درس ۳: کلیسا: جامع و رسولانی - خدمات لیگونیر
درس ۴: پرستش در کلیسا
17 آوریل 2021
درس ۲: کلیسا: واحد و مقدس
19 آوریل 2021
درس ۴: پرستش در کلیسا
17 آوریل 2021
درس ۲: کلیسا: واحد و مقدس
19 آوریل 2021

درس ۳: کلیسا: جامع و رسولانی

چند سال پیش باید یک تور سخنرانی رو به اروپای شرقی شروع می‌کردم که ما رو به پراگ می‌برد، که الان جمهوری چک هست؛ به بوداپست در مجارستان و بعد با قطار کهنه از بوداپست به کلوز نوپوکا در رومانی می‌رفتیم. و وقتی از مرز مجارستان به رومانی عبور کردیم قطار توقف کرد و باید یک زمانی از بازرسی گمرک عبور می‌کردیم و به ما هشدار داده بودند که گمرگ رومانی می‌تونه روند خیلی سختی باشه.

خُب، دو تا سرباز سوار قطار شدند و به سراغ ما اومدند و با زبان گوش‌خراشی با ما صحبت کردند و اشاره کردند که چمدان‌هامون رو پایین بیاریم و همه چیز رو باز کنیم. وقتی می‌خواستیم این کار رو بکنیم، رئیسشون که نگهبان بزرگ و تنومندی بود، از راه رسید و به سراغمون اومد و پاسپورتمون رو خواست و پاسپورتمون رو دادیم، پاسپورت آمریکایی بود.

ما چهار نفر بودیم: وِستا و من و دوستامون، خونواده اینگرام. و خانم اینگرام اونجا نشسته بود و یک پاکت قهوه‌ای داشت که یک چیزی تَه اون بود. نگهبان گفت: "این چیه؟" و او پاکت رو باز کرد و یک کتاب‌مقدس نشون داد.

و او با انگلیسی دست و پا شکسته گفت: "کتاب رو به من بده". و اونو گرفت و ورق زد و به ما نگاه کرد و گفت: "شما!" و به من نگاه کرد و گفت: "تو آمریکایی نیستی!" و به آقای اینگرام نگاه کرد و گفت: "تو آمریکایی نیستی!"

و ما نمی‌دونستیم چه خبره. او می‌گفت ما آمریکایی نیستیم. من گفتم: "بله، ببین، ما پاسپورتمون رو داریم." او گفت: "نه، شما آمریکایی نیستید!" و بعد کتاب رو باز کرد و گفت، به این عبارت اشاره کرد و گفت: "این رو بخونید". و من خوندم و می‌گفت: "وطن ما در آسمان است". و او گفت: "می‌بینی؟ من رومانیایی نیستم، شما آمریکایی نیستید، ما شهروندان آسمانیم." و ما رو بغل کرد و به اون مردها گفت: "اینها مشکلی ندارند. اینها مسیحی هستند. بذار برَن."

و اینجا در مشیت خدا، ما در مرز رومانی و مجارستان، با نگهبان گمرک مسیحی روبرو شدیم. هرگز این اتفاق رو فراموش نکردم، چون واقعیتِ خون و جسم رو به ما اعلام می‌کرد، اینکه مفهوم سومین خصوصیت کلیسا که بهش نگاه کردیم، چیه. کلیسا، واحد، مقدس و جامع هست.

یعنی جهانی هست. دوباره در اعتقادنامه‌ی رسولان می‌گیم به مشارکت مقدسین، بخشش گناهان، رستاخیز جسم و روح ایمان داریم، و به کلیسای جامع یا کاتولیک ایمان داریم. ما در این مقطع، درباره‌ی کلیسای کاتولیک روم صحبت نمی‌کنیم چون در زبان مذهبیِ نامفهوم آمریکایی، عبارت یا اصطلاح "کاتولیک رومی" به "کاتولیک" خلاصه شده، بنابراین خیلی وقت‌ها که مردم به کلیسای کاتولیک اشاره می‌کنند، منظورشون کلیسای کاتولیک رومه؛ در حالیکه به طور تخصصی، اصطلاح "کاتولیک" به سازمان خاصی اشاره نمی‌کنه، بلکه به گسترش و وسعت کلیسای عیسی مسیح در بین همه‌ی ملت‌ها، قبیله‌ها و قوم‌ها در همه‌ی گوشه و کنار دورافتاده‌ی دنیا اشاره می‌کنه.

و این مهمه. البته، این یکی از نکاتی هست که کلیسای کاتولیک روم، به خاطرش از پروتستانیسم انتقاد می‌کنه، چون کلیسایی که من عضوش هستم، پی سی اِی هست، یعنی کلیسای پرزبیتری در آمریکا. حالا، ما میسیونرهایی رو در مکان‌های دیگه‌ی دنیا داریم، اما کلیسای پرزبیتری در آمریکا، در چین نیست.

کلیسای ما در محدوده‌ها و مرزهای جغرافیایی ایالات متحده‌ی آمریکا سازمان یافته. و اکثر کلیساهای پروتستان، مرزهای ملی یا منطقه‌ای دارند که کلیسای کاتولیک روم نداره. کلیسای ارتدوکس یونانی نداره. اما عضویتشون در سراسر دنیا گسترش پیدا می‌کنه و هنوز به طور آشکار به شکل اداره‌های مرکزی چند ملیتی به هم متصلند.

پس کلیسای کاتولیک روم به ما میگه: "شما کلیسای حقیقی نیستید، چون کاتولیک یا جامع نیستید. ما حقیقی هستیم، چون در همه‌ی ملت‌های جهان، اعضا داریم و همه‌ی این اعضا زیر یک سر، سر کلیسا در روم، متحد شدند." حالا، همزمان، ما با این حرف پاسخ می‌دیم که کلیسای جهانی، کلیسای نادیدنی هست.

یعنی کلیسای عیسی مسیح که ما عضوش هستیم، در سراسر دنیا گسترش پیدا می‌کنه، مثل ملاقات من در مرز رومانی و تجربه‌ی من در شرایطی که در اروپای شرقی داشتم. دوباره، من اونجا بودم که اساساً درس بدم، در دانشکده‌ی الهیات بوداپست و برای کشیشان در پراگ سخنرانی کنم؛ ولی این فرصت رو هم داشتم که وقتی اونجا بودم، در این کشورها موعظه کنم.

و اگرچه زبان و مفهوم کلماتی رو که مردم در سرود می‌خوندند، نمی دونستم و وقتی اونجا موعظه می‌کردم، مترجم داشتم. شام خداوند رو با مردم مجارستان در بوداپست تجربه کردم و در یک کلیسا در پراگ موعظه کردم و می‌دونید، افراد روستایی کشور رو داشتم و به دعاشون گوش می‌دادم و غیره.

اگرچه من نمی‌دونستم چی می‌گفتند، به سرود خوندنشون گوش می‌دادم و نمی‌دونستم چه سرودی می‌خونند، من "کوینونیا"، مشارکت مسیحیان رو تجربه کردم، مشارکتی که از مرزهای منطقه‌ای مکان مورد نظر فراتر میره. حالا، بعدش می‌بینیم که کلیسا، واحد، مقدس، جامع، جهانی و رسولانی هست.

حالا، قبلاً گفتم تصویر اصلی در استعاره‌ی بنای کلیسا در عهدجدید، تصویر این شالوده، اینه که اساس و پایه‌ی کلیسا، انبیا و رسولان هستند. این چه اهمیتی داره؟ اهمیتش در اینجاست که وقتی مسیح جامعه عهدی عهدجدید رو برقرار کرد و عطایا و مقام‌های خاصی به کلیسا داد، اول مقام رسالت رو داد و تعیین کرد، در قرن یکم، اقتدار اولیه‌ی جامعه مسیحی در حال شکوفایی و در مراحل آغازین به رسولان سپرده شد.

و این اقتدار، با این مقام یا عنوان "رسول" همراهه که برگرفته از یونانی "آپوستولوس" هست. حالا، "آپوستولوس" به طور تحت اللفظی در یونانی یعنی، "کسی که فرستاده شده." حالا، در فرهنگ یونانی، رسول، نماینده یا مأمور یا فرستاده‌ی وکالت یافته بود که مثلاً توسط پادشاه یا ژنرال یا کسی در سطح والای اقتدار فرستاده میشد که اقتدار واگذار شده‌ی پادشاه رو با خودش داشت، پس اگه نماینده تعهد می‌داد، پادشاه پشتش رو می‌گرفت. او سخنران اقتدار برتری بود که نماینده‌اش بود.

حالا، گاهی اوقات در درک عمومی ایمان مسیحی، درباره‌ی شاگردان مسیح و رسولان مسیح می‌شنویم، و معمولاً به طرز تبادل پذیری از این اصطلاحات استفاده می‌کنیم، انگار فرقی بین شاگرد مسیح یا رسول نیست. خُب، یک فرق مهم بین این دو کلمه هست.

حالا، به استثنای پولس رسول، همه‌ی رسولان در عهدجدید، اول شاگرد بودند. اما همه‌ی شاگردان، رسول نشدند. و عیسی خیلی بیشتر از دوازده شاگرد داشت. ما به یاد میاریم که زمانی در خدمتش، 70 شاگردش رو به مأموریت فرستاد. و یک شاگرد، کلمه‌ی "ماتِتِس" در یونانی، یعنی "دانش آموز" یا "یادگیرنده". و شاگردان، کسانی بودند که دورِ عیسی جمع شدند تا واقعاً در مدرسه‌ی شریعت یهود او درس بخونند. اونها او رو "ربای" خطاب می‌کردند. همه جا به دنبالش می‌رفتند و او بهشون درس می‌داد و اونها تعالیمش رو حفظ می‌کردند و الی آخر. پس اونها دانش آموزهاش بودند. شاگردانش بودند.

عیسی، معلم بود و یک مدرسه‌ی کوچک داشت و دانش آموزهاش، شاگردانش بودند. ما در زبان خودمون، کلمه‌ی "شاگردی" یا "تأدیب و انضباط" رو از اینجا می‌گیریم. اما در اواخر خدمتش، وقتی می‌خواست از این دنیا بره، از بین شاگردانش، تعداد برگزیده‌ای از رسولان رو انتخاب کرد که به این رسولان، اقتدارش رو منتقل کرد و گفت، می‌دونید، "من شما رو به اسم خودم می‌فرستم.

کسانیکه شما رو بپذیرند، من رو می‌پذیرند. کسانیکه شما رو رد کنند، من رو رد می‌کنند." حالا، این موضوع خیلی جدی هست، چون دوباره، در تاریخ کلیسای اولیه، گروه‌های بدعتکار برخاستند که سعی کردند اقتدار رسولان رو غصب کنند و در مورد ناستیک‌ها، سعی کردند این اقتدار رو از آنِ خودشون بدونند، ولی همزمان نسبت به عیسی ادعای وفاداری می‌کردند. می‌گفتند: "ما به عیسی ایمان داریم، فقط پطرس و پولس رو قبول ندارید."

آیرنیوس، در پاسخ به بدعتکاران آن زمان، این استدلالی که عیسی خودش ارائه کرده بود رو آورد؛ همونطور که عیسی با فریسیان مباحثه کرد، چون فریسیان می‌گفتند که می‌دونید، اونها فرزندان خدا هستند، از موسی پیروی می‌کنند، از ابراهیم پیروی می‌کنند، اما اونها عیسی رو رد کردند.

حالا دوباره، رسول اول و اصلی عهدجدید، خودِ عیساست، چون او توسط پدر فرستاده شد و توسط پدر اقتدار یافت که برای پدر صحبت کنه. عیسی گفت: "تمامی قدرت در آسمان و بر زمین به من داده شده است."

"زآنرو که من از خود نگفتم، لکن پدری که مرا فرستاد، به من فرمان داد که چه بگویم و به چه چیز تکلم کنم." پس عیسی رسول معظم کلیساست. و در زمان عیسی، وقتی او با فریسیان مباحثه می‌کرد، مردم می‌خواستند عیسی رو رد کنند و خدا رو تأیید کنند. عیسی گفت: شما نمی‌تونید این کار رو بکنید. اگه موسی رو بپذیرید، یادتون باشه موسی درباره‌ی من نوشت.

اگه ابراهیم رو بپذیرید، ابراهیم از دیدن روز من شادی کرد. شما نمی‌تونید عاشق پدر باشید و از پسر متنفر باشید. نکته اینه. و به طور گسترده، آیرنیوس علیه بدعتکاران زمانش این نکته رو بیان کرد،  وقتی گفت: "اگه رسولان رو رد کنید، کسی رو رد می‌کنید که به اونها مأموریت داد، یعنی مسیح؛ و اگه مسیح رو رد کند، کسی رو رد می‌کنید که به او مأموریت داد، یعنی خدا."

پس یک زنجیره‌ی اقتدار از خدا تا مسیح تا رسولان هست. حالا، این خیلی مربوط به زمان ماست، چون هرگز زمانی در تاریخ کلیسا نبوده که اقتدار رسولانی بیش از زمان ما تحت حمله باشه. و باید با صدای بلند بگم، عمدتاً توسط طرفداران جنبش فمینیست که با پولس رسول مشکل دارند. اونها فکر می‌کنند او طرفدار مردسالاری بود و از این قبیل چیزها.

پس این بازی منصفانه‌ی اوست. این زمان انتقاد از این رسوله. و با انتقادهای بیشتر کسانیکه می‌خوان مسیحی بمونند و اعتراف کنند که به مسیح وفادارند، درحالیکه اقتدار کتاب‌مقدس رو رد می‌کنند. مزمورنویس در جمله‌ای میگه: اگر ارکان منهدم بشن بنا چطور باقی بمونه؟"

یادمه خیلی سال پیش، در اوهایو، در سینسیناتی زندگی می‌کردم و یک خادم رو برای مجموعه‌ای از جلسات، از کالیفرنیا آوردیم. هفته‌ی زمستانی خیلی سردی بود؛ برف زیادی اومده بود. یادمه سعی می‌کردم او رو در پایان این جلسات به فرودگاه ببرم و او از سینسیناتی پرواز کرد و به لس آنجلس برگشت. وقتی در آسمان بود، در کالیفرنیای جنوبی زلزله‌ی بزرگی اومد، میلیون‌ها دلار خسارت زد.

این تقریباً در 1970 یا 1971 بود.

من کمی بعد با او صحبت کردم و گفتم: "خُب، برای کلیسای تو چه اتفاقی افتاد؟" او گفت: "خُب، اولش، همه‌ی خبرها خوب بود." او گفت: "ساختمان‌هایی در اطراف کلیسای ما فروریختند." او گفت: "پس من به سالن پرستش رفتم و کلیسا کامل به نظر می‌رسید. هیچ پنجره یا چیزی نشکسته بود."

او گفت: "اما وقتی اونها اومدند که خسارت رو ارزیابی کنند، متوجه شدند پایه از زیر ساختمان جابجا شده بود و ساختمان ما محکوم به خرابی بود. ما اجازه نداشتیم به خاطر خطر، جلسه داشته باشیم." ظاهراً از بیرون به نظر می‌رسید که ساختمان کلیسا، و سالن پرستش، مشکلی نداشت. اما پایه جابجا شده بود.

و وقتی پایه جابجا بشه، ساختمان دیگه مستحکم نیست. و این مشکل زمان ما در خصوص ماهیت رسولانی کلیساست. وقتی مردم میگن کلیسا اقتدار داره، اما ما کتاب‌مقدس رو رد می‌کنیم، اونها کلیسا رو رد می‌کنند، چون اشاره می‌کنند که یکی از چهار نشانه‌ی کلیسا رو رد می‌کنند، یعنی خصوصیت رسولانی کلیسا رو.

این پایه رو مسیح بنا کرد. و اگه به کلام رسولان و اقتدار کلام رسولان حمله کنیم، این حمله‌ها به قسمت بیرونی ساختمان حمله نمی‌کنند، بلکه به قلب و جان کلیسا حمله می‌کنند، چون حمله بر پایه هست و کلیسای دیدنی رو نابود خواهد کرد.

و در واقع، چیزی که در 150 سال اخیر با تأثیر الهیات لیبرال با عدم پذیرش قطعیت الهام و اقتدار کتاب‌مقدس دیدیم، اینه که ما عملاً نابودی گسترده‌ی کلیسای دیدنی رو شاهد بودیم. کشورهایی رو می‌بینیم که در اون کلیساها کاملاً خالی هستند و کشورهای دیگه اگه 2% از مردم به این ساختمان‌ها بیان، خوش شانس هستند.

و این به طور گسترده، تأثیر سازمانی هست که اقتدار رسولانی رو رد کرده. کی می‌خواد یک سخنرانی دیگه درباره‌ی مسائل اجتماعی بشنوه؟ من می‌تونم به هر سازمانی غیر از کلیسا برم که این رو بشنوم.

پس اقتدار رسولانی که یعنی اقتدار کتاب‌مقدسی، پایه‌ی کلیساست. حالا، این من رو به بُعد آخر خصوصیات می‌رسونه. در طول نهضت اصلاحات، مردم درباره‌ی کلیسای حقیقی مباحثه می‌کردند و پروتستانیسم به چند گروه متعدد تقسیم و منشعب شد. شما اصلاحات رو در سوئیس، در اسکاتلند داشتید، کلیسای انگلیس رو در انگلیس داشتید، کلیسای انگلیکن رو در اونجا داشتید، کلیسای لوتری رو در آلمان داشتید، و پروتستان فرانسوی و غیره رو داشتید.

و مردم این سؤال رو می‌پرسیدند: "من چطور می‌تونم کلیسای حقیقی رو پیدا کنم؟" روم گفت که کلیساش حقیقی هست. کلیسای ارتدوکس گفت که کلیساش حقیقی هست. و پروتستان‌ها گفتند که "صبر کنید. سؤال این نیست که کلیسای حقیقی کدومه، سؤال اینه که یک کلیسای حقیقی چیه؟ چون همونطور که یک گردهمایی مشخص می‌تونه یک بدن مختلط، شامل علف هرز و گندم باشه، پس اصلاح‌طلبان گفتند هیچ کلیسایی، مصون از خطا نیست. پس هر کلیسایی، به لحاظ فرقه‌ای، ترکیبی از خطا یا فساد داره. نه فقط از لحاظ کلیسای محلی. پس سؤال اینه که ضروریات غیرقابل بحث که در یک کلیسای حقیقی یا معتبر یافت میشه، چیه، که بدون اونها نمی‌تونید کلیسای معتبر باشید؟ اساساً اصلاح‌طلبان، سه نشانه‌ی کلیسای حقیقی رو بیان کردند.

نشانه‌ی اول اینه که کلیسای حقیقی، کلیسایی هست که انجیل رو داره و اعلام می‌کنه. و این یعنی کل انجیل، پس اگه یک کلیسا نکته‌ی ضروری انجیل، از جمله الوهیت مسیح، کفاره‌ی مسیح، عادل شمردگی فقط بوسیله‌ی ایمان رو انکار کنه، این ارکانی که انجیل رو می‌سازند، اگه انجیل رد بشه، این موسسه، دیگه یک کلیسا نیست.

برای همین اصلاح‌طلبان گفتند که روم، الوهیت مسیح، کفاره‌ی مسیح و همه‌ی این چیزهای دیگه رو پذیرفته، اما تا زمانیکه تنها ایمان را محکوم می‌کنه، تا زمانیکه عادل شمردگی فقط بوسیله‌ی ایمان رو محکوم می‌کنه، بر اساس اصلاح‌طلبان، روم، انجیل رو انکار می‌کرد و با انکار انجیل، دیگه یک کلیسا نبود.

حالا، البته که روم برگشت و گفت: "خُب، اصلاح‌طلبان، انجیل رو تحریف می‌کنند. عادل شمردگی بوسیله‌ی ایمان، انجیل نیست" و الی آخر. "پس اونها کلیسا نیستند." اما این مشاجره درباره‌ی این بود، درباره‌ی انجیل بود. و اصلاح‌طلبان گفتند: "شما نمی‌تونید کلیسای حقیقی باشید، اگه انجیل رو نمی‌پذیرید و اعلام نمی‌کنید."

دومین نشانه‌ی کلیسای حقیقی این بود که آیین‌های کلیسایی به طور شایسته انجام بشن. و برای اصلاح‌طلبان، دو آیین کلیسایی وجود داشت: تعمید و شام خداوند. حالا اونها متوجه شدند که تفاوت‌هایی بود، تفاو‌تهای درون سازمانی، در بین مسیحیان، درباره‌ی شیوه‌ی حضور مسیح در شام خداوند و ما بعداً به اون خواهیم پرداخت؛ درباره‌ی اینکه آیا تعمید باید برای نوزادان اجرا بشه یا نه، و به چه شیوه‌ای: فروبردن، غوطه ور کردن و پاشیدن آب یا هر چیز دیگه‌ای؛ اما فرمول اولیه‌ی تعمید، در نام مسیح، و برگزاری اولیه‌ی شام خداوند که مسیح در عهدجدید به طور منظم برقرار کرد، این بود که این آیین‌های کلیسایی، ارکان ضروری کلیسای حقیقی هستند.

چون افرادی بودند که تأکید آیین‌های کلیسایی کلیسای کاتولیک روم رو رد می‌کردند و به نظر می‌رسید این آیین‌های کلیسایی، موعظه‌ی کلام رو بلعیدند، یعنی بعضی علیه اون واکنش نشون دادند و گفتند: "خُب، ما به آیین‌های کلیسایی نیاز نداریم. فقط به کلام نیاز داریم،" و می‌خواستند کلیساهایی رو با کتاب‌مقدس و بدون آیین‌های کلیسایی بسازند.

اصلاح‌طلبان گفتند: "نه، نه". ببخشید، "شما بخاطر یه چیز اشتباه، کل اصل رو دور نمی‌ندازید." خداوند ما عیسی مسیح، آیین‌های کلیسایی رو برقرار کرد و اینها برای تقدیس قوم خداست و وظیفه‌ی کلیساست که به رعایت صحیح این آیین‌های کلیسایی مشغول بشه.

نشانه‌ی سوم کلیسای حقیقی که گاهی اوقات به دو بخش تقسیم شده، تأدیب و انضباطه که نیازمند نوعی اداره و مدیریت هست. تأدیب و انضباط کلیسایی، اینه که کلیسا مسئول پرورش روحانی اعضاش هست، مراقبت شبانی هست تا مردم در ایمانشون به سوی تقدیس شدگی رشد کنند. و تأدیب و انضباط زمانی مورد نیازه که کلیسا با ناپاکی و فساد آلوده شده.

و اینجا میگن، مثلاً اگه روحانیون کلیسای مورد نظر دائماً الوهیت مسیح رو انکار کنند و کلیسا اونها رو اخراج نکنه و سرزنش نکنه، تأدیب و انضباط رو در موردشون اجرا نکنه، اونها دیگه کلیسای معتبر و مشروع نمیشن. پس این یک تکه‌ی بسیار مهم از پازلی هست که کلیسای حقیقی رو میسازه. در جلسه‌ی بعدی‌ مون، به عملکرد کلیسا در پرستش خواهیم پرداخت.


آر. سی. اسپرول
آر. سی. اسپرول
دکتر آر. سی. اسپرول بنیانگذار خدمات لیگونیر، اولین کشیش جهت موعظه و تعلیم در کلیسای سنت اندرو در سنفورد ایالت فلوریدا و اولین رئیس دانشگاه الهیات ریفورمیشن بایبل کالج بود. ایشان نویسنده‌ی بیش از یک‌صد جلد کتاب، از جمله قدوسیت خدا بوده است.