشیم؟

چطور میتونیم کسی رو محبت کنیم که نسبت بهش بیگانه‌ایم یا باهاش دشمنی داریم؟ خب، در درجه‌ی اول وقتی عیسی درباره‌ی محبت صحبت میکنه، درباره‌ی احساس علاقه صحبت نمی‌کنه.

اگر مفهوم عهد جدیدی محبت رو مطالعه کنید متوجه میشید که بیشتر اوقات به عنوان فعل ازش صحبت شده تا اسم.

در فرهنگ ما تقریبا همیشه از محبت به عنوان یک اسم صحبت میشه، که به احساسات ربط داره، به احساسات عاشقانه ربط داره، یا احساس جذابیت یا علاقه.

در حالیکه در دسته‌بندی‌های عهد جدید، چیزی که عیسی اینجا داره درباره‌اش صحبت می‌کنه محبت نیکوکارانه است. و به کاری که انجام میدیم مرتبطه! حالا بشنوید چی میگه: «دشمنان خود را محبت نمایید» یعنی «برای لعن‌کنندگان خود برکت بطلبید و به آنانی که از شما نفرت کنند، احسان کنید و به هر که به شما فحش دهد و جفا رساند، دعای خیرکنید» چرا؟

«تا پدر خود را که در آسمان است پسران شوید!»

عیسی از ما دعوت می‌کنه از که محبت خدا تقلید کنیم؛ چون این کاریه که خدا می‌کنه. تمام جهان در تنفر به ضد او بلند میشن، و دارند او رو لعن می‌کنن، و در حالیکه جهان داره خدا رو لعن می‌کنه، خدا اونها رو برکت میده!

در حالیکه با کینه‌ی با خدا برخورد میشه، خدا احسان‌ها و نیکویی خودش رو بر شریران جاری می‌کنه. در حالیکه اونها دارن نسبت به هم و نسبت به خدا شرارت می‌ورزند، خدا نسبت به اونها نیکویی می‌کنه.

پس عیسی به ما میگه که به همین شکل رفتار کنیم. چرا؟ «تا پدر خود را که در آسمان است پسران شویم!» چون خدا اینطور رفتار میکنه؛ و بعد عیسی ادامه میده و با اشاره به مشیت خدا این رو تشریح میکنه. که با مشیت خودش، «آفتاب خود را بر بدان و نیکان طالع می‌سازد و باران بر عادلان و ظالمان می‌باراند.» و محصولات ناعادلان با باران آبیاری میشه، درست همونطور که محصولات عادلان با باران آبیاری میشه؛ و این چیزیه که ما در الاهیات بهش میگیم: فیض عام خدا.

در مقایسه با فیض نجات‌بخش خدا، که بهش فیض خاص میگیم که عام نیست. اما فیض عام در واقع رحمتی هست که خدا به همه بدون هیچ تبعیضی عطا میکنه. باران، هوا، خوراک، سرپناه، و همه‌ی اون چیزهایی که نیکوکاری خدا رو آشکار میکنه.

حالا باید چیزی رو برای توضیحش بهتون بگم – در نهایت، تمامی نیکوکاری خدا باعث داوری عظیم‌تری برای شریران میشه، چون یکی از تجلیات گناهکار بودن ما اینه که حاضر نیستیم شکرگزار باشیم.

و هر بار که خدا به یک انسان احسانی از روی رحمت یا فیضش عطا میکنه و اون شخص هیچ واکنشی از روی شکرگزاری نشون نمیده، در نتیجه اون شخص به گناه و گناهکاری خودش نسبت به خدا اضافه میکنه.

هرچی بیشتر برکت از دست خدا دریافت می‌کنیم و نسبت بهش قدردان نیستیم، بیشتر داریم کاری رو می‌کنیم که پولس رسول درباره‌اش بهمون هشدار میده؛ یعنی غضب رو برای روز غضب انباشته یا جمع می‌کنیم. پس همون احسان‌ها و برکاتی که خدا به شخص ناتوبه‌کار عطا می‌کنه، در نهایت به مصیبت‌ها تبدیل میشه؛ به خاطر واکنش انسان به محبت و اعمال نیکوی خدا. حالا در جلسه‌ی بعدی‌مون، سومین جنبه‌ی محبت خدا یعنی محبت رضامند رو بررسی می‌کنیم که احتمالا مهم‌ترین جنبه‌ی محبت خداست.