به ما مشورت بده
23 آگوست 2021نظم دادن به خانه بدون کنترل کننده بودن
23 آگوست 2021اقتدار در خدمت و اعلام حقایق
یک بررسی سریع از تاریخ کلیسا نشان میدهد که تنها موردی که بیش از سوء استفاده از قدرت کلیسا رایج است، عدم تمایل ایماندارن به سرسپردگی در برابر ادارهی صحیح کلیسا است. مشکل این است که معدودی از مسیحیان دریافتهاند که چگونه قدرت و اقتدار از طریق کلیسا اعمال میشود. آنچه از کتاب مقدس مشهود است اقتدار کلیسا در «خدمت و اعلام حقایق» است و این عبارتی است که ماهیت غیر قانونگذار کلیسا را تأکید میکند. به عبارت دیگر منصوبین کلیسا قانون وضع نمیکنند، اساسی تازه نمینهند و وعده نمیدهند؛ آنها قوانین، اصول و وعدههای کلام الهام شده و دارای اقتدار خدا را اعلام و اجرا میکنند. برخورداری از این حق در حیات کلیسا ضروری است.
کلیسای کاتولیک روم و پاپها، اسقفها و مشاورانشان در طول تاریخ خود را امرا، سلاطین و قانونگذاران قلمداد کردهاند. مقامات کاتولیک روم بر این باورند که طبق عقاید منتج از منابعی غیر از کتاب مقدس، توانایی مقید ساختن وجدان افراد را دارند. مثلاً آموزهی استحاله در «شورای چهارم لاتران» (1415) به تأیید رسید، آموزهی برزخ در «شورای دوم لیون» تصویب شد (1274) و موضوع «لقاح مطهر مریم» به واسطهی تفسیر به اصطلاح خطاناپذیر پاپ پیوس نهم (1854) به یک باور بدل گشت. به علاوه رفتار کلیسای قرونوسطی با «بدعتگران» به واسطهی بکارگیری شکنجه و اعدام آنها نمایشی از اقتدار کلیسا بود که بسیار فراتر از محدودهی کتاب مقدس است.
کلیساهای پروتستان نیز در اعمال اقتدار کلیسا فراتر از محدودهی کتاب مقدس رفتهاند و در این زمینه مقصرند. اخیراً چنین سوء استفادهای از اقتدار را هنگامی میبینیم كه كلیساها یا منصوبین کلیسا از اعضایشان میخواهند به كاندیدای سیاسی خاصی رأی دهند، روش خاصی را برای آموزش فرزندانشان تعیین كنند و یا عضویت كلیسا را مشروط به زبانهای خاص میکنند. در هر یک از این موارد اعم از کلیساهای کاتولیک روم یا پروتستان، آموزهای غیرانجیلی وضع کردهاند و چنین رهبری در کمال ریاکاری وجدان اعضایش را به اعتقاد و عمل به افکار کلیسا ملزم کرده است. این نوع سوء استفاده از اقتدار کلیسا باعث آشفتگی گسترده و بیتوجهی کلیسا از کلام معتبر خدا میشود. به علاوه سوء استفادهی مذکور کلیسا را از رسالتش منحرف میکند، زیرا رسالت کلیسا این است که به عنوان سفیر مسیح به سراسر دنیا برود و از این طریق همگان را با تفسیر خالصانهی کلام خدا و انجام آیینها و دعا شاگرد مسیح سازد. (متی 20-28:18؛ اعمال رسولان 2:42 ؛ قرنتیان 20-5:18).
علاوه بر اینکه رهبران مذکور از قدرت سوء استفاده میکنند، غالباً مسیحیان نیز تمایلی به سرسپردگی به اقتدار کلیسا هرچند در وفاداری و خداترسی باشد ندارند. اطمینان داشته باشید که مسیح سر کلیسا است. تمامی قدرت در آسمان و بر زمین به او داده شده است. در عین حال مسیح منصوبین کلیسا را که واجد شرایط و دارای صلاحیت و قانونمند هستند، اختیار داده است تا کلامش را اعلام کنند و گلهاش را شبانی نموده و گوسفندانش را نظم دهند. رهبران كلیسا از طرف مسیح مجازند كه وجدان ایمانداران را با هر آنچه به وضوح در كلامش آورده شده است و یا منتج از کلامش است، روبرو سازند. پولس رسول خادمین را تشویق میکند تا «در فرصت و غیر فرصت به کلام موعظه کنند» (دوم تیموتائوس ۴: ۲) . از این رو ایمانداران ملزم به گوش دادن و پیروی از کلام خدا هستند. پطرس رهبران را تشویق میکند: «پیران را در میان شما نصیحت میکنم، من که نیز با شما پیر هستم و شاهد بر زحمات مسیح و شریک در جلالی که مکشوف خواهد شد، گلهی خدا را که در میان شماست بچرانید و نظارت آن را بکنید، نه به زور بلکه به رضامندی، و نه بجهت سود قبیح بلکه به رغبت و نه چنانکه بر قسمتهای خود خداوندی بکنید، بلکه به جهت گله نمونه باشید،» (اول پطرس ۵: ۱- ۳). از این رو تشویق میشویم که فروتنانه در برابر رهبرانمان که روحمان را به نام مسیح هدایت میکنند، تسلیم باشیم (عبرانیان ۱۳: ۱۷). کتاب مقدس به ما تعلیم میدهند که به کلیسا قدرت و اختیار داده شده تا اعضایش را پرورش دهد (متی ۱۸: ۱۵- ۲۰، اول قرنتیان ۵: ۵، ۱۱: ۱۳، تیتوس ۳: ۹- ۱۱). از این رو ایماندارن موظفند به اصول انجیل پاسخ دهند، زیرا مسیح خود شخصاً به آنها عمل میکرد.
سالها پیش با دو موضوع انضباظ کلیسایی که کمی به هم شبیه بوده و در یک کلیسا نیز رخ داده بودند مواجه شدم. هر دو موضوع بسیار واضح بودند و نیاز به دخالت رهبران دیده میشد. در یک مورد سرسپردگی به تصمیم پر محبت رهبران و روبرو شدن با کلام خدا همراه با عصبانیت و تمرد بود. در مورد دیگر شخص با فروتنی عمیق مطیع تصمیم رهبران کلیسا شد. نتیجه ایجاد یک تازگی زیبا و احیای روابط در بین ایماندارن بود. این مساله نکتهی مهمی را برجسته میکند و آن اینکه وقتی کلیسا طبق کتاب مقدس از قدرت و اقتدارش استفاده میکند، این امر برای برکت روحانی ایماندارن است و نه برای آسیب به آنها. «پس نگاه دارید خویشتن و تمامی آن گله را که روحالقدس شما را بر آن اسقف مقرّر فرمود تا کلیسای خدا را رعایت کنید که آن را به خون خود خریده است.» (اعمال رسولان ۲۰: ۲۸).
جیمز بانرمان در اثر كلاسیكش در قرن نوزدهم به نام «كلیسای مسیح» توضیح میدهد كه چرا هر مسیحی باید تسلیم اقتدار کتاب مقدسی کلیسا باشد:
هنگامی که اقتدار کلیسا برای اعلام حقیقت خدا در یک مسالهی ایمانی و یا قضاوت در مورد یک مسالهی دولتی یا اعلام اصل و تصمیم قانون بکار رود، باید به دو دلیل آنها را پذیرفت و تسلیمشان شد: اول و مهمتر از همه اینکه آنها با کلام خدا مطابقند؛ اما دلیل دوم اینکه توسط کلیسا اعلام میشوند، کلیسایی که به فرمان خدا برای آن منظور تعیین شده است.
مسیح عروسش، یعنی کلیسا را دوست دارد. او جان گرانبهایش را برای کلیسا روی صلیبی بر تپهی جلجتا فدا کرد و همچنان از طریق خدمات وفادارانهی کلیسا از آن مراقبت میکند (افسسیان ۵: ۲۵؛ اول تیموتائوس ۳: ۱- ۱۳). از این رو اگر یک رهبر منصوب شده درکلیسا هستید، به یاد داشته باشید که وظیفهتان خدمت و اعلام حقایق است. شما عضو دادگاههای کلیسایی هستید و نه نهادهای قانونگذار. شما قوانین و مقررات را برای عبادت، پیروی، خدمت و انضباط کلیسایی وضع نمیکنید. نه، دعوتتان این است که آنچه را که مسیح خودش در کلامش بیان کرده است، به شیوهای روحانی اعلام و اعمال کنید. به علاوه همهی ما فراخوانده شدهایم تا شادمانه مطیع هدایت و مراقبت وفادارانه و نظارت رهبرانمان باشیم، «مرشدان خود را اطاعت و انقیاد نمایید زیرا که ایشان پاسبانی جانهای شما را میکنند، چونکه حساب خواهند داد تا آن را به خوشی نه به ناله بجا آورند، زیرا که این شما را مفید نیست.» (رساله به عبرانیان ۱۳: ۱۷).
این مقاله در مجله تیبلتاک منتشر شده است.