درس ۹: خیمهی اجتماع
21 آگوست 2021درس ۷: فصح
23 آگوست 2021درس ۸: اعطای شریعت
یادمه وقتی دانشجوی دانشکدهی الهیات بودم و نگران بودم که چه اتفاقی برای کلیسا و فرهنگ در اون زمان افتاده این فرصت رو داشتم که به طور خصوصی با دکتر گِرستنِر که راهنمای من بود، صحبت کنم. و بهش گفتم: "دکتر گِرستنِر، شرایط فعلی دنیا و کلیسا رو چطور ارزیابی میکنی؟" او یک لحظه فکر کرد، اخم کرد و چینی بر پیشونی انداخت و گفت: "ما بین مَجْدُل و دریا ایستادیم و در این زمان نیاز داریم که خدا یک موسی برای ما بفرسته که دستش رو بلند کنه تا دریا باز بشه و بتونیم از زمین خشک عبور کنیم."
حالا دکتر گِرستنِر یک الهیدان راستدین بود. او خواهان تکرار خروج عهدعتیق نبود و منظورش این نبود که ما واقعاً یک موسای دیگه میخوایم، درحالیکه موسای دوم و کسی رو داشتیم که بزرگتر از موسی هست و اومده و ما رو در دستانش گرفته و دروازههای آسمان رو باز کرده که بتونیم وارد بشیم، اما گِرستنِر به طور استعاری صحبت می کرد.
اما برای من جالب بود که او استعارهای رو انتخاب کرد که از کتاب خروج در عهدعتیق به عاریه گرفته شده، چون بعد از خوردن شام فصح، ماتم و ناله و سوگواری در خانهی فرعون و خانهی همهی مصریان این سرزمین بود و کتاب مقدس به تحقق رسید که بر جمیع بنی اسرائیل سگی زبان خود را تیز نکند. حالا فرعون، نه تنها گفت: "میتونید برید"، بلکه حتی اونها رو از سرزمین بیرون کرد.
گفت: "هرچه زودتر از اینجا برید!" به محض اینکه قوم یهود رو مرخص کرد که به بیابان برَن تا خدای خودشون رو خدمت کنند، نظرش عوض شد و دوباره سختدل شد؛ و به سربازانش فرمان داد که با ارابههاشون به دنبال بردههای فراری، قوم یهود، برن تا جلوشون رو بگیرن و متوقفشون کنند تا فرار نکنند. و همهی اینها زمانی اتفاق میفته که این قبیلهی صدها هزار نفری تحت رهبری موسی، به کنارهی دریای سرخ میرن و در مقابلشون این آب غیرقابل عبوره. و اونها به اطراف نگاه کردند که ببینند جایی برای بازگشت هست و دیدند که از مَجْدُل لشکر ارابههای فرعون به دنبالشون میومد.
پس در این لحظهی بحرانی، همهی قوم اسرائیل بین مَجْدُل و دریا ایستادند و در این مقطع، موسی دستش رو بلند کرد و خدا کاری کرد که باد عظیمی اومد و آبها رو بلند کرد و از هم جدا کرد و کفِ دریا رو خشک کرد تا قوم یهود بتونن روی زمین خشک از دریا عبور کنند. و به محض اینکه وارد دریا شدند و از زمین خشک عبور کردند، ارابههای مصری اومدند و ارتش مصر تا دریای سرخ اونها رو تعقیب کرد. اما وقتی این ارتش وارد راهرویی شد که خدا برای قومش به عنوان راه فرار فراهم کرده بود، او موجها رو فرو ریخت و اونها رو نابود کرد تا قومش آسیب نبینند.
حالا من میدونم بعضی محققان منتقد، نسبت به رویداد خروج مشکوک بودند و استدلال کردند که چیزی که کتاب مقدس دریای سرخ میدونه، در واقع دریای نِی بود. این آب کم عمقی بود که مردم میتونستند به سادگی و بدون نیاز به معجزه ازَش عبور کنند. بعضی استدلال کردند که در زمانهای خاصی از سال، فقط چهار تا شش اینچ عمق داشت، و حتی وزش طبیعی باد کافی بود تا سطح آب رو کاهش بده که در امنیت عبور کنند.
و من یاد داستان پسر کوچکی افتادم که به کانون شادی رفت و معلمش با همهی این نظریههای انتقادی مدرن تجهیز شده بود؛ و معلم کانون شادی به بچهها توضیح داد که این دریای سرخ نبود، دریای نِی بود و الی آخر. و این پسربچه بعد از کلیسا به خونه اومد و پدرش به او گفت: "امروز در کانون شادی چی یاد گرفتی؟"
پسر بچه گفت: "آه، یاد گرفتم که خدا واقعاً قدرتمنده." پدرش گفت: "چرا؟" او گفت: "امروز صبح متوجه شدم که خدا کل ارتش فرعون رو در شش اینچ آب غرق کرد."
اما واقعیت این لحظه در تاریخچهی عهدعتیق برای ما گزارش شده. این لحظهی اوجه که حالا یک دورهی امنیت به دنبالش میاد که به مدت سه ماه، قوم یهود بر بستر بیابان به رهبری موسی در حرکت بودند و خدا اونها رو با ستون ابر و ستون آتش هدایت میکرد، تا اینکه لحظهی مهم دیگهای از راه رسید، وقتی خدا قومش رو پای کوه سینا جمع کرد تا از اونها یک ملت بسازه، و شریعت عهدش رو بهشون بده. حالا اگه از مردم بپرسم: "ده فرمان در کجای عهدعتیقه؟" مسیحیان زیادی به سرعت جواب میدن و میگن: "خُب، این در خروج بیسته."
این درسته. اما غالباً ما خروج بیست رو جدا از زمینهای میخونیم که داده شده. خروج بیست و یک خیلی مهمه، چون خروج بیست و یک از ده فرمان فراتر میره و محتوای گستردهی شریعت رو میده که توسط خدا به قومش داده شده. اما به نظرم، موضوع مهمتر برای چیزی که الان مد نظر ماست، چیزیه که در باب نوزده کتاب خروجه، که تصویری از شرایط تاریخی به ما میده که در اون احکام دهگانه یا ده فرمان داده شد.
در باب نوزده، آیهی یک، این کلمات رو میخونیم: "و در ماه سوم از بیرون آمدن بنی اسرائیل از زمین مصر، در همان روز به صحرای سینا آمدند، و از رفیدیم کوچ کرده، به صحرای سینا رسیدند، و در بیابان اردو زدند، و اسرائیل در آنجا در مقابل کوه فرود آمدند.
و موسی نزد خدا بالا رفت، و خداوند از میان کوه او را ندا در داد و گفت: به خاندان یعقوب چنین بگو، و بنی اسرائیل را خبر بده: شما آنچه را که من به مصریان کردم، دیدهاید، و چگونه شما را بر بالهای عقاب برداشته، نزد خود آوردهام. و اکنون اگر آواز مرا فی الحقیقه بشنوید، و عهد مرا نگاه دارید، همانا خزانهی خاص من از جمیع قومها خواهید بود. زیرا که تمامی جهان، از آن من است. و شما برای من مملکت کهنه و امت مقدس خواهید بود."
اخیراً با جان پایپِر صحبت کردم. ما با هم شام میخوردیم و او سرِ میز، روبروی من نشسته بود و دربارهی حس ضرورت در موعظهاش در صبح روزهای یکشنبه با من صحبت کرد. همونطور که داشت با احساس در مورد شور و اشتیاقش صحبت میکرد. گفت: "آر سی، چیزی که میخوام افراد درک کنند و سخت تلاش میکنم که بهشون بگم، همون نمونه و ایدهای هست که بارها و بارها میگم. و من گفتم: "چی جان؟ این چیه؟"
و او گفت: "سعی میکنم دربارهی برتری خدا صحبت کنم." و این چیزیه که اینجا اتفاق میفته. خدا برتری خودش رو با نشون دادن قدرت و پیروزیش بر فرعون و ملت مصر نشون داده. و حالا قومش رو نزد خودش جمع میکنه و واسط عهدعتیق، موسی، رو هدایت میکنه که بگه: "ببینید براتون چی کار کردم. من شما رو بر بالهای عقاب حمل کردم. شما رو اینجا آوردم و حالا میخوام شما رو گنجینهی خودم بسازم. میخوام ملت مقدسی از شما بسازم، ملت کاهنانی که بتونید به نام من به همهی دنیا خدمت کنید."
پس ما بعدش در آیهی ده میخونیم که موسی با قوم خداوند صحبت کرد و خداوند به موسی گفت: "نزد قوم برو و ایشان را امروز و فردا تقدیس نما، و ایشان رخت خود را بشویند. و در روز سوم مهیا باشید، زیرا که در روز سوم خداوند در نظر تمامی قوم بر کوه سینا نازل شود. و حدود برای قوم از هرطرف قرار ده، و بگو: با حذر باشید از اینکه به فراز کوه برآیید، یا دامنهی آن را لمس نمایید، زیرا هرکه کوه را لمس کند، هرآینه کشته شود. دست بر آن گذارده نشود بلکه یا سنگسار شود یا به تیر کشته شود، خواه بهایم باشد خواه انسان، زنده نماند. اما چون کرنا نواخته شود، ایشان به کوه برآیند."
حالا یکی از دلایلی که میخواستم با باب نوزده شروع کنم، به جای اینکه فقط مستقیماً به ده فرمان برم که در خروج بیست ثبت شده، اینه که ما امروزه تمایل داریم ده فرمان رو برداریم و از زمینهی تاریخی و الهیاتی که توش فرمانها داده شده، بیرون بیاریم، و اونها رو تا حد یک فهرست انتزاعی از قوانینِ بایدها و نبایدها کاهش بدیم و صرفاً از چه دیدی بهش بهون نگاه میکنیم، شریعت.
و درک نمیکنیم که زمینهای که اینها داده شده، زمینهی نجاته و زمینهی عهدی هست که خدا داشت با قومش بنا میکرد. و پاسخ صحیح به شریعت خدا باید پرستش باشه. در واقع، خدا حتی شریعتش رو به اونها نمیده، تا وقتی که اول اونها سه روز آیین طهارت و پاکسازی رو طی کنند تا قوم قبل از اینکه خدا فرمان اول رو اعلام کنه، جدا و تقدیس بشن.
و او اینجا انواع محدودیتها رو تعیین میکنه. به موسی میگه: "موسی، تو میتونی به بالای کوه بیای و من اونجا با تو ملاقات میکنم و با تو صحبت میکنم و احکام عهدم رو به تو میدم.
بعد از سه روز تقدیس و طهارت، کرنا نواخته میشه و تمامی قوم اسرائیل پای کوه جمع میشن، اما به صراحت بهشون بگو که حتی یکی از اونها اجازه نداره پاشو روی این کوه بذاره یا حتی لمسش کنه، چون اگه کسی این کوه مقدس رو لمس کنه، باید کُشته بشه. او سنگسار میشه یا با تیر کُشته میشه؛ و حتی اگه سگشون یا گلهشون نزدیک بشه و با کوه برخورد کنه، باید سریعاً کُشته بشه، چون این کوه مقدسه."
میبینید؟ کل تصویر عهدعتیق، بارها و بارها مربوط به ملاقات بین خدایی هست که قدوسه و قومی که مقدس نیستند. و از زمان سقوط در باغ، از زمانی که خدا فرشته رو با شمشیر آتشین به عنوان نگهبان ورودی عدن فرستاد، ما از حضور مستقیم خدا دور شدیم. و همون اصل در اینجا، شامل اعطای شریعت میشه. و بعد این گزارش رو میخونیم: "و واقع شد در روز سوم"، آیهی شانزده از باب نوزده، "به وقت طلوع صبح، که رعدها و برقها و ابر غلیظ بر کوه پدید آمد، و آواز کرنای بسیار سخت، بطوری که تمامی قوم که در لشکرگاه بودند، بلرزیدند.
و موسی قوم را برای ملاقات خدا از لشکرگاه بیرون آورد، و در پایان کوه ایستادند. و تمامی کوه سینا را دود فرو گرفت، زیرا خداوند در آتش بر آن نزول کرد." به این تصاویر واضح و عینی که برای توصیف این رویداد بکار رفته، گوش کنید.
در صبح روز این رویداد، ابر غلیظ هست، مه غلیظی که کل قلهی سینا رو میپوشونه تا مردم چیزی غیر از بخار، مه، رعد و برق گاه و بیگاه، غرش و سروصدای رعد نبینند. پس قومی که به پای کوه نزدیک شدند، با مه و رعد و برق لرزیدند. من نمیخوام این رو نادیده بگیریم، چون در زمان ما، مذهب، سطحیه، بی قیده. برامون مهم نیست که با بی قیدی زیاد به حضور خدا بریم. طوری دربارهی خدا صحبت میکنیم که انگار او مثل ماست، یه رفیق که میتونیم باهاش وقت بگذرونیم. ما به نوعی، در کلیسا حس احترام، حس ترس در برابر خدای زنده رو از دست دادیم. مردم به این لحظات ملاقات در تاریخ عهدعتیق توجه میکنند، چون خدایی که خودش رو در کوه سینا آشکار میکنه، ذره ای ماهیتش رو از اون زمان تغییر نداده. و هنوز، حتی برای کسانیکه ردای عدالت مسیح رو پوشیدند، حتی برای کسانیکه دعوت شدند که با دلیری به مکان آسمانی برن، حتی برای کسانیکه نجات رو تجربه کردند، شایسته است که در مقابل خدا بلرزند.
ما اون سیاهپوست بزرگ روحانی رو می شناسیم: "وقتی خداوندم رو مصلوب کردند، اونجا بودی؟" و بندگردانی که بارها و بارها می شنویم: "گاهی اوقات باعث میشه که بلرزم." ما اون روحانی بزرگ آفریقایی را میشناسیم: توی سرودش میگه: "وقتی خداوندم را مصلوب کردند، آنجا بودی؟" و بندگرانی که بارها و بارها میشنویم، "گاهی این باعث میشه بلرزم."
و بعد خدا پایین میاد و با تجلی عادیش پایین میاد. تجلی خداوند، یک ظهور بیرونی، آشکار شدن قابل رؤیت خدای نادیدنی هست. و یکی از حالات تجلی خداوند که بیشتر از همه در کتاب مقدس بکار رفته، ظهور نوعی آتشه. حتی وقتی خدا در ابتدا در بوتهی مشتعل بر موسی ظاهر شد، این بوته نمیسوخت، پس حالا به عنوان آتش نازل میشه، و ابر، نه ابری از مه و غبار، بلکه ابر غلیظ و متراکمی از دود از حضور خداست.
"و تمامی کوه سینا را دود فرو گرفت، زیرا خداوند در آتش بر آن نزول کرد، و دودش مثل دود کورههای بالا میشد، و تمامی کوه سخت متزلزل گردید. و چون آواز کرنا زیاده و زیاده سخت نواخته میشد، موسی سخن گفت، و خدا او را به زبان جواب داد. و خداوند بر کوه سینا بر قلهی کوه نازل شد، و خداوند موسی را به قلهی کوه خواند، و موسی بالا رفت.
و خداوند به موسی گفت: «پایین برو و قوم را قدغن نما، مبادا نزد خداوند برای نظر کردن، از حد تجاوز نمایند، که بسیاری از ایشان هلاک خواهند شد. و کَهَنه نیز که نزد خداوند میآیند، خویشتن را تقدیس نمایند، مبادا خداوند بر ایشان هجوم آورد.»
آیا این عبارت جالبی نیست؟: "مبادا خداوند هجوم آورد." ما دربارهی هجوم جنگ، هجوم بیماری همهگیر یا عفونی صحبت میکنیم، اما اینجا کتاب مقدس دربارهی هجوم خداوند صحبت میکنه. اگه خدا هجوم بیاره، قوم هلاک میشن.
"موسی به خداوند گفت: «قوم نمیتوانند به فرازکوه سینا آیند، زیرا که تو ما را قدغن کرده، گفتهای کوه را حدود قرار ده و آن را تقدیس نما.» و در این زمینه هست که آیهی بیست و پنج از باب نوزده رو میخونیم: "پس موسی نزد قوم فرود شده، بدیشان سخن گفت. و خدا تکلم فرمود و همهی این کلمات را بگفت: «من هستم یهوه، خدای تو، که تو را از زمین مصر و از خانهی غلامی بیرون آوردم. تو را خدایان دیگر غیر از من نباشد."
دوباره، قبل از اینکه فرمان اول اعلام بشه، به قوم یادآوری شد که او کیه و شریعت چه کسی داره داده میشه. "من تو رو از سرزمین مصر بیرون آوردم. من تو رو از اسارت بیرون آوردم." و بعد ده کلام رو میده، ده فرمان که با انگشت خودش بر روی لوحهی سنگی مینویسه.
اما میخوام درک کنیم که اکثر محتوای ده فرمان به نحوهی ارتباط ما با همدیگه به عنوان انسان در جامعهی بشری میپردازه: نباید دزدی کنیم. نباید طمع بورزیم. نباید شهادت دروغ بدیم. نباید قتل کنیم. نباید زنا کنیم و الی آخر. در آغاز شریعت، تمرکز احکام الهی بر پرستشه و اینکه قوم چطور باید با خدا ارتباط برقرار کنند: خدایی دیگر غیر از او نباشه. تمثالی تراشیده نسازید اسم او رو به باطل مبرید. روز سبت رو به نگاه دارید و اون رو مقدس بدونید.
حالا ما تمایل داریم که فکر کنیم این کل شریعته، و در عوض، ده فرمان فقط شریعت پایهای برای کل چیزیه که کتاب عهد یا قانون قدوسیت اسرائیل باستان نامیده شده. چون تا چند باب بعد از خروج بیست، فهرست اصول بعدی قانون رو داریم و فرقش اساساً در حالت ادبی داده شدن اونها به ماست.
ده فرمان به شکلی که دراصطلاح شریعت آشکار خونده میشه بیان شده. شریعت آشکار، احکامی هست که با ادبیات و اشارات شخصی بیان شده، "شما باید" یا "شما نباید". اینها مقولههای قطعی هستند که خدا از قومش میخواد اطاعت کنند.
بعد از شریعت آشکار، شریعت وابسته یا احکام موردی اسرائیل میاد و با ادبیات و اعلام شرطی بیان میشه چیزی که "اگر، پس" خونده میشه. "اگر گاو نر تو الاغ همسایه رو زخمی کنه، پس این جریمه باید پرداخت بشه."
احکام موردی نمونههایی از کاربردهای مشخص احکام جامع ده فرمانه که نشون میده شریعت خدا به طور واقعی برای تمام شرایط قابل تصور بشر کاربرد داره. پس نه تنها امور مطلق اخلاقی رو در ده فرمان دارید، بلکه فهرست نمونههای خاصی از نحوهی پیروی از این احکام مطلق رو در زندگی انسانها دارید.
پس شریعتی که در اسرائیل پیروی میشه، شریعتی هست که آیینها، قوانین مدنی، پزشکی و اصول تشخیص رو تعیین میکنه، اما مهمتر از همه، همونطور که در عهدعتیق میبینیم، و در سینا هم دیدیم، شریعت خدا اعطا شده که نحوهی پرستش خدا رو به ما یاد بده.