درس ۲: فرشتگان و دیوها - خدمات لیگونیر
درس ۱: خلقت از نیستی
3 فوریه 2020
درس ۳: خلقت انسان
3 فوریه 2020
درس ۱: خلقت از نیستی
3 فوریه 2020
درس ۳: خلقت انسان
3 فوریه 2020

درس ۲: فرشتگان و دیوها

یادمه که وقتی در دهه‌ی 60، دانشجوی فارغ التحصیل دانشگاه آزاد آمستردام بودم، جاییکه پرفسور من، جی. سی. بِرکاوِر این مشاهده رو انجام داد که از اون موقع توی ذهنم مونده و اونو روی تخته می‌نویسم. او این نظر رو داد که "نمی‌تونه هیچ الهیاتی وجود داشته باشه" اینجا باید "کتاب‌مقدسی" رو اضافه کنم، چون این در کلام او مستتر بود، "بدون دیوشناسی، هیچ الهیات کتاب‌مقدسی نمی‌تونه وجود داشته باشه."

شاید این یک اعلان عجیب باشه، اما بیایید لحظاتی رو به بررسی اهمیت این مشاهده اختصاص بدیم. بِرکاوِر در این نظر به بخشی از انتقادی پاسخ می‌داد که شاید به وسیله‌ی معروف‌ترین محقق عهدجدید در قرن بیستم، محقق آلمانی، رودُلف بولتمَن، برعلیه مسیحیت ارتدوکسی نشونه‌گیری شده بود.

رودُلف بولتمَن استدلال کرده بود که اگه کتاب‌مقدس، چندین دهه‌ی پیش نوشته شده، برای اینکه با شخص امروزی ارتباط داشته باشه، باید اول اسطوره زدایی بشه. و باید با بیان سؤالاتی به سراغش رفت که اول توسط پذیرش یک فلسفه‌ی وجودی امروزی امکان‌پذیر شده باشد. چیزی که بولتمن در شک گراییش گفت اینه: که یک شخص نمی‌تونه از اختراعات مدرنی مانند الکتریسیته، انرژی اتمی، میکروبیولوژی و انواع این چیزها- استفاده از تلویزیون و رادیو- بهره‌مند بشه، و به جهان‌بینی اسطوره‌ای که زیربنای کتاب‌مقدسه اعتقاد داشته باشه.

ما نمی‌تونیم به جهان سه طبقه با یک آسمانی در بالا، زمین در اینجا و جهنم در اون پایین اعتقاد داشته باشیم. و بر اساس کلام بولتمَن، مشکل خاصه این ایده، این بود که ما در جهانی زندگی می‌کنیم که موجوداتی در اون ساکنند که همگی شرورند، همچون ابلیس و لشگر دیوها یا موجودات مافوق طبیعی خیرخواهی همچون فرشتگان. یعنی بولتمَن می‌گفت دنیایی که عهدجدید توصیف می‌کنه، دنیایی مملو از فرشتگان و دیوهاست. و این صرفاً با تجربه‌ی ما به عنوان انسان‌های قرن بیستم مطابقت نداره.

یادمه در کلاسی که در یک کالج درس می‌دادم، یک‌بار از افراد پرسیدم که چند نفرشون به ابلیس اعتقاد دارند و فقط تعدادی از بچه‌های کلاس دستشون رو بلند کردند. بقیه دستشون رو بلند نکردند. و من گفتم: "چند نفر از شما به وجود خدا اعتقاد دارید؟" و همه دستشون رو بلند کردند. این برای من عجیب بود، اما به هرحال گفتم: "باشه، اجازه بدید خدا رو به عنوان یک وجود مافوق طبیعی تعریف کنم که می‌تونه تأثیر نیکویی روی انسان‌ها بذاره. آیا این تعریف رو قبول می‌کنید؟" اونها گفتند بله. و من گفتم: "باشه، پس اجازه بدید شیطان یا ابلیس رو به عنوان یک وجود مافوق طبیعی تعریف کنم که می‌تونه تأثیر بدی بر انسان‌ها بذاره. چند نفر از شما به این اعتقاد دارید؟" و دوباره، فقط دو نفر. من گفتم: "چه چیزی در مورد شیطان هست که باعث می‌شه با وجود حضور فراگیرنده بدی در جهان، بسیار باورنکردنی باشه؟" و وقتی این رو با دانشجویان بررسی کردم، متوجه شدم که درکشون از شیطان این بود که این دقیقاً در کنار ارواح خبیث و جادوگران و چیزهایی قرار می‌گیره که در شب باهاشون برخورد می‌کنند. و حتی یکی از دانشجویان این رو گفت. او گفت: "من به موجوداتی که ظاهر مضحکی دارند و شاخ و پاهای سُم دار و یک دم دارند که با لباس یک تکه‌ی قرمز به این طرف و اون طرف می‌دوند و باعث می‌شن مردم کارهای بد بکنند، اعتقاد ندارم."

من لبخند زدم و گفتم: "این ایده یا تصویر رو از کجا آوردید که شیطان ظاهر خیلی مضحکی داره و مثل کسیه که سُم و چنگک و همه‌ی این چیزها رو داره؟" و اونها گفتند: "خُب، این چیزیه که در تصایر و لباس‌های هالووین و بقیه‌ی چیزها می‌بینید." من گفتم: "اجازه بدید بهتون بگم که این از کجا اومد. در طول قرون وسطی، کلیسا شدیداً از واقعیت شیطان آگاه بود. و مردم خیلی نگرانِ یافتن راه‌هایی بودند که با وسوسه‌های شریرانه‌ی ابلیس مقابله کنند و الهیدانان کلیسا گفته بودند که شیطان قبلاً یک فرشته‌ی خوبی بود که سقوط کرد و گناهش در این سقوط خاص، غرور بود. و اینکه نقطه ضعفش، حتی تا به امروز، در غرورشه، پس یکی از سبک‌هایی که کلیسا به مردم یاد داد که برای مقابله با شیطان بکار ببرند و کاری کنند که او فرار کنه، این بود که او رو مسخره کنند. پس اونها عمداً مسخره‌ترین تصویر ممکن رو از شیطان ارائه می‌کردند تا مسخره‌اش کنند و به غرورش حمله کنند تا ازَشون دور بشه." چیزی که من می‌گفتم  که هیچ کس واقعاً معتقد نبود این بود که او با حمل چنگک و شاخ و پاهای سُم‌دار و دویدن به اطراف با این لباس میمون قرمز رنگ، وجود او رو نشون می‌ده. اما نسل بعدی فکر کردند که نسل قبلی واقعاً به موجوداتی مثل این اعتقاد داشتند.

خُب، دوباره باید به سؤال کلی فرشتگان و دیوها برگردیم و بگیم اگه قراره در الهیاتمون، کتاب‌مقدسی باشیم، علیرغم رودُلف بولتمَن و اگه مطمئنیم که کتاب‌مقدس فقط یک کتاب مرجع اسطوره شناسی نیست، بلکه حقیقت صریح و مکشوف خداست، پس باید کلام کتاب‌مقدس رو درباره‌ی فرشتگان، خوب و سقوط کرده، جدی بگیریم.

فرشتگان، دیوها و غیره. یکی از چیزهایی که شاید متعجب‌تون کنه، اینه که اگرچه توجه به فرشتگان معمولاً در مرکز توجه زندگی مذهبی انسان‌های زمان ما نیست، اگرچه در سال‌های اخیر این بیداری جالب در مورد تمایل به فرشتگان وجود داشته که معمولاً از طریق طرز فکر عصر جدید (نیو اِیج) رواج یافته تا مسیحیت میانه‌رو- به هرحال این روزها این علاقه نسبت به فرشتگان وجود داره.

وقتی به سراغ عهدجدید می‌ریم و اونو می‌خونیم، این یک پدیده‌ی عجیبه که خواهید یافت، اینکه کلمه‌ی فرشته- آنگِلوس- در عهدجدید بیشتر از کلمه‌ی "هارمارتیا" که کلمه‌ی عهدجدید برای گناهه، دیده می‌شه. و کلمه‌ی فرشته -آنگِلوس- بیشتر از کلمه‌ی "آگاپه"، کلمه‌ای برای عشق و محبت، در عهدجدید دیده می‌شه. حالا از لحاظ تعداد دفعات، شاید براتون عجیب باشه که بدونید عهدجدید بیشتر درباره‌ی فرشتگان صحبت می‌کنه تا درباره‌ی گناه یا عشق و محبت.

اگه این کتاب اینقدر زمان میگذاره و درباره‌ی چیزهایی مثل فرشتگان صحبت می‌کنه، پس به نظرم لازمه که اونها رو جدی بگیریم. و توجه به ماهیت فرشتگان و عملکرد فرشتگان، در کلیسای اولیه به موضوع ضروری بزرگی تبدیل شد، به خاطر ارتداد اولیه‌ای که ایجاد شد، بعضی‌ها فرض کردند که عیسی یک فرشته بود.

اینکه او بیشتر از یک انسان و کمتر از خدا بود- اینکه او یک وجود مافوق طبیعی بود؛ در واقع یک فرشته بود. و در ابتدای کتاب عبرانیان، نویسنده‌ی عبرانیان، این پیش فرض درباره‌ی عیسی رو به چالش می‌کشه. اجازه بدید آغاز باب اول عبرانیان رو براتون بخونم. "خدا که در زمان سلف به اقسام متعدد و طریق‌های مختلف بوساطت انبیا به پدران ما تکلم نمود، در این ایام آخر به ما بوساطت پسر خود متکلم شد که او را وارث جمیع موجودات قرار داد و بوسیله او عالم‌ها را آفرید؛ که فروغ جلالش و خاتم جوهرش بوده و به کلمه قوت خود حامل همه موجودات بوده، چون طهارت گناهان را به اتمام رسانید، به دست راست کبریا در اعلی علیین بنشست، و از فرشتگان افضل گردید، بمقدارآنکه اسمی بزرگتر از ایشان به میراث یافته بود."

و مباحثه ادامه پیدا می‌کنه: "زیرا به کدامیک از فرشتگان هرگز گفت که «تو پسر من هستی. من امروز تو را تولید نمودم» و همینطور «من او را پدر خواهم بود و او پسر من خواهد بود»؟ و هنگامی که نخست‌زاده را باز به جهان می‌آورد می‌گوید که «جمیع فرشتگان خدا او را پرستش کنند».

پس نویسنده‌ی عبرانیان اینجا می‌گه بعیده که فرشته باشه، حتی فرشتگان از خدا فرمان یافتند که مسیح رو پرستش کنند. و او ادامه می‌ده و تشابهات و تضادهای بیشتری رو بیان می‌کنه. در آیه‌ی 13: "و به کدامیک از فرشتگان هرگز گفت: «بنشین به دست راست من تا دشمنان تو را پای انداز تو سازم»؟ آیا همگی ایشان روح‌های خدمت‌گذار نیستند که برای خدمت آنانی که وارث نجات خواهند شد، فرستاده می‌شوند؟" حالا ما اینجا یک سرنخی از ماهیت فرشتگان و کارشون بدست میاریم. اونها اینجا توسط نویسنده‌ی عبرانیان به عنوان روح‌های خدمتگذار تعریف شدند. یعنی موجوداتی خلاق هستند، اما روح‌های مخلوقند، که یعنی بدن طبیعی ندارند. یا حداقل جوهرشون بیشتر سماوی هست تا تراکم جسم که ما به عنوان موجودات انسانی از اون لذت می‌بریم. چون گاهی اوقات، وقتی کتاب‌مقدس درباره‌ی روح صحبت می‌کنه، منظورش ضرورتاً چیزی نیست که کاملاً غیرجسمانی هست، بلکه درباره‌ی دود و باد و چیزهایی مثل این صحبت می‌کنه که می‌دونیم در ذرات جسمانی شرکت دارند، اما تراکم ندارند که می‌تونند روح نامیده بشن.

اما به هرحال، اونها مخلوقات هستند. فرشتگان و دیوها به طور یکسان، مخلوقند. اونها با خدا برابر نیستند. و اولین تکلیفشون اینه که خدمت کنند. حالا ما طریق‌های متعددی رو می‌بینیم که فرشتگان به عنوان خدمت‌گزار در کتاب‌مقدس عمل می‌کنند. اول از همه، فرشتگانی هستند که به طور خاص به منظور خدمت در حضور مستقیم خدا خلق شدند. مثلاً ما در باب شش اشعیا با این اصطلاح توصیفی – یا رویداد توصیفی – روبرو می‌شیم که سرافین تخت خدا رو احاطه کردند و با یک آهنگ متناوب می‌سرایند: "قدوس، قدوس، قدوس". و حتی توصیف ظاهرشون هم به ما داده شده: اینکه اونها سه جفت بال دارند، دو تا از اونها- دو بال برای پوشوندن چشمانشون، دو بال برای پوشوندن پاهاشون و دو بال برای پرواز کردن بکار میره.

اما عملکردشون اینه که بخشی از دربار آسمانی باشند. با لشکر آسمانی همراهی کنند که ما درباره‌ی فرشتگان و رئیس فرشتگان می‌شنویم که نشون‌دهنده‌ی یک سلسله مراتب، ترتیب اقتدار در عالم فرشتگانه. اما به هرحال درمی یابیم که سرافین در حضور مستقیم خدا خدمت می‌کنند. می‌تونند هر روزه حضور خدا رو مشاهده کنند.

دوماً، ما غوغای فعالیت‌هایی رو در مورد فرشتگان در عهدجدید می‌بینیم که به طور خاص به مسیح اشاره می‌کنند. اول فرشتگان بودند که تولد قریب‌الوقوع عیسی رو اعلام کردند. جبرئیل فرشته فرستاده شد تا اول تولد یحیی تعمید دهنده رو اعلام کنه و بعد به مریم، تولد عیسی رو اعلام کنه. فرشتگان در زمینی در خارج از بیت لحم اعلام کردند که "خدا را در اعلی علیین جلال و بر زمین سلامتی و در میان مردم رضامندی باد" و غیره. دوباره، تولد عیسی رو به شبانان در خارج از بیت لحم اعلام کردند. بعد می‌بینیم که فرشتگان ظاهر میشن تا بعد از اینکه عیسی در بیابان متحمل 40 روز وسوسه‌ی شیطان شد، به او خدمت کنند. و یکی از چیزهای عجیب درباره‌ی این عبارت این بود که یکی از وسوسه‌های شیطان برای عیسی در اون موقعیت این بود: او گفت: "برو و از کنگره هیکل بپر، چون کتاب‌مقدس میگه [در مورد پسر خدا یا مسیح]، خدا در این مورد به فرشتگانش حکم می‌کنه که مبادا پایت به سنگی برخورد کند."

پس شیطان به عیسی می‌گه: "بذار ببینیم که آیا واقعاً پسر خدا هستی. از بالای هیکل بپر و ببین که آیا فرشتگان تو رو می‌گیرند." و عیسی گفت، اما کتاب‌مقدس این رو هم می‌گه که خداوند خدای خود را تجربه مکن. خدا به من پیغامی داده، خدا به من یک کاری داده. من نباید از کنگره‌ی هیکل بپرم تا اینو آزمایش کنم. پس نکته اینه که شیطان، در رابطه با حقانیت کلام خدا درباره‌ی مراقبت فرشتگان از عیسی، او رو به چالش کشید. و عیسی به این وسوسه پاسخ نمیده. ولی بعد از اینکه عیسی با موفقیت با وسوسه‌های شیطان مخالفت کرد و شیطان او رو ترک کرد، اولین اتفاقی که برای عیسی افتاد چی بود؟ در اناجیل به ما گفته شده که بلافاصله فرشتگان ظاهر شدند و بعد از آزمایش سخت عیسی، به او خدمت کردند. در طول خدمت زمینی‌اش، وقتی دستگیر شد که مصلوب بشه، اظهار کرد که اقتدار داشت لشکر فرشتگان رو صدا کنه که پایین بیان و او رو نجات بدن، یادآوری روایت عهدعتیق در مورد شاگرد ایلیا که در دوتان بود، اگه یادتون باشه، وقتی دشمنان ارابه‌هایی رو برعلیه او فرستادند و دید که آسمان پُر از ارابه‌هایی بود که الیشع رو احاطه کرده بود و اونها او رو از دست این دشمنان نجات می‌دادند.

دوباره، فرشتگان برای چشمان غیر مصلح، نادیدنی بودند. چنانکه او به خادمش گفت- او در دعاش برای خادمش گفت: "چشمان او را بگشا تا ببیند و دید که اطرافش این لشگر فرشتگان بودند." پس اکثراً، فرشته‌ها نادیدنی هستند. اما می‌تونند ظاهر بشن، همونطور که گهگاهی در طول خدمت زمینی عیسی ظاهر شدند. و در این خدمت زمینی، دوباره رستاخیز عیسی توسط فرشتگان بر سر قبر اعلام شد. صعود عیسی به آسمان با حضور فرشتگان اعلام شد و به ما گفته شده که در بازگشت مسیح، او با فرشتگانش در جلال خواهد آمد. پس ما در سراسر کتاب‌مقدس می‌بینیم که فرشتگان به مقدسین خدا خدمت می‌کنند، اما مخصوصاً به عیسی خدمت می‌کنند.

و سوماً، عملکرد سوم خدمتشون که قبلاً به اون اشاره کردم، اینه که اونها پیام‌آورند. در واقع کلمه‌ی آنگِلوس، به تنهایی یعنی پیام آور. چون عملکرد اولیه‌ی فرشتگان در عهدجدید که ما می‌بینیم، اینه که خبرهای خدا رو اعلام کنند و درباره‌ی این رویدادهای شگفت انگیز که قراره اتفاق بیفته، به دنیا خبر بِدن. همچنین به ما گفته شده که بعضی‌ها نادانسته از فرشتگان پذیرایی کردند. چنانکه فرشتگانی که در عهدعتیق به شکل انسان ظاهر شدند، بلافاصله به عنوان میهمانانی از عالم فرشتگان یا پیام آوران خدا شناسایی نشدند. اما اونها حتی تا به امروز، در خطرات بزرگ به خدمتشون به مقدسین ادامه میدن.

حالا، فراتر از عالم فرشتگان، باید به طور خاص به عالم فرشتگان سقوط کرده بپردازیم، چون همونطور که آدم و حوا در ابتدا در نیکویی و قدوسیت آفریده شدند، فرشتگان هم نیکو آفریده شدند، اما بخشی از عالم فرشتگان با لوسیفر سقوط کرد، و لوسیفر، رئیس کل فرشتگان در این دسته‌ی فرشتگان سقوط کرده و دنیای دیوها شد -عالم دیوها- این عالم فرشتگان کوچکتری هست که تحت اقتدار رئیس فرشتگان سقوط کرده هست، یعنی خودِ شیطان.

حالا یکی از چیزهایی که درکش برای مسیحیان بسیار مهمه، اینه که شیطان خدا نیست. ما دوگانه نیستیم که به دو قدرت برابر و مخالف اعتقاد داشته باشیم، یکی خوب، یکی بد؛ یکی نور، یکی تاریکی. شیطان یک مخلوقه. او قدرت خدا رو نداره. نمی‌تونه کارهایی رو انجام بده که فقط خدا می‌تونه بکنه. اما بیشتر از انسان‌ها قدرت و مکر و حیله داره. پس او قوی‌تر از ماست، اما خیلی ضعیف‌تر از خداست. برای همین، مثلاً کسی که روح‌القدس در او ساکنه، نباید بترسه که یک دیو در او ساکن بشه یا توسط یک دیو تسخیر بشه، چون کسی که در شماست، بزرگتر از کسیه که در این دنیاست.

در رابطه با قدرت مکارانه‌ی شیطان به ما هشدار داده شده، همونطور که پطرس در تکبرش فرض کرد که می‌تونه در برابر وسوسه بایسته، وقتی عیسی به او اعلام کرد که به زودی او رو انکار می‌کنه. پطرس گفت: "هرگز، من هرگز چنین کاری رو نمی‌کنم،" و عیسی چی گفت؟ "ای شمعون، ای شمعون، اینک شیطان خواست تو را چون گندم غربال کند، لیکن من برای تو دعا کردم". به عبارت دیگه، تو مانع نیستی؛ تو برای شیطان یک مشکل نیستی.

شیطان خیلی قدرتمندتر از توست، شمعون، او می‌تونه مثل گندم تو رو غربال کنه. تو برای او یک تکه کیک هستی. ولی همزمان کتاب‌مقدس به ما می‌گه اگه با شیطان مقابله کنیم، او از ما خواهد گریخت. و دوباره، او که در ماست، بزرگ‌تر از آن است که در دنیاست.

تصاویر متفاوتی برای شیطان بکار رفته. به ما گفته شده که او مثل شیری غران می‌گرده و به دنبال اینه که کسانی رو که می‌خواد بدَره. و من این دو تصویر دوقلو رو در ذهنم می‌بینم؛ این شیر غران، خشمگینه. ترسناکه. من می‌بینم که وقتی کسیکه خدای روح‌القدس رو داره، با این شیر مقابله می‌کنه، او دُمش رو لای پاش می‌گذاره و می‌دوه و میره.

پس یکی از اشتباهات بزرگی که در زمان ما مرتکب می‌شن، نسبت دادن قدرت خیلی زیاد به شیطانه، انگار او خودِ خداست. اما فعالیت‌هاش از طریق مطالعه‌ی اسامیش و اعمالش در کتاب‌مقدس شناخته شده. او وسوسه کننده هست. او فریب دهنده هست. او متهم کننده هست. ما باید مواظب این باشیم. چون اگرچه همه‌ی ما آگاهیم که یکی از چیزهای مورد علاقه‌ی شیطان اینه که وسوسه کننده باشه، انسان‌ها رو اغوا کنه که گناه کنند و حتی در پی این بود که باعث بشه مسیح در طول وسوسه‌ی بیابان سقوط کنه. اما در زندگی مسیحی، شیطان یک عمل دیگری رو بکار می‌بره که شاید بیشتر از وسوسه تکرار بشه.

و اون هم اتهام هست؛ وقتی شیطان میاد و شما رو به گناهتون متهم می‌کنه. وقتی شاید واقعاً مقصر باشید، اما او سعی می‌کنه شما رو مأیوس کنه، به جای اینکه به توبه سوق بده. چون اگرچه ما نسبت به گناهانی که شیطان توجه ما رو بهش جلب می‌کنه مقصریم، اما پاسخ تقصیر ما، همیشه توسط شیطان مخفی شده.

او تمایل داره که ما خودمون رو نابود کنیم، درجاییکه مسیح ما رو به بخشش و فدیه دعوت می‌کنه. آخرین چیزی که می‌خوام درباره‌ی شیطان هشدار بدم، اینه که شخصیت او بر اساس عهدجدید، دگردیس شده هست. یعنی او می‌تونه طوری ظاهر بشه که ما در فلسفه بهش می‌گیم "ساب‌اسپیسیز بونای" – با کمک‌ها و رهنمودهای نیکو.

به نظرم باید این تفکر درباره‌ی او به عنوان یک تصویر مضحک شیطانی رو که می‌بینیم، کنار بگذاریم، چون شیطان این توانایی رو داره که خودش رو به فرشته‌ی نور تبدیل کنه. این فریبندگی اوست؛ اینکه او به شکل زشتی به سراغ ما نمیاد، بلکه با نقل قول از کتاب‌مقدس میاد، پرهیزکار ظاهر میشه، ظاهراً پاکه، باعث می‌شه ما برعلیه کلام خدا عمل کنیم.


آر. سی. اسپرول
آر. سی. اسپرول
دکتر آر. سی. اسپرول بنیانگذار خدمات لیگونیر، اولین کشیش جهت موعظه و تعلیم در کلیسای سنت اندرو در سنفورد ایالت فلوریدا و اولین رئیس دانشگاه الهیات ریفورمیشن بایبل کالج بود. ایشان نویسنده‌ی بیش از یک‌صد جلد کتاب، از جمله قدوسیت خدا بوده است.