درس ۳۷: تعلیم عیسی، مَثَل‌ها - خدمات لیگونیر
درس ۳۶: اولین گفته‌های عیسی و خدمت عمومی‌
14 جولای 2022
درس ۳۸: تفسیر مَثَل‏‌ها
14 جولای 2022
درس ۳۶: اولین گفته‌های عیسی و خدمت عمومی‌
14 جولای 2022
درس ۳۸: تفسیر مَثَل‏‌ها
14 جولای 2022

درس ۳۷: تعلیم عیسی، مَثَل‌ها

وقتی به باب هفتم انجیل یوحنا نگاه می‌کنیم، عبارت مختصری رو داریم که به نظرم جالبه که در مورد نحوه‌ی نشون دادن عیسی به عنوان معلم، به ما بینش و بصیرت میده.

بعضی از کسانیکه به دنبال عیسی رفتند، درباره‌ی هویتش از او سؤال کردند، و در آیه‌ی چهل از باب هفت، این کلمات رو میخونیم: "آنگاه بسیاری از آن گروه، چون این کلام را شنیدند، گفتند: «در حقیقت این شخص همان نبی است.» و بعضی گفتند: «او مسیح است.» و بعضی گفتند: «مگر مسیح از جلیل خواهد آمد؟ آیا کتاب نگفته است که از نسل داود و از بیت‌لحم، دهی که داود در آن بود، مسیح ظاهر خواهد شد؟»

پس درباره‌ی او در میان مردم اختلاف افتاد. و بعضی از ایشان خواستند او را بگیرند و لکن هیچکس بر او دست نیانداخت. پس خادمان نزد روسای کهنه و فریسیان آمدند. آنها بدیشان گفتند: «برای چه او را نیاوردید؟» خادمان در جواب گفتند: «هرگز کسی مثل این شخص سخن نگفته است!»

در یک موقعیت دیگه، پاسخ کسانی رو می‌خونیم که برای دستگیری عیسی فرستاده شدند و درباره‌ی او گفتند: "این مرد مثل کاتبان و فریسیان صحبت نمی‌کنه، بلکه مانند کسی که اقتدار داره." حالا کلمه‌ای که "اقتدار" ‌ترجمه شده، کلمه‌ی "اِکسوسیا" هست که گاهی اوقات "اقتدار" ‌ترجمه شده و گاهی اوقات "قدرت".  و به طور تحت اللفظی، این کلمه مفهوم متفاوتی داره.

پیشوند "اِکس" رو داره که می‌دونیم به معنای "برگرفته از" یا "از" هست و وجه وصفی فعل "بودن" رو داریم. پس مفهوم تحت‌اللفظی کلمه‌ی "اِکسوسیا" که "اقتدار" ‌ترجمه شده، "بودن یا ماهیت" هست.

پس به طور تحت اللفظی، وقتی میگن عیسی با "اِکسوسیا" صحبت کرد، یعنی سبُک یا بیهوده سخن نگفت، کلماتش ناچیز نبود، بلکه با محتوایی مقتدرانه سخن گفت؛ از ماهیت مطالب سخن گفت.

حالا در اوایل باب هفت، عیسی درباره‌ی تعلیم خودش این رو نشون داد، وقتی در آیه‌ی شانزده گفت: «تعلیم من از من نیست، بلکه از فرستنده‌ی من. اگر کسی بخواهد اراده‌ی او را به عمل آرد، درباره‌ی تعلیم خواهد دانست که از خدا است یا آنکه من از خود سخن می‌رانم."

حالا یکی از چیزهایی که تصورات ما رو در حال بررسی زندگی و خدمت عیسی جلب می‌کنه، در واقع، تعلیم او هست، نه فقط محتوا که به اندازه‌ی کافی فوق العاده هست، بلکه شیوه و سبک تعلیمی‌که عیسی بکار برد. حتی کسانیکه مسیح رو به عنوان مسیحا یا پسر خدای زنده نمی‌پذیرند، عبارات تحسین آمیزی رو درباره‌ی مهارت آموزشی او بیان کردند. اینجا مردی بود که به وضوح استاد بود.

و شاید عیسی به خاطر تسلطش بر گونه‌ی ادبی مَثَل‌ها بسیار معروف بود و من میخوام تا چند لحظه دیگه درباره‌ی اون صحبت کنم.

اما مَثَل‌ها یک چیز عادی در کتاب مقدس نیستند، همونطور که برای ما که با انتخاب این سبک تعلیمی ‌عیسی آشناییم، اینطور به نظر میرسه، چون او غالباً از این سبک استفاده می‌کنه. گاهی با مَثَل‌هایی در عهدعتیق مواجه میشیم که احتمالاً معروف‌ترین اونها، مَثَلی هست که ناتان نبی در رویارویی داوود با گناهش بکار برد.

در عهدجدید، مَثَل‌های زیادی از عیسی رو در اناجیل هم‌نظر می‌بینیم، هیچ مَثَلی در انجیل یوحنا نیست، و غیر از اناجیل هم‌نظر، حتی یک مَثَل هم در جای دیگه‌ای از عهدجدید نیست. اما نه تنها عیسی از مَثَل‌ها استفاده می‌کنه، بلکه به فراوانی از اونها استفاده می‌کنه.

حالا اول از همه باید یک لحظه این سؤال رو بپرسیم که مثَل چیه؟ چرا مَثَل اینطور نامگذاری شده؟ مَثَل‌ها چه اهمیتی دارند؟ چرا عیسی با مَثل‌ها صحبت کرد؟ به طور سطحی، شاید جواب این سؤالات نسبتاً آسون باشه، اما با نگاه مجدد، پیچیده‌تر میشه. اول از همه باید فرق بین مثل و تشبیه و استعاره رو تشخیص بدیم، چون اینها یکی نیستند.

ما بارها در نحوه‌ی بیانمون از تشبیه استفاده می‌کنیم. تشبیه، چیزیه که شبیه چیز دیگه هست. شاید بگیم: "فلان شخص مثل هلیکوپتره؛ همیشه دور خودش می‌چرخه." این کاربرد تشبیه هست. عیسی مکرراً از تشبیه استفاده می‌کنه؛ او چی میگه: "این نسل رو باید به چی تشبیه کنم؟" و او میگه: "مثل اینه" یا "مثل اونه".

عیسی مکرراً از استعاره هم استفاده کرد، مخصوصاً در انجیل یوحنا که فهرست "من هستم‌های" معروف، بیانیه‌های "من هستم" رو داریم: "من در هستم که انسان‌ها باید از طریق آن وارد شوند"، "من تاک هستم؛ شما شاخه‌ها"، "من شبان نیکو هستم." حالا معلومه که او به طور تحت‌اللفظی درباره‌ی در بودن یا تاک بودن صحبت نمی‌کرد، بلکه از زبان مجازی به شکل استعاره استفاده می‌کرد.

تصویر یا نوع سخنرانی که بارها در تعلیمش بکار برد، بکارگیری اغراق بود. حالا اغراق، مبالغه‌ی عمدی هست که بکار میره تا بر یک نکته‌ی مهم، تأکید یا تکیه کنه.

در مناظره درباره‌ی خطاناپذیری کتاب مقدس یادمه که یک محقق بسیار محترم، خطاناپذیری کتاب مقدس و مصون از خطا بودن تعلیم عیسی رو مورد سؤال قرار داد، چون عیسی در صحبت درباره‌ی ایمان، یک بار درباره‌ی دانه‌ی خردل صحبت کرد که به درخت بزرگ و پُرباری تبدیل میشه، و گفت دانه‌ی خردل کوچک‌ترین دانه هست. و منتقدان گفتند: "یک لحظه صبر کن. ما انواع دانه‌هایی رو می‌شناسیم که بسیار ریز هستند، که در واقع کوچک‌تر از دانه‌ی خردل هستند، و به لحاظ عینی و واقعی، دانه‌ی خردل واقعاً  کوچک‌ترین دانه نیست."

اما این حمله به قابل اعتماد بودن و اعتبار کتاب مقدس و عیساست، وقتی عیسی به سادگی از این حالت نسبتاً قابل پذیرش سخنرانی استفاده می‌کنه. در جای دیگه، بیانیه‌هایی رو در انجیل پیدا می‌کنیم، همچون: "تمامی ‌کفرناحوم برای شنیدن عیسی بیرون رفتند." به همین طریق گزارش مطبوعات درباره‌ی جمعیتی صحبت میکنه که جمع میشن تا قهرمانی جهانی بیسبال رو جشن بگیرند، و میگن وقتی تیم پیروز از مسابقات جهانی به خانه برگشت، کل شهر به دیدن او رفتند.

حالا کسی فکر نمی‌کنه که این به معنای همه‌ی مردان، زنان، بچه‌ها و افراد علیل یا ناتوان که در واقع از خونه‌هاشون بیرون رفتند تا از تیمی‌که بازگشته، استقبال کنند. این اغراقه، و یک شکل متعارف برای بیان حقیقت.

اما دوباره، همونطور که گفتم معروف‌ترین حالت ارتباطی که با عیسی در ارتباطه، مَثل هست. حالا مثل، کلمه‌ی "مَثل"، از پیشوند "پارا" و "بِل" در پایان تشکیل شده، و در واقع، این کلمه‌ی ‌ترکیبی هست که با این پیشوند ‌ترکیب شده؛ یعنی "در کنارِ" و ریشه‌ی فعلی که منبع ریشه‌ی این کلمه هست، کلمه‌ی یونانی به معنای " انداختن" هست.

پس به طور تحت‌اللفظی، مَثل چیزیه که در کنار چیز دیگه انداخته شده. اما سنت آگوستین وقتی قوانین تفسیر صحیح کتاب مقدس رو به دانشجوهاش یاد می‌داد، گفت سه قانون مهمی‌که باید در تفسیر یک عبارت از کتاب مقدس مورد مشاهده قرار بگیره، این سه تاست: شماره‌ی یک، زمینه؛ شماره‌ی دو، زمینه؛ شماره‌ی سه، زمینه. آگوستین می‌گفت: "این زمینه، زمینه، زمینه هست."

شما این بیانیه رو درباره‌ی سه تا از مهم‌ترین چیزهایی که ارزش مِلک یا دارایی رو تعیین می‌کنه، شنیدید: مکان، مکان، مکان. پس می‌تونیم بگیم سه تا از مهم‌ترین عناصر ارتباط پویا، توضیح، توضیح، توضیحه. حالت اصلی توضیحی که عیسی بکار برد تا در کنار بیانیه‌ها و اظهاریه‌های حقیقت بذاره، مَثَل بود.

حالا مَثَل‌ها می‌تونند کوتاه باشند یا بلند. ما معمولاً مَثل‌ها رو فقط در قالب داستان‌های طولانی در نظر می‌گیریم، مانند مثل پسر گمشده یا مثل سامری نیکو، اما شخص می‌تونه مَثَل خیلی کوتاهی داشته باشه، مِثل: "اگه کوری عصاکِش کور دیگه بشه، هر دو در چاه می‌افتند."

این یک مَثَل هست؛ اساساً یک جمله هست، اما یک مَثَل هست. وقتی به این نوع مَثَل‌های کوتاه‌تر و مختصر‌تر در تعلیم عیسی توجه می‌کنید، می‌بینید که تعداد مَثل‌هایی که در تعلیم او پراکنده شدند، خیلی زیاده. تعداد کمی نیست، چون گاهی اوقات ممکنه اینطور تصور کنیم.

حالا غالباً مَثَل‌ها نقش معما رو دارند، و در تنش‌ها و مشاجرات بکار میرن، و گاهی اوقات، طرح یا شیوه‌ای برای گیر انداختن مخالفان شخص در مناظره هست، و عیسی استاد این کار بود.

یادتونه وقتی او با فریسی‌ها درباره‌ی تفسیر شریعت عهدعتیق بحث می‌کرد، و ده فرمان رو به اونها یادآوری کرد که "خداوند خدای خود را به همه دل و تمامی‌ نفس و تمامی ‌فکر خود محبت نما." و همه‌ی اینها، "همسایه خود را مثل خود محبت نما." فریسیان در این مورد بحث کردند که "همسایه‌ی من کیست؟" بعد پیش عیسی اومدند و گفتند: "خُب، همسایه‌ی من کیست؟"

حالا عیسی می‌تونست مستقیماً و به سادگی جواب بده و بگه: "خُب، کسی که کنار خونه‌تون زندگی می‌کنه یا کسی که در خیابان شما زندگی می‌کنه"، یا می‌تونست بگه: "هر کسی در دنیا، همسایه‌ی شماست." اما نخواست اینطوری به این سؤال جواب بده. او چی کار کرد؟ "خُب، همسایه‌ی من کیه؟"

عیسی گفت: "مردی از اریحا می‌رفت و به دست دزدان افتاد"، بعد در ادامه، داستان سامری نیکو رو میگه. وقتی این داستان رو تموم می‌کنه، با این تصویرسازی عمیق از دل‌سوزی به مخالفانش نگاه می‌کنه و میگه: "اینجا کی به عنوان همسایه عمل کرد؟"

پس می‌بینیم که این چیزیه که عیسی در مشاجره و تَنِش و مناظره بکار برد. حالا یکی از سخت‌ترین چیزهایی که در رابطه با مَثَل‌ها باید بهش رسیدگی کنیم، مربوط به نوعی بیانیه‌ی معمایی هست که در انجیل مرقسه، وقتی عیسی یکی از معروف‌ترین مَثَل‌هاش رو معرفی می‌کنه، مَثَل برزگر.

و ما این داستان رو می‌دونیم که چطور برزگر بیرون رفت که بذر بکاره و دانه روی زمین افتاد، و همه‌ی اینها در نتیجه‌ی اون اتفاق افتاد، اما بعد از اینکه این مَثَل رو اعلام کرد، به کسانیکه بهش گوش می‌کردند، گفت: "هرکه گوش شنوا دارد بشنود."

و شاگردان این رو درک نکردند، اونها نکته‌ی این مَثَل رو درک نکردند، پس پیش او اومدند. در آیه‌ی ده از باب چهار مرقس می‌خونیم که وقتی او تنها بود، اطرافیانش به همراه این دوازده نفر، از او درباره‌ی این مَثل‌ها سؤال کردند و به اونها گفت: "به شما دانستن سر ملکوت خدا عطا شده، اما به آنانی که بیرونند، همه چیز به مثل‌ها می‌شود تا نگران شده بنگرند و نبینند و شنوا شده بشنوند و نفهمند، مبادا بازگشت کرده گناهان ایشان آمرزیده شود."

حالا می‌دونید، این واقعاً برای احساسات ما ناخوشاینده، اینطور نیست؟ عیسی گفت، میدونید: "یکی از دلایلی که از مَثل‌ها برای تعلیم استفاده می‌کنم، اینه که از یک طرف، رازهای ملکوت خدا رو برای شما و کسانی آشکار کنم که گوش شنوا دارند، اما هم‌زمان این مَثَل‌ها برای توضیح دادن و آشکار کردن حقایقی بکار رفته که من اعلام می‌کنم. در این ‌ترفند، یک شمشیر دو لبه هست، چون برای کسانیکه فیض تنویر اذهان رو از  روح القدس ندارند، در واقع، مَثَل، حقیقت رو از اونها می‌پوشونه، تا مبادا به چشم‌ها ببینند و به گوش‌ها بشنوند."

آیا این ما رو یادِ نبوت اشعیاء در عهدعتیق و مأموریت اشعیاء می‌ندازه، وقتی خدا او رو برای تکلیفی جدا کرد که بره و برای این قوم موعظه کنه، و گفت: به سمع خواهید شنید و نخواهید فهمید و نظر کرده، خواهید نگریست و نخواهید دید، مبادا توبه کرده و ایمان آورند؟

چون خدا داوریش رو بر کسانی نازل کرده که نمی‌خوان کلامش رو بشنوند، و مجازات او یک نوع عدالت شاعرانه بود: اگه نمی‌خواید حقیقت خدا رو بشنوید، خدا گفت: "باشه، گوش‌هاتون رو می‌بندم. اگه نمی‌خواید جلال من رو ببینید، پس جلالم رو از شما مخفی می‌کنم."

و به نوعی، خدا این قوم سخت دل رو به شرارتشون تسلیم کرد. پس وقتی مسیح میاد و مَثَل‌هاش رو تعلیم میده، در موقعیت مناسب قرن بیستم که ما از مزایای کل توضیحات عهدجدید درباره‌ی تعلیم عیسی برخورداریم، و موعظات بسیاری درباره‌ی مَثَل‌های عیسی هست، معمولاً مَثَل‌ها رو ‌ترفندهای ساده و کوچکی می‌دونیم که مسائل رو برای هر کسی خیلی ساده می‌کنه، اما این هدف اولیه نبود.

برای هلاک شوندگان و کسانیکه دلشون نسبت به تعلیم عیسی بسته بود، معماهای غیرقابل درک می‌شنیدند. نمی‌دونستند او درباره‌ی چی صحبت می‌کنه. و حتی اینجا شاگردان کاملاً به اهمیت این مَثَلی که "مَثَل خاک" یا "مَثَل برزگر" نامیده شده، پی نبردند، این بستگی به کسی داره که اون رو توصیف می‌کنه. اونها درکش نکردند، تا اینکه عیسی اونها رو نشوند و اهمیت و مفهومش رو توضیح داد.

حالا اصولی هست که باید هر وقت با مَثَل‌ها در عهدجدید مواجه میشیم، اونها رو بدونیم. اولی مَثَلی هست که به طور طبیعی؛ من میگم به طور طبیعی؛ یک تمثیل نیست.

و کلیسا به لحاظ تاریخی، خودش رو دچار مشکلات زیادی کرد که سعی کرد مَثَل‌ها رو به عنوان تمثیل تفسیر کنه. حالا شما با این گونه‌ی ادبی خاص که بهش تمثیل میگیم، آشنا هستید.

ما "گودمن بر اون جوان"، اثر هاوثورن رو به یاد داریم، یا معروف‌ترین داستان تمثیلی زمان، "سیاحت مسیحی" بانیان رو، که همه‌ی عناصر داستان، مفهوم نمادین خاصی داره و همه چیز نشون‌دهنده‌ی یک چیزی هست. و وسوسه میشیم که به مَثَل‌های عیسی نگاه کنیم و همه‌ی اونها رو طوری بخونیم که انگار تمثیلی هستند. حالا این مشکل ساز میشه، چون مَثَل برزگر، عناصر قدرتمند تمثیل رو در خودش داره.

و باغبان‌های ظالم، یک مَثَل دیگه هست که عناصر تمثیل رو در خودش داره، اما در اصل، قانون اولیه‌ی تفسیر مَثَل‌ها اینه که اکثر مَثَل‌ها با ایده‌ی انتقال یک نکته‌ی انتقادی اصلی بیان شدند، و اگه سعی کنید چیزهای مخفی زیادی رو در عناصر فرعی داستان پیدا کنید، در نهایت انواع نظریه‌ها و تحریفات عجیب رو از کلام خدا خواهید داشت. پس باید در این مورد مراقب باشیم.

نکته‌ی دیگه‌ای که درباره‌ی مَثَل‌ها دیده شده، اینه که معمولاً از اصل جهانی قصه گویی یا داستان‌های عامیانه ‌پیروی می‌کنند که بهش میگن:"قانون سه تایی". اگه میخواید قانون سه تایی رو در فرهنگ خودمون بدونید، به داستان "سه خرس کوچولو" فکر کنید.

چند تا خرس؟ سه تا خرس. چند تا تخت؟ سه تا تخت. چند تا صندلی؟ سه تا صندلی. چند تا کاسه‌ی فرنی؟ سه تا. پس همه چیز در چرخه‌ی سه تایی تنظیم شده، و این چیزیه که در مَثَل برزگر می‌بینید؛ سه نوع خاک مختلف. در مَثَل پسر گمشده، سه بازیگر اصلی دارید. در مَثَل سامری نیکو، چند نفر بعد از افتادن این مرد به دست دزدان، از خیابان رد شدند؟ سه نفر.

اما قانون دو تایی هم داریم که گاهی اوقات در داستان‌های عامیانه و مَثَل‌ها، دو شخصیت اصلی دارید که تضاد یا مقایسه رو ارائه می‌کنید تا نکته رو توضیح بدید.

حالا در داستان پسر گمشده، سه شخصیت دارید، اما اکثر تَنِشها و مشاجرات در این داستان، بین دو برادر هست، یکی رفت و میراث پدر رو هدر داد، و یکی موند و وقتی پدر به پسری که بازگشته محبت نشون داد، به شدت حسادت کرد.

پس این رو می‌بینیم و یک اصل دیگه رو هم بارها در مَثَل‌های عیسی می‌بینیم، و این اصل مقایسه هست که با این عبارت بکار رفته: "چقدر بیش‌تر؟"

حالا دوباره، طرح اصلی مَثل‌های عیسی، ملکوت خداست؛ این تنها طرح نیست، بلکه طرح اصلی هست.

و او بارها و بارها می‌گفت: "ملکوت خدا مثل اینه"، و "ملکوت خدا مثل اونه". و بعد مقایسات اصلی رو انجام می‌داد، همونطوری که توی مَثَل داور بی انصاف می‌بینیم، وقتی داور بی انصاف در مقابل داوری عادلانه‌ی خدای قادر مطلق قرار می‌گیره.

و نکته‌ی مَثَل، در پایان چنین چیزی بود: اگه یک شخص شریر دنیوی و کسی که به لحاظ سیاسی فاسده، همچون این داور بی انصاف، به دعاهای این بیوه زن مُصر گوش کنه، چقدر بیش‌تر پدر آسمانی شما که عادله، به ماتم و حسرت و دعاهای شما گوش می‌کنه؟ پس ما  طرح "چقدر بیش‌تر" رو می‌بینیم؛ وقتی مَثَل‌ها رو می‌خونید، این رو در نظر بگیرید.


آر. سی. اسپرول
آر. سی. اسپرول
دکتر آر. سی. اسپرول بنیانگذار خدمات لیگونیر، اولین کشیش جهت موعظه و تعلیم در کلیسای سنت اندرو در سنفورد ایالت فلوریدا و اولین رئیس دانشگاه الهیات ریفورمیشن بایبل کالج بود. ایشان نویسنده‌ی بیش از یک‌صد جلد کتاب، از جمله قدوسیت خدا بوده است.