درس ۶: انتقال گناه
3 فوریه 2020درس ۸: مسیحِ کتاب مقدس
3 فوریه 2020درس ۷: عهدها
یکی از موضوعات اصلی که در کتاب عبرانیان در عهدجدید پیدا میکنیم، برتری مسیحه، و مخصوصاً عملکردش در نقشی که به عنوان بزرگترین کاهن اعظم ماست. وقتی نویسنده دربارهی عظمت عیسی از این لحاظ صحبت میکنه، بین عهدی که خدا از طریق موسی با قومش بست و عهدجدیدی که اکنون به واسطهی پسرش عیسی مسیح بسته شده، تشابهات و تضادها رو بیان میکنه.
و ما در باب هشتم عبرانیان این کلمات رو در آیهی 3 میخونیم: "زیرا که هر رئیس کهنه مقرر میشود تا هدایا و قربانیها بگذراند؛ و از این جهت واجب است که او را نیز چیزی باشد که بگذراند. پس اگر بر زمین میبود، کاهن نمیبود چون کسانی هستند که به قانون شریعت هدایا را میگذرانند. و ایشان شبیه و سایه چیزهای آسمانی را خدمت میکنند، چنانکه موسی ملهم شد هنگامی که عازم بود که خیمه را بسازد." و بعد در آیهی 6: "لکن الان او خدمت نیکوتر یافته است، به مقداری که متوسط عهد نیکوتر نیز هست که بر وعدههای نیکوتر مرتب است." بعد نویسنده ادامه داده و توضیح میده که چطوری عهدجدید، عهدی بهتر از عهد قدیمه و حالا عهد قدیم رو از کار افتاده میدونه.
اما ما در این متن متوجه میشیم که عهدجدید به عنوان عهد بهتر در نظر گرفته شده، نه تنها به خاطر اینکه ما واسطهای بهتر از موسی داریم، بلکه چون وعدهی بهتری داریم. و این مهمه، چون برای ما اطلاعات و دانشی رو دربارهی ماهیت این عهدها باز میکنه. و میبینیم که اگه ساختار یا چارچوب اولیهای برای بازگشایی کامل نقشهی فدیه در کتابمقدس هست، این ساختار یا چارچوب از لحاظ مفهوم عهد بیان شده. ما دربارهی انواع عهدها در تاریخ کتابمقدس میخونیم.
عهدی که خدا با آدم و حوا بست، که معمولاً عهد آدم مینامیم. عهدی هست که خدا با نوح بست، جایی که خدا رنگین کمانش رو به عنوان نشانهی این عهد در آسمون قرار میده که ما اون رو عهد نوح مینامیم و بعد خدا وارد عهدی با ابراهیم میشه، عهد ابراهیم که با نسل او، اسحاق و یعقوب و الی آخر تجدید میشه. اما معمولاً وقتی به عهد قدیم فکر میکنیم، در اصل به عهدی فکر میکنیم که خدا از طریق موسی در کوه سینا با اسرائیل بست و این معمولاً عهد موسی یا عهد سینایی نامیده میشه، چون در کوه سینا پایه گذاری شد.
حالا، عهد چیه؟ خُب، اساساً عهد یک توافق بین دو یا چند نفره و این توافق عمدتاً و در اصل بر اساس یک وعده هست و این چیزیه که در این متن از عبرانیان که چند لحظه پیش خوندم، متوجه میشیم، اینکه بخشی از دلیل برتری عهدجدید اینه که وعدهی بهتری در مقایسه با عهدعتیق داره.
حالا ما وعدههای عهد رو میبینیم که خارج از کتابمقدس هستند، تقریباً در هر عرصهی زندگی انسان هستند. وقتی ما وارد رابطهی استخدامی با یک کارفرما میشیم، اگه چیزی رو داشته باشیم که قرارداد صنعتی مینامیم، وقتی دو طرف این عهد به توافق میرسند و بین دو طرف توافق برقرار میشه، وعدههای خاصی توسط کارفرما و کارمند ارائه میشه.
و ما ساختار ازدواج رو میبینیم که بر اساس این مفهوم عهد هست جایی که وعدهها بین دو نفر ایجاد میشه و اونها با عهدها و سوگندهای مقدس در حضور خدا مهر میشن و الی آخر. حتی دولت ملی ما بر اساس مفهوم عهد یا توافق بین کسانی هست که حکومت میکنند و کسانیکه تحت حکومت قرار میگیرند. پس وعدههایی در هر عهد هست و ما درک میکنیم که یک عهد در دنیای باستان، علاوه بر وعدهها، همیشه قید و شرطها یا قوانینی داشت که بخشی از توافق بود. یعنی وعدهها با این شرط بود که قید و شرطهای خاصی انجام بشه. و بعد این وعدهها، همونطور که گفتم، با سوگند و عهدها و مراسم گوناگون و آیینها همراه بود که واقعیت این وعده رو نشون میداد. حالا این برای درکمون از مسیحیت کتابمقدسی خیلی مهمه، چون با در نظر گرفتن همهی جوانب، کل زندگی مسیحی ما بر اساس اعتماد یا ایمان به یک وعده هست. یعنی وعدهی خدا برای فدیهی ما از طریق شخص و کار عیسی.
به طرز بسیار واقعی، از لحاظ عهد، کاری که خدا برای قومش کرده، اینه که کلامش رو به ما داده. و به نظرم در عهدجدید عجیبه که وقتی مسیح میاد، توسط یوحنا در انجیلش به عنوان کسی معرفی شده که کلمه رو مجسم میکنه. خدا کلام وعدهاش رو فقط اعلام نمیکنه، بلکه این وعده در کلمه که مسیحه، مجسم شده.
پس هیچ راهی نیست که بتونیم بر اهمیت این ساختار عهد برای درکمون از ایمان مسیحی بیش از حد تأکید کنیم. حالا اگه به کتابمقدس نگاه کنیم و بدون این عهدهای خاصی که من با آدم و نوح و موسی و ابراهیم و الی آخر ذکر کردم، به طور کلی، ما دربارهی سه نوع عهد صحبت میکنیم که در صفحات کتابمقدس ظاهر میشه.
و این سه عهد اصلی رو اول از همه، عهد فدیه مینامیم، دوم عهد اعمال و سوم عهد فیض. حالا، سردرگمیهای زیادی دربارهی این اصطلاحات هست و یکی از چیزهایی که میخوایم امروز انجام بدیم، اینه که سعی کنیم بعضی از سوء تفاهماتی رو که اخیراً دربارهی این مفاهیم هست، شفاف کنیم.
این روزها به نظر میرسه که خیلی کم در کلیسا دربارهی عهد اول میشنوید، که عهد فدیه هست، اما من متوجه شدم که این یکی از هیجان انگیزترین مفاهیم در الهیات نظاممنده. عهد فدیه به عهدی اشاره نمیکنه که خدا با موجودات انسانی میبنده. این عهدی نیست که خدا با ما میبنده، بلکه عهدی هست که خدا با خودش میبنده.
یعنی توافق عهدی که در ابدیت بین سه شخص الوهیت اتفاق میافته. و درک این خیلی مهمه، چون در مکاشفهی کتابمقدسی از نمایش فدیه، عمل هر سه شخص الوهیت رو میبینیم. خلقت به تنهایی یک عمل تثلیثی هست.
به ما گفته شده که خدای پدر دنیا رو به وجود میاره ولی وقتی از فضای تهی و تاریکی، نظم و ترتیب رو به وجود میاره، این به خاطر روح خدا که سطح آبها رو فراگرفته بود و چیزها رو به وجود میاورد، انجام شد. ولی عهدجدید مملو از اشاراتی به مسیحه که نمایندهای هست که پدر از طریق او همه چیز رو خلق کرد.
همه چیز به واسطهی او آفریده شد و به غیر از او چیزی از موجودات وجود نیافت. پس خلقت، مربوط به حضور و اشتغال پدر، پسر و روحالقدسه. و به همین ترتیب، وقتی به مفهوم فدیه نگاه میکنیم، میبینیم که این هم یک عمل تثلیثی هست. ما گاهی اوقات در الهیات یک تمایز قائل میشیم، که به عنوان تمایز کارکردی یا تمایز عملی در بین اعضای اولوهیت دربارهی اون صحبت میکنیم. پدر برای نقشهی نجات پیشقدم میشه. ما با پدر برای حکم ابدی برگزیدگی و اهداف و نقشهی او برای نجات متحد میشیم. و پدر، پسر رو به جهان میفرسته تا در خدمتش، فدیه رو برای ما انجام بده. و بعد از اینکه پسر فدیه رو برای ما انجام داد، هنوز باید این فدیه در زندگی شخصی ما بکار بره. من چطوری از کار مسیح بهرهمند بشم؟
این چطوری من رو یک شخص فدیه شده میکنه؟ خب، این اتفاق نمیافته، مگر اینکه از طریق عمل و خدمت روحالقدس خدا در من بکار بره، که به من تولد تازه میده، مرا از مرگ روحانی به حیات روحانی احیا میکنه و ایمان رو در دلم ایجاد میکنه. روح، منو تقدیس میکنه و روح در آسمان، من رو جلال خواهد داد. پس کل عمل فدیه، کل این عملیات شامل سه شخص تثلیثه که با توافق عمل میکنند.
من یادمه که وقتی سالها پیش در دانشکدهی فوق لیسانس بودم، یک مباحثه در بین الهیدانان آلمانی ایجاد شد که مباحثهی اونستِمون نامیده میشد که فرض میکرد تعلیم کتابمقدس نشون میده که چالشی بین پدر و پسره که در اون کاری که مسیح در خدمت زمینیاش انجام داد، پدر رو اغوا کرد یا باعث شد که از خشم و دشمنی نسبت به نژاد بشر کنارهگیری کنه.
و البته این یک انحراف جدی از ادراک کتابمقدسی دربارهی نحوهی اجرای فدیه هست. چون عهد فدیه نشون میده که از ازل، پدر و پسر و روحالقدس دربارهی این موضوع، نجات انسانها در توافق کامل بودند. پس مثل این نبود که پسر با بی میلی به این دنیا اومد. بلکه پسر خشنود بود که نقشهی پدر رو انجام بده و تجسم پیدا کنه.
و ما اینو حتی به طور زنده در چالشی میبینیم که خدا-انسان در شب کفارهاش در جتسیمانی داشت، وقتی مسیح در باغ دعا میکنه و به خاطر مصائب و درد جانکاهش، عرق به صورت خون از او میچکید، میگه: "این پیاله را از من بگردان، لیکن نه به خواهش من بلکه به ارادهی تو". پس او در اینجا میگه اگه راه دیگه ای هست، بیا این کار رو بکنیم، اما پدر، در نظر داشته باش که من 100% با تو هستم، با ارادهی تو موافقم. پس در زیربنای کلّ ساختار عهدی نجات، اول از همه، عهد ازلی در خود الوهیت هست.
حالا وقتی دربارهی عهد اعمال و عهد فیض صحبت میکنیم، در اینجا با سوء تفاهمات و سردرگمیهای زیادی مواجه میشیم. به طور سطحی، این تمایز به فرق بین توافق یا رابطهای اشاره میکنه که خدا با آدم و حوا قبل از سقوط داشت و بعد توافقی که خدا با نسل آدم بعد از سقوط داره. عهد فیض- ببخشید، عهد اعمال به شرایط اولیه اشاره میکنه که آدم و حوا در اون آفریده شدند. جاییکه اونها در جایگاه آزمایشی قرار گرفتند. جاییکه خدا فرامین، قید و شرطهای خاصی رو بهشون میده، وعدههای خاصی بهشون میده. چیزی که در مقابل آدم و حوا قرار میگیره، وعدهی حیات ابدیه. و این توسط درخت حیات در باغ عدن نشون داده شده یا به طور نمادین نشون داده شده، ولی همزمان قید و شرطهایی هست و شرط اصلی اینه که اونها نباید از درخت معرفت نیک و بد بخورند. پس در عهد اعمال میبینیم که سرنوشت نژاد بشر بر اساس عمل تعیین و مشخص میشه، بر اساس عمل آدم و حوا در رابطه با اطاعت یا نااطاعتی اونها از شرایط عهد.
اگه از این دورهی آزمایشی عبور کنند، اگه اطاعت کنند، اگه اعمالشون خوب باشه، در این صورت به جایگاه ابدی متبارکی وارد میشن. اگه مطابق شرایط این عهد عمل نکنند، در این صورت خواهند مُرد و به همراه نسلشون به سوی نابودی میرن، پس کل اساس رابطه با خدا و موجودات انسانی، در اینجا بر اساس اعمال پایه گذاری میشه.
و البته در کتابمقدس میخونیم که آدم و حوا به طرز بسیار بدی در این آزمون، این دورهی آزمایشی شکست خوردند. اونها از این توافق و شرایط و قیود عهد تخطی کردند و درنتیجه دنیا رو به نابودی کشوندند. حالا چیزهایی هست که باید اینجا در نظر داشته باشیم.
گاهی اوقات وقتی به فدیه شدن یا نجات یافتن فکر میکنیم، کاری که برای ما انجام شده اینه که فردوس دوباره بدست اومد. ما دیدیم که آدم و حوا جایگاهشون رو در فردوس از دست دادند و ما از طریق مسیح فدیه میشیم. و مردم میگن: "آه، پس ما به فردوس برمی گردیم."
نه، نه، نه. ما باید درک کنیم که کاری که در فدیهی ما انجام شد، صرفاً بازگشت به جایی نیست که آدم و حوا قبل از سقوط در اونجا بودند، بلکه ارتقا به جایگاهیه که اگه اونها در اطاعت از شرایط عهد موفق میشدند، به اونجا دست مییافتند. پس این نیست که مسیح برای ما این امکان رو فراهم میکنه که به جایگاه بیگناهی برگردیم و بعد باید دوباره از دورهی آزمایشی عبور کنیم و شاید دوباره اونو از دست بدیم. بلکه دوباره سردرگمی دوم در اینجا اینه که چون این عهد، عهد اعمال نامیده شده و دیگری عهد فیضه، معمولاً فکر میکنیم که این عهد اول هیچ فیضی در خودش نداره.
اما در نظر داشته باشید که برای اینکه خدا وارد هر عهدی با یک موجود بشه، به ما وعده یا هر چیزی رو تحت هر شرایطی بده، این خودش عمل فیضه، چون خدا به خاطر خلقتش نیازمند این نیست که به مخلوقاتش وعدهی چیزی رو بده. وقتی او ما رو خلق میکنه، ما تحت الزام هستیم، نه خالق؛ پس اینکه او حتی حیات ابدی رو به ما عرضه میکنه یا وعده میده و این سعادت متبارک بودن که به آدم و حوا عرضه میکنه، در واقع عمل فیضه. پس نکته اینه که عهد اعمال به تنهایی در فیض یافت میشه.
اما به هرحال، هنوز این تمایز یک تمایز معنا داره و دلیلش اینه که وقتی عهد اعمال شکسته میشه و زیر پا گذاشته میشه، اگه این پایان کار نباشه (و همهی ما فقط هلاک نمیشیم) و خدا فرصت جدیدی به ما میده که فدیه بشیم و او فرزندانش، آدم و حوا رو نگه میداره و اونها رو با وجود سقوطشون فدیه میکنه، او بر اساس یک وعدهی جدید این کار رو میکنه، وعدهای که بر فیض تمرکز میکنه، چون این وعده هست که اونها توسط کسی دیگه فدیه خواهند شد.
این وعده، وعدهی فدیه توسط مداخلهی خدا در کار مسیحه. حالا اینجا سردرگمی واقعاً سنگین میشه. کتابمقدس به ما میگه با فیض نجات یافتیم و ما اینو درک میکنیم. و این فیض ظاهر شده، چون ما از طریق شخص و عمل مسیح نجات یافتیم. و کاری که مسیح برای نجاتمون میکنه، اینه که او مدافع ما میشه. او جانشین ما میشه.
او در عهدجدید به عنوان آدم جدید یا آدم آخر یا آدم دوم معرفی شده. کسی که حالا وارد جهان میشه و خودش رو تحت الزامات و قیود عهد اولیهی اعمال میگذاره. به عنوان این آدم جدید، او به شرایطی برمیگرده که آدم و حوا در فردوس داشتند. و این البته در تجربهی بیابان عیسی نشون داده میشه که او 40 روز وسوسه از جانب شیطان رو تجربه میکنه. اما این پایان کار نیست.
در کل زندگیش، او در برابر این وسوسه قرار میگیره و برای همین تأکید میکنم و به تأکیدم ادامه خواهم داد که ما نه تنها به واسطهی مرگ مسیح، بلکه به واسطهی زندگی مسیح نیز نجات یافتیم، چون در زندگی کامل او در اطاعت، مسیح همهی شرایطی رو که در عهد اولیهی اعمال بیان شده، به تحقق میرسونه، پس با در نظر گرفتن همهی جوانب میبینیم که ما به واسطهی اعمال نجات یافتیم.
شما میگید: "یک لحظه صبر کن. من فکر کردم ما عادل شمردگی فقط به واسطهی ایمان رو تعلیم میدیم." بله. اما عادل شمردگی فقط به واسطهی ایمان یعنی عادل شمردگی فقط به واسطهی ایمان به مسیح، چون فقط مسیح عهد اعمال رو به تحقق رسوند. ما همچنان به واسطهی اعمال نجات یافتیم، اما نه به واسطهی اعمال خودمون، بلکه به واسطهی اعمال مسیح، پس عهد فیض، عهد اعمال رو باطل نمیکنه؛ بلکه برعکس، شرایط عهد اعمال رو به تحقق میرسونه.
من اخیراً در کلیسا دربارهی صلیب سخنرانی میکردم و گفتم که گاهی اوقات مردم فکر میکنند که عهدعتیق تماماً دربارهی عدالت و خشم خداست و عهدجدید تماماً دربارهی رحمت و فیض و محبت خداست. و به مردم یادآوری کردم که واضحترین نمونه در کتابمقدس دربارهی خشم خدا و عدالت خدا، در عهدعتیق نیست، بلکه در عهدجدیده- این در صلیب یافت میشه.
چون در اینجا خشم خدا بر مسیح فرو ریخت و عدالت خدا کاملاً و تماماً در این عمل اجرا شد، ولی این عملی که عدالت خدا رو نشون میده، همزمان واضحترین نمونه از فیض خداست که در کتابمقدس پیدا میکنیم، چون این خشم رو کس دیگهای دریافت کرد. این توسط جانشین ما دریافت شد که خودش رو تسلیم شرایط عهد اول کرد و همهی این الزامات رو برای همهی کسانیکه به او ایمان میارن، انجام داد.
پس اگرچه تشخیص عهد فیض و عهد اعمال مهمه، اما اینها دست به دست هم میدن و با هم وعدههای خدا رو از ازل به تحقق میرسونند.