درس ۱۳: فرزندخواندگی و اتحاد با مسیح
15 ژانویه 2021درس ۱۱: عادلشمردگی فقط به وسیلهی ایمان
17 ژانویه 2021درس ۱۲: ایمان نجاتبخش
در گفتگوی مختصرمون دربارهی آموزهی عادلشمردگی، در مقالهای که کلیسا یا بر اساس اون میایسته یا سقوط میکنه، دیدیم که چهطور این مباحثه بر دلیل کارساز عادلشمردگی تمرکز کرده و اصلاح گرایان اصرار داشتند که این دلیل کارساز، فقط ایمانه. حالا، یکی از بزرگترین تحریفات این چالش و در واقع طریقی که مخصوصاً پروتستانهایی که چیز بیشتری نمیدونند، غالباً به کلیسای کاتولیک روم افترا میزنند، اینه که فرق بین دو گروه اینطوری بیان شده که پروتستانها ایمان دارند که عادلشمردگی به واسطهی ایمانه و کاتولیکها معتقدند که به واسطهی اعماله.
و پروتستانها ایمان دارند که این به واسطهی فیضه و کاتولیکها ایمان دارند که به واسطهی شایستگی هست. و این فقط تحریف کاذب این موضوعه. کلیسای کاتولیک روم بر ضرورت ایمان اصرار می ورزه تا عادل شمرده بشه، و اونها ایمان رو پایه و ریشه و آغاز عادلشمردگی می نامند، و شما نمیتونید بدون اون عادل شمرده بشید. به هرحال، این برای عادل ساختن ما کافی نیست، چون باید اعمال هم باشه.
پس برای اصلاح گرایان، فرقش در اینه که این فقط به واسطهی ایمانه، درحالی که در دیدگاه کاتولیک رومی، ایمان به علاوهی اعماله، حداقل اعمال رضایت در رابطه با توبه. همچنین این یک تحریفه که بگید اصلاح گرایان معتقدند عادلشمردگی فقط به واسطهی فیض هست و برای کلیسای کاتولیک روم فقط به واسطهی شایستگی.
همونطور که قبلاً دیدیم، کلیسای روم معتقد نبود که کسی بتونه عادل شمرده بشه، مگر این که اول القای فیض عادلشمردگی رو که از طریق آیینها میاد، دریافت کنه. پس اگرچه لیاقت اتفاق میفته، حداقل لیاقت درخور، این لیاقت درخور برای نیروی جنبشی اولیهاش به فیض تکیه میکنه و بهش وابسته هست.
پس فرقش در اینه که روم برای عادلشمردگی، به ایمان به علاوهی اعمال اعتقاد داره و اصلاح گرایان فقط به ایمان اعتقاد دارند. روم برای عادلشمردگی، به فیض به علاوهی شایستگی اعتقاد داره و اصلاح گرایان فقط به فیض اعتقاد دارند. اما چون این مباحثه بر ایمان تمرکز زیادی میکنه و عهدجدید غالباً دربارهی ایمان به خداوند عیسیمسیح صحبت میکنه، ایمان برای مذهب کتابمقدسی بسیار مرکزی هست و ما گاهی اوقات به مسیحیت به عنوان ایمان مسیحی مراجعه میکنیم. یک محتوای تعیین شده هست که باید بهش باور داشت و اون بخشی از فعالیت مذهبی ماست. پس در زمان نهضت اصلاحات، سؤالی که ایجاد شد و توجه زیادی بهش شد، این بود که "در واقع، ایمان نجات بخش چیه؟" چون مردم شنیدند لوتر دربارهی تعلیمِ آموزهی فیض ارزان صحبت میکرد که شخص فقط باید بگه: "خُب، من ایمان دارم"
و بعد به ملکوت خدا منتقل میشه. و کل این ایدهی عادلشمردگی فقط به وسیله ایمان به خیلی از افراد یک نوع شریعت ستیزی رو پیشنهاد میکنه که با حجاب نازکی پوشیده شده که میگه: "من میتونم ایمان داشته باشم، تا زمانی که به چیزهای درست ایمان داشته باشم، می تونم با هر نوع رفتار غیرالهی که ترجیح میدم، زندگی کنم و همچنان نجات یافته باشم." تا زمانی که به چیزهای درست ایمان داشته باشم یا چیزهای درست رو تأیید کنم.
و ما توصیهی یعقوب رو به یاد داریم که میگه ایمان بدون اعمال مُرده. و یادمونه در رسالهی یعقوب، او در باب دوم میگه: "اگر کسی گوید: «ایمان دارم» وقتی که عمل ندارد؟ آیا ایمان میتواند او را نجات بخشد؟" و این یعنی آیا یک عمل یا ایمانی که مُرده، ایمانی که بی ثمره، ایمانی که هرگز میوه نمیاره، برای نجات کافیه؟
و یعقوب خیلی واضح به این سؤال جواب میده که این نوع ایمان کسی رو نجات نمیده. و در واقع، لوتر گفت ایمانی که عادل میکنه، "فیدِس ویوا" نامیده میشه. ایمان زنده. ایمان حیاتی. ایمانی که به طور اجتناب ناپذیر، الزاما و فوراً میوهی عدالت رو به بار میاره. در واقع، اگه این ایمان، عدالت رو به بار نیاره، طبق کلام لوتر، ایمان حقیقی نیست. در واقع، لوتر گفت عادلشمردگی فقط به وسیلهی ایمانه، اما نه به وسیله یک ایمان، عادلشمردگی تنها به وسیله ایمانه (ببخشید)، اما نه به وسیله ایمانی که تنهاست.
پس اگه بتونم به سؤالم از کلیسای کاتولیک روم برگردم، ایمان به علاوهی اعمال برابره با عادلشمردگی. برای شخص شریعت ستیز، فقط ایمان بدون اعمال به شما عادلشمردگی رو میده. برای نهضت اصلاحات پروتستان، ایمان برابره با عادلشمردگی به علاوهی اعمال. یعنی اعمال میوهی ضروری ایمان حقیقی هست، اما اعمال برای دریافت اعلان خدا که گفتیم باهاش در نظر او عادل میشیم به حساب نمیاد.
اونها هیچ زمینهای برای تصمیم خدا ایجاد نمیکنند که ما رو عادل اعلام کنه، درحالی که این جا بخش ضروری زمینههای عادلشمردگی هستند. این جا فرق خیلی زیادی هست. پس دوباره، اصلاح گرایان با این سؤال مواجه شدند: "ایمان از چی ساخته شده؟ عناصر تشکیل دهندهی ایمان نجات بخش چیه؟"
و اصلاح گرایان سه عنصر ایمان نجات بخش رو اعلام کردند. و من لاتین اون رو به شما میدم و بعد براتون توضیح میدم. اولی "نوتیشا" نامیده میشه، گاهی اوقات "نوتای" هست. دومی "اَسِنسوس" نامیده میشه و سومی "فِدوکیا" نامیده میشه. حالا این تمایز این چیزها رو در نظر داره. "نوتیشا" به محتوای ایمان، به اطلاعات اشاره میکنه، چیزی که بهش ایمان داریم.
بعضی میگن تا زمانی که صادق هستید، مهم نیست به چی ایمان دارید. این با مسیحیت فاصلهی زیادی داره، چون مسیحیت میگه ایمانتون از اهمیت ابدی برخورداره. کتابمقدس فقط نمیگه ایمان داشته باشید. شما میتونید به شیطان یا بَعل یا هر چی که میخواید ایمان داشته باشید. نه، این یعنی به خداوند عیسیمسیح ایمان بیارید و شما نجات خواهید یافت. یعنی هدفی برای ایمان هست و اون هم مسیحه. و چیزهای خاصی هست که از ما خواسته شده دربارهی مسیح ایمان داشته باشیم، یعنی او پسر خداست، نجات دهندهی ماست، کفاره رو برای ما فراهم کرده.
باید به اطلاعات خاصی ایمان داشت. و البته، بخشی از این تکلیف جامعه مسیحی قرن یکم این بود که این اطلاعات ضروری رو به دنیای اطراف کلیسای اولیه اعلام کنند. پولس انجیل رو اعلام کرد. موعظهی کلیسا این بود که این ضروریات آشکار درباره شخص و عمل عیسی رو اعلام کنه و بعد از مردم دعوت کنه اون رو بپذیرند و باور کنند.
اما برای این که ایمان داشته باشند، باید این اطلاعات رو در ذهن داشته باشند. اما دوباره، اولین چیزی که میگیم اینه که ایمان، ایمان نجات بخش بدون محتوا نیست. محتوایی داره. عنصر دوم رو "دادهها" مینامیم، عنصر دوم ایمان نجات بخش، که "اَسِنسوس" مینامند، به عنوان "اَسِنت" یا "پذیرش" به انگلیسی منتقل شده که تأیید عقلانی حقیقت این داده هاست.
اگه به شما میگفتم: "آیا باور دارید جورج واشنگتن اولین رئیس جمهور ایالت متحده بود؟" و به من میگفتید: "بله". این اعلان مذهبی شما نیست، از این لحاظ که الان به وسیله ایمان به جورج واشنگتن تکیه میکنید تا نجات دهندهی شما باشه.
اما اگه ازتون میپرسیدم آیا باور دارید او اولین رئیس جمهور بود، در واقع میپرسیدم آیا از لحاظ عقلانی آمادهاید که حقانیت این پیشنهاد رو تأیید کنید که جورج واشنگتن اولین رئیس جمهور ایالات متحده بود. حالا وقتی به انجیل میرسیم، عناصر خاصی هست، همونطور که در مورد داده ها دیدیم و قبل از این که یک نفر بتونه واقعاً به عیسیمسیح ایمان بیاره، باید ایمان داشته باشه که مسیح واقعاً نجات دهنده هست، همون کسی هست که ادعا میکنه.
اگر من بدونم کتابمقدس در مورد اعمال مسیح چی میگه ولی در حقیقت و از لحاظ عقلی به اون ایمان نداشته باشم نمیتونم ایمان نجات بخش داشته باشم، نمیتونم حقیقتش رو بپذیرم. به نظرم این یک گزارش کذبه، فکر کنم شاگردان احمق بودند یا هر چی! حالا من در برداشتن قدم دوم در ایمان نجات بخش مردود شدم.
من باید قانع بشم که این حقیقته. و این جا خیلی از افراد در کشمکشند، چون با شکهایی دربارهی ادعاهای حقیقت مورد حمله قرار گرفتیم. "آیا واقعاً ایمان دارید که عیسی از مرگ بازگشت؟" من شک دارم کسی با شنیدن صدای من، بدون چون و چرا این رو باور کنه.
یعنی بدون سایهی شک. چون نفر بعدی که مثل پولس رسول بهش ایمان میاره و اونطور که بقیهی شاگردان ایمان آوردند، احتمالاً اونقدر مؤثر خواهد بود که دنیا رو مثل اونها زیر و رو کنه. اما ما با شکگرایی و بدگمانی بمباران شدیم و همهی اینها میگن: "آه، شما واقعاً به رستاخیز ایمان ندارید!
خُب، شما با چشم خودتون اونو ندیدید" و الی آخر. پس شاید این عنصر شک با ایمانتون ترکیب بشه و مثل پطرس بشید: "ایمان میآورم ای خداوند، بی ایمانی مرا امداد فرما." اما باید سطح خاصی از تأیید عقلانی و اعتقاد در شخص باشه که نجات پیدا کنه. شما نمیتونید فقط کاملاً معتقد باشید که این اتفاق نیفتاد، باید اساساً آماده باشید که حقیقت این چیزها رو تأیید کنید.
اما بعد فرض کنید شما این دو عنصر اول رو دارید، که هر دوی اونها عمدتاً از خصوصیت عقلانی برخوردارند. شما این دادهها رو درک میکنید، اطلاعات رو دارید و متقاعد شدید که این اطلاعات حقیقی هست. و بهتون میگم: "آیا ایمان دارید که عیسیمسیح روی صلیب برای گناهانتون مُرد؟" و شما میگید: "بله، من ایمان دارم. تأیید میکنم که این حقیقته." آیا این برای نجات شما کافیه؟
خُب، یعقوب به ما میگه تنها کاری که این میکنه، اینه که شما رو برای ابلیس بودن واجد شرایط میکنه، چون حتی ابلیس هم تا این حد آگاهی داره. او میگه دیوها ایمان دارند و می لرزند.
پس رضایت عقلانی داشتن از مجموعه اطلاعات و اعتقادات یک چیزه و قرار دادن اعتماد شخصی خودم بر اون یه چیز دیگه. یادم میاد داشتم به دکتر جیم کِندی گوش میکردم او اون داشت انجیل را بشارت میداد و برای این کار از یک تصویرسازی استفاده میکرد، یک صندلی خالی در مقابلش بود و به شخصی گفت: "آیا ایمان داری که این صندلی به اندازهی کافی محکمه که تو رو نگه داره؟"
و اون شخص به صندلی نگاه کرد و گفت: "بله، ایمان دارم که این صندلی میتونه وزن من رو تحمل کنه." و بعد دکتر کندی گفت: "خُب، آیا این صندلی الان وزن تو رو تحمل میکنه؟" و اون شخص گفت: "خُب، نه." و جیم گفت: "چرا تحمل نمیکنه؟" و اون شخص گفت: "چون من روی اون ننشستَم."
او گفت: "این که بگیم من ایمان دارم این صندلی وزن من رو تحمل خواهد کرد، یک چیزه، و این که لَگَن خودت رو با نشستن روی اون به خطر بندازید، یک چیز دیگه." و منظور ما از "فادوکیا" اینه که باهاش شخص در واقع برای نجاتش به مسیح اعتماد میکنه. من میتونم بگم ایمان دارم به عادلشمردگی فقط به واسطهی ایمان، ولی همچنان در زندگی روزانه و تفکر درونیام واقعاً فکر کنم با دستاوردهام یا اعمالم یا تلاشهام به آسمان میرم.
برای همین آسونه که آموزهی عادلشمردگی را توی سر خودتون داشته باشید. و این فرق داره با این که اون رو وارد گردش خونتون کنید تا واقعاً، کاملاً و برای همیشه از این که خودتون راه آسمان را به دست بیارید نا امید بشید و برای نجاتتون تنها به مسیح و فقط مسیح بچسبید با قرار دادن اعتمادتون بر او و فقط او.
اما در کنار ایمان، عنصر دیگری هم برای "فادوکیا" هست. و اون هم عنصر علاقه هست. قبلاً دربارهی خواندگی مؤثر خدای روحالقدس از کسانی که در اسارت گناه هستند، صحبت کردیم. و گفتیم ایمان کار خداست. خدا ایمان رو در دلمون ایجاد میکنه.
بدون کار روحالقدس در جان ما، هرگز به این نوع ایمان نجات بخش نمیرسیدیم، چون مشکل اینه که ما تمایلی به مسیح نداریم.
دلیل این که شخصِ تولد تازه نیافته هرگز عیسی رو نخواهد پذیرفت یا عیسی رو قبول نمیکنه یا نزد عیسی نمیاد، اینه که اون شخص عیسی رو نمیخواد. اون شخص اساساً در ذهن و دلش با خدا و امور خدا دشمنی داره. و تا وقتی که من با مسیح دشمنی دارم، هیچ علاقهای به مسیح ندارم. به شیطان نگاه کنید. شیطان حقیقت رو میدونه.
شیطان میتونست در امتحان الهیات نظاممند، "A" بگیره، یعنی 100%! او حقیقت رو میدونه، اما از حقیقت متنفره. او کاملاً نسبت به پرستش خدا بی میل و بیاشتیاقه، چون محبتی نسبت به خدا نداره. محبتی نسبت به مسیح نداره. و ما ذاتاً اینطوری هستیم. ما در گناهمون مُردیم. بر اساس قدرتهای این دنیا گام برمیداریم و از شهوات جسم پیروی میکنیم. و تا زمانی که خدای روحالقدس دلمون رو از چیزی که عهدعتیق دل سنگی مینامه، تغییر نده، و دل سنگی، دل بی علاقه هست، نه تنها دلی که حیات نداره، بلکه دلی که محبتی نداره.
هیچ علاقهای به مسیح نداره. و وقتی روحالقدس ما رو تبدیل میکنه و عطیهی ایمان رو به ما میده، عمدتاً تمایل قلب ما رو تغییر میده قبلاً از مسیح بیزار بودیم، اما حالا شیرینی مسیح رو میبینیم. حالا دوست داشتنی بودن مسیح رو میبینیم و مسیح رو میپذیریم. مسیح رو انتخاب میکنیم. به مسیح اعتماد میکنیم، چون حالا در ایمانی که توسط روحالقدس دلمون رو پر کرده، محبت عملی هست، محبت عملی نسبت به مسیح.
حالا دوباره، در این زندگی هیچ یک از ما به طور کامل مسیح را محبت نمیکنیم. ولی هیچ محبتی نمیتونستیم به او داشته باشیم، تا این که خدای روحالقدس این دل سنگی رو تبدیل کرد به دل گوشتی. پس اینها عناصر ایمان نجات بخشه. حالا وقتی دربارهی ایمان آوردن صحبت میکنیم، این معمولاً اصطلاح کلیتری نسبت به تولد دوباره هست. وقتی یک نفر توسط روحالقدس به ایمان میاد، اون شخص با تبدیل شدن مواجه میشه.
زندگیش دگرگون میشه. حالا بهش فکر کنید. اگه قبلاً ایمان نداشتید و حالا ایمان دارید، اگه قبلاً علاقهای به مسیح نداشتید و حالا به مسیح علاقه دارید، این واقعاً دنیا رو تغییر میده و زندگیتون دگرگون میشه. و در این شرایط یکی از میوههای فوری ایمان واقعی رو تجربه میکنیم که بعضی اون رو به عنوان بخشی از ایمان واقعی میدونن و اون توبه هست.
و اگرچه کتابمقدس، توبه و ایمان رو متمایز میکنه، ولی اینها دو روی یک چیز هستند، چون من واقعاً نمیتونم به مسیح علاقه داشته باشم و او رو بپذیرم، مگر این که تشخیص بدم و تصدیق کنم که گناهکارم و شدیداً به کاری که او به جای من کرد، نیاز دارم. و البته توبه شامل نفرت از گناه خودمه. و این با علاقهی جدیدی که نسبت به خدا و امور خدا به ما داده شده، در تضاده. و حالا من همیشه مشوش میشم، وقتی خادمین میگن: "نزد عیسی بیایید و همهی مشکلاتتون حل خواهد شد."
زندگی من تا زمانی که مسیحی شدم و ایمان آوردم، پیچیده نبود. چون پیش از مسیحی بودن، روی یه روال پیش میرفتم. جریانی که دنبال می کردم، مسیر یک طرفه بود. حالا هنوز با جریان این دنیا وسوسه میشم، ولی در دلم، عشق و علاقه و ایمانی به مسیح ایجاد شده، و گاهی اوقات این دو تا واقعاً با هم در کشمکشند و باید از این عبور کنیم.
به عبارت دیگه، ما توبه میکنیم، چون از گناهمون متنفریم ولی هنوز بخشی از ما عاشق گناهمونه. اما توبهی واقعی شامل اندوه الهی برای اینه که خدا رو آزرده، یک اندوه واقعی و مصمم که ازَش خلاص بشه و فرار کنه و در مسیح ازَش دور بشه. توبه به معنای پیروزی بر گناه نیست.
اگه نجات شما نیازمند پیروزی کامل بر گناه بود، هیچ کس نجات پیدا نمیکرد. اما توبه به عنوان یک رویگردانی هست؛ داشتن دیدگاه متفاوت نسبت به اون. "مِتانویا" یعنی تغییر ذهن. یعنی قبلاً سعی میکردم گناهم رو توجیه کنم، خودم رو اثبات کنم، در واقع از انجام این گناهان لذت برده و خودم رو تشویق می کردم، اما حالا متوجه میشم که گناهم چیز بدی هست و من طرز فکر متفاوتی نسبت بهش دارم. به این معنا نیست که بر اون غلبه کردم، ولی ذهنم تغییر کرده و به طرز شگرفی تغییر کرده. حالا وقتی به تقدیس نگاه میکنیم، میوهی اعمالی رو که از ایمان جاری میشه خواهیم دید. در عین حال، اجازه بدید دربارهی چند تا از نتایج دیگهی ایمان حقیقی صحبت کنم. بلافاصله بعد از عادلشمردگی، فرزند خواندگی میاد.
وقتی خدا ما رو در عیسیمسیح عادل اعلام میکنه، او ما رو در خانوادهی خودش به فرزند خواندگی میپذیره. تنها پسر واقعاً طبیعی او مسیحه. اما به واسطهی فرزند خواندگی، مسیح برادر بزرگتر ما میشه.
هیچکس در خانوادهی خدا متولد نمیشه. شما به طور طبیعی فرزندان غضب هستید، نه فرزندان خدا. خدا به طور طبیعی پدرتون نیست. تنها راهی که میتونید خدا رو به عنوان پدرتون داشته باشید، اینه که او شما رو به فرزندخواندگی بپذیره. و تنها راهی که او شما رو به فرزندخواندگی خواهد پذیرفت، از طریق نفوذ یا قدرت پسرش هست. اما وقتی ایمان و اعتمادمون رو بر مسیح میذاریم و به او تکیه میکنیم، خدا نه تنها ما رو عادل اعلام میکنه، بلکه ما رو به واسطهی فرزندخواندگی، پسران و دختران خودش اعلام میکنه.
نهایتاً پولس در باب پنجم رومیان، دربارهی بعضی دیگه از میوههای عادلشمردگی با ما صحبت میکنه. او در آیهی اول از رومیان 5 میگه: "پس چون که به ایمان عادل شمرده شدیم، نزد خدا سلامتی داریم به وساطت خداوند ما عیسی مسیح، که به وساطت او دخول نیز یافتهایم به وسیلهی ایمان در آن فیضی که در آن پایداریم و به امید جلال خدا فخر مینماییم."
سه چیز به سرعت ذکر شده. اولین میوهی عادلشمردگی، سلامتی و صلحه. سلامتی و صلح با خدا. ما دشمن بودیم. جنگ تموم شد. دشمنان آشتی کردند. خدا پیمان صلح رو با همهی کسانی که به مسیح ایمان میارن، اعلام کرد. و این جنگ سرد نیست. آتشبس بیثبات نیست که اولین باری که کار اشتباهی بکنیم، خدا شمشیر بکشه. این یک صلح ابدی هست، صلح ماندگار، صلحی که شکسته نمیشه، چون به واسطهی عدالت کامل مسیح به دست اومده.
و چون ما با خدا در صلح هستیم، مورد دوم بلافاصله به دنبالش میاد، ما به او دسترسی داریم. میبینید، خدا به دشمنانش اجازه نمیده وارد رابطهی نزدیک با او بشن، اما وقتی از طریق صلیب و مسیح آشتی کردیم، به حضور او دسترسی داریم و در جلال آن چه او هست وجد میکنیم. اینها اولین میوههای عادلشمردگی ما هستند.